اعتراض به شیوه ای دیگر

Orkexit، بی مرامی یا طعنه ای به انگلستان

۲۸ تیر ۱۴۰۲ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۲۰۷۱۳ اخبار اصلی اروپا
جیمز استاکن رئیس شورای مجمع الجزایر اورکنی در نارضایتی از سال ها عدم اقدام و تعلل مقامات ادینبورگ و لندن در تامین مالی این جزایر، پیشنهادی را در شورای این مجمع الجزایر مطرح کرد و گفت: "ما مایل هستیم همه گزینه ها برای جزایرمان را مد نظر داشته باشیم. ما احساس می‌کنیم پتانسیل‌هایی داریم که ما را قادر می سازد مشارکت بسیار داشته باشیم، اما دولت‌هایمان ما را حمایت نمی‌کنند. بنابراین این سوال مطرح می شود که چه جایگزین‌هایی برای ما وجود دارد؟"
Orkexit، بی مرامی یا طعنه ای به انگلستان

نویسنده: م. ش دانش آموخته روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: بی مرامی یا رفتار رندانه گرچه مفهومی آشناست و بسیاری از مردم خواسته یا ناخواسته مرتکب آن یا متاثر از آن شده اند، اما ظرافت ها و تجلیات آن به انحاء گوناگون و در سطوح مختلف اجتماعی دیده می شود. شاید از نظر مفهومی نتوان اختلاف این واژه را با واژه های مشابه به دقت تشریح کرد. به علت تحول مفهومی برخی از واژه ها و اصطلاحات در نظام معرفت شناختی جهان و تغییر گفتمان مسلط در جوامع و فرهنگهای مختلف، شاید حتی نتوان مزموم و مکروه بودن تین واژه را بطور کامل اثبات کرد. اما یک واقعیت تلخ را نمی توان انکار کرد که بروز این رفتار در دنیای مدرن و پسا مدرن نه تنها کم نشده بلکه به اشکال مختلف بیشتر شده است. هدف این نوشته ریشه یابی و تشریح این پدیده نیست بلکه بروز آن در رفتار سیاسی برخی بازیگران خرد در سطح بین المللی است.

اهمیت این نوع رفتار گرچه در سطح روابط اجتماعی افراد چندان نظر محقق روابط بین الملل را جلب نمی کند اما با کمی تعمق در حکمت عملی و مفهوم "تدبیر منزل" ارسطو، می توان بی مرامی را پدیده ای برخواسته از روابط انسان ها در پایین ترین سطح جامعه، یعنی خانواده دانست که به آسانی به بالاترین سطوح اجتماعی تسری می یابد. گرچه رندی و طمع ورزی تنها علت افزایش طلاق در جوامع درحال توسعه و محافظه کار نیست ولی قطعا یکی از مزموم ترین آنهاست. کام جویی، زیاده طلبی و طمع ورزی انسانها که تجلیات بی مرامی در دنیای مدرن موجب می شود که برخی ارزشهای سنتی، اخلاقی و تمدنی نتوانند به حفظ ارزشهای اجتماعی-انسانی در قالب خانواده، قومیت و وطن کمک کنند.

این واقعیت در سطوح بالاتر اجتماعی و در تمامیت یک کشور چند فرهنگی و چند فومی نیز کاملا هویداست. هستند کشورهای کوچکی که به عنوان عضوی از یک خانواده بزرگتر و سرزمینی چند قومیتی به دلایل اقتصادی احساس تعلق به کشور بزرگتر را از دست داده دل به دیگری و یا بیگانه می بازند و تاریخ و تمدنی جدید را جست وجو کرده یا برای خود می سازند. صرف نظر از نقش تفرقه افکنانه قدرت های بزرگ در جدا نمودن سرزمین ها و کشورها از یکدیگر، برخی موارد دیگر حاصل رفتارها و انگیزه هایی به غیر از معادلات قدرت در سطح بین المللی هستند. اورکگزیت (خروج مجمع الجزایر اورکنی Orkney از انگلستان یا همان United Kingdom) اصطلاح طعنه آمیزی است که اوایل ماه جولای در مطبوعات و رسانه های ظهور و برخی را ترغیب کرد که نگاهی به وضعیت این شبه جزیره در 60 کیلومتری شمال شرق اسکاتلند (از مجموعه پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی یا همان انگلستان خودمان) بیاندازند و اظهار نظر کنند.

داستان از آنجا آغاز شد که جیمز استاکن رئیس شورای مجمع الجزایر اورکنی در نارضایتی از سال ها عدم اقدام و تعلل مقامات ادینبورگ و لندن در تامین مالی این جزایر، پیشنهادی را در شورای این مجمع الجزایر مطرح کرد و گفت: "ما مایل هستیم همه گزینه ها برای جزایرمان را مد نظر داشته باشیم. ما احساس می‌کنیم پتانسیل‌هایی داریم که ما را قادر می سازد مشارکت بسیار داشته باشیم، اما دولت‌هایمان ما را حمایت نمی‌کنند. بنابراین این سوال مطرح می شود که چه جایگزین‌هایی برای ما وجود دارد؟

