ارزیابی راهبردی روایت‌های امنیتی در خاورمیانه

ایران، اسرائیل و تله تهدید وجودی

۱۰ تیر ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۳۶۷۲ اخبار اصلی خاورمیانه
عبدالرضا داوری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: پس از جنگ سرد و دگرگونی در الگوهای امنیت منطقه‌ای خاورمیانه، اسرائیل به‌تدریج رویکرد راهبردی خود را از مقابله با دولت‌های عربی به ساخت تصویر جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان دشمن اصلی تغییر داد. این مقاله بررسی می‌کند که اسرائیل چگونه تهدیدات سنتی خود را با ایران جایگزین کرد، و چگونه با بهره‌گیری از ادبیات، نفوذ رسانه‌ای و ائتلاف‌های امنیتی، ایران را به‌عنوان تهدید وجودی معرفی کرد. تمرکز مقاله بر دوره زمانی از اوایل دهه ۱۹۹۰ تا تثبیت این تصویر در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد است. این مقاله نشان می‌دهد که ایران، در اثر واکنش‌های ناهماهنگ و گاه نادرست، در چارچوب تله امنیتی اسرائیل گرفتار شد. مقاله با پیشنهادهایی برای بازتعریف راهبرد ارتباطی ایران به پایان می‌رسد.
ایران، اسرائیل و تله تهدید وجودی

نویسنده: عبدالرّضا داوری، پژوهشگر اقتصاد سیاسی

دیپلماسی ایرانی: نظام‌های سیاسی مبتنی بر هویت‌های قومی یا دینی، اغلب برای تقویت انسجام داخلی، توجیه فرایندهای امنیتی‌سازی، و حفظ مشروعیت، نیازمند تهدید خارجی هستند. دولت اسرائیل که بر اساس الگوی قومی – دینی یهودی و استثناگرایی مذهبی شکل گرفته، همواره بقا و مشروعیت امنیتی خود را بر پایه وجود تهدیدی بیرونی تعریف کرده است. تا اوایل دهه ۱۹۹۰، دولت‌های عربی همچون مصر، سوریه و عراق و نیز سازمان آزادی‌بخش فلسطین این نقش را ایفا می‌کردند. اما با فروپاشی شوروی، وقوع جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۱ – که به تضعیف صدام انجامید – و آغاز روندهای صلح مادرید و اسلو، اسرائیل ناچار شد در راهبرد امنیتی خود بازاندیشی کند و دشمنی جدید معرفی کند. ایران، به‌تدریج جایگزین این تهدیدات سنتی برای اسرائیل شد.

بخش اول: خلأ راهبردی و جایگزینی دشمن

جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، ارتش عراق را از معادلات امنیتی منطقه حذف کرد.

کنفرانس مادرید و توافقات اسلو در سال ۱۹۹۳ سازمان آزادی‌بخش فلسطین را به مسیر مصالحه کشاند.

مصر (از ۱۹۷۹) و اردن (از ۱۹۹۴) با اسرائیل صلح کردند.

در این فضای تهی از تهدیدات سنتی، دکترین دفاعی اسرائیل به بازتولید یک تهدید وجودی جدید نیازمند بود.

بخش دوم: ساخت ایران به‌عنوان تهدید راهبردی

از سال ۱۹۹۳، اندیشکده‌های امنیتی اسرائیل مانند INSS و مرکز بگین – سادات گزارش‌هایی منتشر کردند که ایران را تهدیدی نوظهور توصیف می‌کرد.

در سال ۱۹۹۶، سند راهبردی "A Clean Break" برای بنیامین نتانیاهو تهیه شد که خواستار مهار ایران و سوریه بود.

هم‌زمان، رسانه‌های غربی نیز به‌تدریج ایران را با کلیدواژه‌هایی چون "حامی تروریسم" و "مخل صلح منطقه‌ای" توصیف کردند.

