دیپلماسی حداکثری جایگزین فشار حداکثری

۲۷ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۴:۴۰ کد : ۲۰۰۰۰۲۵ سرخط اخبار

سیاست بین الملل عرصه تلاش برای به حداکثر رساندن منافع و خواسته ها برای هر یک از بازیگران روابط بین الملل است. آنچه مسلم است؛ این است که کشورها با به کارگیری مکانیسم های مختلف اعم از سیاسی و اقتصادی دنبال بیشترین منافع اقتصادی و امنیتی برای خودشان هستند.

همواره دو مدل بازی سیاسی در پیگیری منافع مطرح است. بازی اول از نوع نگرش لیبرالی و دومی از منظر رئالیستی است. در نگرش لیبرالی منافع نسبی نهفته است و در منظر رئالیستی نگرش مطلق گرایانه مطرح است. رفتار ترامپ در چهار سال گذشته گویای نگرش مطلق گرایانه در پیگیری منافع بود. در واقع ترامپ قایل به بازی برد- برد در روابط بین الملل نبود و نگرش وی بر این مبنا بود که آمریکا باید پیروز و دیگران باید در برابر آمریکا کرنش و تعظیم کنند. قاعده رفتاری ترامپ در تمامی سطوح زمینه ساز تنش میان واشنگتن با قدرت های مهم جهانی از مکزیک و کانادا در گوشه و کنارشان گرفته تا بروکسل و پکن و دهلی نو را در بر گرفت. مقصود از بیان این امر، تبیین نگرش ترامپ به صحنه سیاست بین المللی بود که در این صحنه باید تمامی امتیازات ممکن نصیب آمریکا شود. ترامپ برای عملی ساختن راهبردش به ابزار فشار و تحریم و تهدید دست می زد. جنگ تجاری با چین و همچنین در حوزه آلومینیوم با اتحادیه اروپا از این منظر قابل تحلیل است.

به تناسب نظام فکری که ترامپ از آن پیروی می جست، سیاست فشار حداکثری در دستور کار دولت آمریکا طی سه سال گذشته قرار گرفت. سیاستی که مبنایش بر ارعاب، تحریم و اجبار بود.  گذشته از تاثیرگذاری این سیاست بر حوزه های مختلف اقتصادی و معیشت مردم کشورمان، امروز قاعده بازی در روابط بین الملل بر محور دیپلماسی و چندجانبه گرایی قرار گرفته است.

اکنون دولت آمریکا با بازگشت هایی که در حوزه اجلاس آب و هوایی پاریس، سازمان جهانی بهداشت و آژانس های حقوق بشری انجام داده و در حال انجام است، به دنبال الگوی دیپلماتیک در حل و فصل منازعات بین المللی است.  موضوع برجام هم خارج از این قاعده کلی نیست و شاهد جایگزینی استراتژی فشار حداکثری با مذاکرات حداکثری از سوی دولت جدید آمریکا هستیم. نشانه های این تغییر سیاست در چند حوزه قابل تامل است. در دوره ترامپ، میز وزارت خارجه در آمریکا با محوریت ایران و با ریاست "برایان هوک" تشکیل شد. شخصیتی که به تحریم و تهدید بیش از مذاکره و گفت و گو باور داشت. امروز دولت بایدن عوض تشکیل میز ایران در وزارت خارجه، مسوول مذاکرات برجامی به رهبری "رابرت مالی" که خود از معماران توافق برجام در سال ۲۰۱۵ بود؛ تعیین کرده است. عنوان و شخص انتخاب شده گویای تغییر مسیر است.

امروز دولت آمریکا متوجه این واقعیت مهم شده است که سیاست ارعاب و تهدید نمی تواند در مواجهه با ایران به نتیجه و مراد مقصود برسد. باید با ایرانی ها از موضع احترام و منطق وارد شد و به حقوق ملت ایران احترام گذاشت. با عطف به همین امر شاهد تلاش ها و رایزنی های جدی از سوی رابرت مالی با وزاری خارجه سه قدرت اروپایی عضو برجام طی هفته های اخیر هستیم. بایدن رییس جمهوری آمریکا هم ضمن اعلام پایان سیاست فشار حداکثری علیه ایران بر گفت و گو و مذاکره با ایران بر سر تعهدات برجامی تاکید دارد.

اینکه دولت آمریکا به عنوان کشور ناقض برجام بایستی با رفع فوری تحریم ها در حوزه فروش نفت و وصل ایران به شبکه بانکی بین المللی، در عمل نشان دهد که پایبند به دیپلماسی و تعهدات بین المللی است؛ یک امر واضح و مسلم است.  مساله اینجاست که امروز زبان و بیان سیاسیون آمریکا دیگر مثل گذشته تحریم و تهدید نیست. اخیرا گزارشی که از شبکه بلومبرگ منتشر شده که بایدن تلاش دارد زمینه اعطای وام از سوی صندوق بین المللی پول به ایران را فراهم سازد. یا همین مساله لغو ممنوعیت ورود مسلمان به داخل خاک آمریکا نشان از تغییر رویکرد معنادار در کاخ سفید دارد. بایدن در اظهارات اخیرش هم ضمن تاکید بر بازگشت به برجام خواسته که ایران قدم اول را بردارد. 
به نظر می رسد با توجه به تغییرات سیاسی صورت گرفته در صحنه سیاست بین المللی، اجماع داخلی در کشور می تواند زمینه ساز استفاده بهینه از فرصت های بین المللی در جهت گشایش های بیشتر مالی کشور در شبکه های بین الملل و افزایش فروش نفت کشور گردد. باید در داخل با اجماع، یک صدای واحد و مشخص به بیرون ساطع شود و متوجه این امر هم باشیم که به هر روی کشور با فشار سنگین تحریم ها مواجه است و بایدن با در اختیار داشتن  دو ابزار تحریم های ظالمانه و مهم تر از آن چندجانبه گرایی به دنبال مذاکره با ایران است. برای همین باید با فضاسازی مثبت در عرصه بین المللی و اجماع داخلی از فرصت پیش آمده استفاده بهینه را در جهت پهن کردن سفره اقتصادی مردم کشورمان بهره گیریم.


نظر شما :