این سخنان که در قالب پیشنهاد شورای جزایر اورکنی بیان ایراد شدند، به زبان ساده، به معنای «درخواست جدایی از اسکاتلند و گرویدن به نروژ است» اما می تواند روشی برای امتیاز خواهی و مطالبه گری و شاید هم باج خواهی از دولت اسکاتلند و از پادشاهی متحده بریتانیا نیز تلقی گردند. برجسته نمودن "ارتباطات نوردیک" Nordic Connections یا همان تیره و تبار نروژی در نقل قول از شورای مجمع الجزایر اورکنی بسیار جالب توجه است. نخست وزیر انگلستان البته بدون فوت وقت و با زبان غامض بریتیش گفت: " نخستین موضوع و مهمتر از همه اینکه هیچ مکانیزمی برای واگذاری مناطق وابسته به تاج و تخت ... وجود ندارد و اینکار مستلزم اصلاح قانون اساسی و طی مراحلی است که ...." اما خالی از لطف نیست که بدانیم که طرح این موضوع توسط رئیس شورای جزایر اورکنی گرچه بیشتر به منظور مطالبه بودجه بیشتر از دولت اسکاتلند صورت گرفته اما نشان دهنده یک واقعیت تلخ است که بسیاری از مناطق کوچک و پیرامونی وفاداری را خود را در قالب این ضرب المثل ایرانی تعریف می کنند که: " قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم". 

صرف نظر از اینکه این جزایر در سال 1472، توسط کریستین اول، پادشاه نروژ به عنوان مهریه دخترش مارگارت، نامزد جیمز سوم به اسکاتلند، داده شد، بسیاری از مردم و بالاخص ملتهای اروپایی شاید متوجه نباشند که تاریخچه این جزایر چیست و چه اختلافاتی در مورد تعلق تاریخی آنها وجود دارد. اما باید از خود بپرسند چگونه است که برخی برای اثبات تمدن یک سرزمین خاص، به سنگهایی متوسل می شوند که تصور می شود حدود سه هزار سال قبل از میلاد در دوره  «نوسنگی» Neolithic توسط جن و پری به طور اسرار آمیزی در یک نظم شبه دایره ای، در زمین کاشته شده اند؟ چگونه برخی برای اثبات اصالت تاریخی ساکنین یک منطقه به آزمایش دی ان ای متوسل می شوند و دیگران آن را انکار می کنند؟ چگونه برخی تعلق به گروهی از اشرار دریایی (وایکینگ ها(  که برای فرار از مجازات پادشاه به سرزمینی آمده اند را دلیل بر تعلق به آن سرزمین دانسته و قصد دارند مجددا به موطن آن اشرار افتخار کنند. چگونه برخی عطای زندگی زیر لوای بزرگترین کشور استعمار گر و صاحب فرهنگ زبانی بریتانیایی را به لقایش می بخشند و قصد دارند با استناد به برخی آئین فرهنگی و زبانی مشابه در تعلق به مردمی زندگی کنند که تا بیش از یک دهه بعد از جنگ دوم جهانی روستائیان و ماهیگیرانی ساده بیش نبودند و ثروت حاصل از نفت، سرزمین آنها را به یکی از بهترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است؟ و چگونه برخی به خاطر " مشتی پوند" غیرت و آبروی پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی را به چالش می خوانند تا بودجه بیشتری برای بازسازی "خط واحد کشتی رانی سزمین جزیره ای خود بگیرند؟ و البته چگونه مردم کشوری تعلق، تشابه و همسایگی و هم سرنوشتی تاریخی خود را فراموش می کنند و تا بدانجا به یک بلوک سیاسی جدید نزدیک می شوند که نتیجه آن جنگی خونین با کشوری می شود که زمانی یکی از بهترین شبه جزایر دنیا را به آنها هبه کرده بود؟ چگونه برخی سیاستمداران در دام استعمارگران سابق دنیا افتاده و تقسیمات سرزمینی موزیانه حاصل از جنگ جهانی اول و فروپاشی یک امپراتوری را دلیل خوبی برای برهم زدن وضعیت موجود و حرکت به سوی سرنوشتی نا معلوم می دانند؟ 

بدیهی است که برخی فکر کنند که طمع به بودجه و امکانات زندگی بهتر موجب تمایلات جدایی طلبانه برخی رعایای چارلز سوم در اتحاد کهنه ای به نامUnited Kingdom  شده است. اما اظهار نظر رئیس شورای مجمع الجزایر Orkney به غیر از عیان کردن برخی خصوصیات انسانها و سرزمین های بی پرنسیپ، واژه ای جدید را خلق کرد. واژه ای که تا یک هفته پیش در اینترنت غیر قابل جستجو بود، سکه کم ارزشی به نام Orkexit (که حتی ارزش نوشتن با حروف بزرگ را ندارد) بر وزن Brexit. سکه ای که "به خاطر مشتی پوند" در ترمینولوژی دنیا ضرب گردید. اما این همه داستان نیست! فقیر و محرومیت مزمن نیز می تواند تعلقات و اعتقادات بسیار محکم مذهبی، ملی و تاریخی مشترک را چنان کم سو نماید که برخی برای زندگی بهتر عطای تمدن کهن را به لقایش ببخشند و به هویتی دیگر ملحق شوند و یا هویتی مستقل و جدید به خود بگیرند.

کلید واژه ها: اورکنی بریتانیا انگلیس اسکاتلند استقلال اسکاتلند برگزیت برکزیت


( ۳ )

نظر شما :