بخش سوم: دوران خاتمی و مقاومت دیپلماتیک

ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، طی سال‌های ۱۳۷۶تا ۱۳۸۴، با تمرکز بر گفت‌وگوی تمدن‌ها و تعامل فعال با اروپا همراه بود. ادبیات ایران در قبال اسرائیل همچنان انتقادی، اما فاقد لحن تهدیدآمیز یا تند بود.

در این دوره، حتی با توطئه‌های سازمان رجوی در افشاگری علیه برنامه هسته‌ای ایران، به دلیل توجه و تاکید جدی و راهبری دولت خاتمی و چهره‌هایی مانند حسن روحانی در شورای‌عالی امنیت ملی بر مسأله گفت‌وگو و تفاهم با جامعه جهانی، تلاش‌های اسرائیل برای معرفی ایران به‌عنوان تهدید فوری نزد افکار عمومی جهانی، ناکام ماند.

بخش چهارم: دوران احمدی‌نژاد و گرفتار شدن در تله راهبردی

با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴، سیاست خارجی ایران لحن تندتری به خود گرفت. سخنرانی وی در کنفرانس "جهان بدون صهیونیسم"، بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، شامل جمله‌ای بود که ترجمه نادرست آن در رسانه‌های غربی به صورت "اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود" در کنار نفی هاوکاست، بازتاب گسترده یافت.

این گفتمان جدید و تهاجمی در حاکمیت جمهوری اسلامی، بهانه‌ای ایده‌آل برای مقامات اسرائیلی، به‌ویژه نتانیاهو، شد تا ایران را به‌عنوان تهدیدی وجودی معرفی کنند.

در نتیجه، ایران وارد چارچوب امنیتی و رسانه‌ای شد که اسرائیل طی یک دهه برایش طراحی کرده بود.

بخش پنجم: پیامدهای راهبردی تصویرسازی تهدید وجودی

در فضای جدیدی که پس از روی کارآمدن احمدی‌نژاد در ایران شکل گرفت، افکار عمومی جهانی از تمرکز بر حقوق فلسطینیان به سمت نگرانی از برنامه‌های موشکی و هسته‌ای ایران چرخید.

اقدامات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل علیه منافع ایران با همراهی ضمنی نهادهای بین‌المللی مواجه شد.

تحریم‌های چندلایه علیه ایران، با تکیه بر مفهوم تهدید جهانی، توجیه‌پذیر شد.

اسرائیل با استفاده از توافق‌هایی چون پیمان ابراهیم، ائتلاف‌هایی با دولت‌های عربی علیه ایران تشکیل داد.

نتیجه‌گیری: اسرائیل توانست با بهره‌گیری از خطاهای ارتباطی و ادبیات رادیکال دوران احمدی‌نژاد، تصویر ایران را از یک بازیگر انقلابی منطقه‌ای به تهدیدی جهانی تبدیل کند. تثبیت این روایت، تمرکز بین‌المللی را از مسئله فلسطین به روی پرونده‌های ایران منتقل کرد. برای بازتعریف موقعیت راهبردی خود، ایران باید در سیاست رسانه‌ای، دیپلماسی و امنیتی بازاندیشی کند.

پیشنهادهای راهبردی:

الف- بازتعریف گفتمان دیپلماتیک ایران بر اساس اصول حقوق بین‌الملل، عدالت منطقه‌ای و اخلاق جهانی.

ب- پرهیز از ادبیاتی که قابلیت سوءاستفاده امنیتی یا رسانه‌ای توسط دشمن دارد.

ج- تقویت دیپلماسی فرهنگی، گفت‌وگوی منطقه‌ای و همکاری‌های چندجانبه برای بهبود تصویر جهانی ایران.

د- سرمایه‌گذاری در نهادهای تولید روایت برای انتقال هوشمندانه مواضع جمهوری اسلامی در قالب‌های جهانی پذیرفتنی.

این بازاندیشی «سیاست‌ محور» در راهبرد ارتباطی ایران، می‌تواند مسیر خروج از چارچوب‌های امنیتی تحمیل‌شده و بازیابی ابتکار در دیپلماسی منطقه‌ای را فراهم آورد.


( ۹ )

نظر شما :