رویکردهای متفاوت لبنان و سوریه در قبال «چماق آمریکا و هویج اسرائیل»
سیاست دوگانه آمریکا در قبال لبنان و سوریه ناشی از برخورد متفاوت این ۲ کشور با سیاست خارجی جدید آمریکا است، دولت جدید سوریه ضمن ابراز آمادگی برای ایجاد استراتژی متفاوتی در روابط خود با رژیم صهیونیستی و پیوستن رسمی به ائتلاف بینالمللی ضد داعش، تسلیم سیاست آمریکا در منطقه شده و در آستانه عادیسازی روابط است اما لبنان این مساله را تا این لحظه نپذیرفته و به همین دلیل همچنان با تهدیدها و فشارهای آمریکا مواجه است.
به گزارش ایسنا، النشره با بررسی رویکردهای لبنان و سوریه در قبال استاندارهای دو گانه آمریکا در مقابل این دو کشور آورده است: این اختلاف انعکاس راهبرد جدید در سیاستهای خارجی آمریکا است که بیشتر از ملاحظات ثابت، بر منافع مبتنی است. برکناری دولت «بشار اسد» رئیس جمهور سابق سوریه در اواخر سال ۲۰۲۴ و ظهور قدرتهای جدید در دمشق، همزمان با شرایط آشفته در لبنان، تحولات سیاسی و نظامی گستردهای را موجب شد، این وضعیت آمریکا را در جایگاه رانندهای قرار داد که فرمان را به دست گرفته و مقصد و مسیر را تعیین میکند.
بعد از روی کار آمدن دولت موقت در سوریه به ریاست «ابو محمد الجولانی»، سرکرده سابق هیات تحریر الشام معروف به «احمد الشرع» که اکنون «فرزند عزیر آمریکا و غرب» شده، سوریه وارد مرحله جدیدی شد. این پذیرش ناشی از ابراز تمایل الجولانی به ایجاد استراتژی متفاوتی در روابط خود با رژیم صهیونیستی و پیوستن رسمی آن به ائتلاف بینالمللی ضد داعش است که او خود در گذشته یکی از اعضای فعال آن بود.
از نظر آمریکا این تغییر به منزله فرصتی راهبردی برای تغییر چشمانداز منطقهای است، رئیس جدید سوریه با وجود اینکه تاکید کرده وارد مذاکرات مستقیم و فوری با رژیم صهیونیستی نمیشود، دیگر تهدید مستقیمی برای منافع آمریکا نبوده بلکه یک متحد است و این رضایت آمریکا ناشی از امکان ورود سوریه به یک مسیر باز به سوی رژیم صهیونیستی است.
این پایگاه خبری لبنانی در ادامه آورده است: در مقابل، لبنان با شرایط کاملا متفاوتی روبهرو است، با وجود اینکه در ابتدای سال جاری میلادی «ژوزف عون» که مورد حمایت آمریکاییها قرار دارد، به عنوان رئیس جمهور لبنان انتخاب شد اما بزرگترین چالش پیش روی واشنگتن «نابودی» حزبالله بوده و هنوز هست، آن هم نه برای ایجاد ثبات در لبنان بلکه برای سرعتبخشی به روند حذف آخرین مانع پیش روی همگرایی با رژیم صهیونیستی. بدون تردید ضعف حزبالله پس از ترور «سید حسن نصرالله» دبیرکل سابق آن و هدف قرار گرفتن فرماندهان آن یکی پس از دیگری، در کنار تضعیف پتانسیلهای نظامی، نقش بزرگی را در تقویت این رویکرد آمریکایی ایفا کرده است.
واشنگتن به دلیل عدم اشتیاق لبنان برای ورود به مذاکراتی مستقیم با رژیم صهیونیستی و عادیسازی روابط خود با این رژیم، با نارضایتی به این کشور مینگرد و این در حالی است که بهانه اعلام شده همان عدم رسیدگی به مساله تسلیحات حزبالله است.
آمریکا به لبنان مهلت داده تا این مساله را حل کند و همزمان به اعمال فشارهای بیشتر تهدید میکند، دولت آمریکا قطعا میداند که خلع سلاح حزبالله با توسل به زور، احتمالا به یک جنگ داخلی منجر میشود و این نیازمند رویکرد متعادل آمریکا میان اعمال فشار برای تحقق هدفی راهبردی (امنیت رژیم صهیونیستی و تضعیف ایران) و جلوگیری از آشوب فراگیر است.
از دید واشنگتن، نتیجه مقایسه این است: در حال حاضر در سوریه فرصتی برای ایجاد روابط جدید با سرانی وجود دارد که متمایل به همکاری با غرب بوده، روی خنثی کردن نفوذ خصمانه علیه منافع آمریکا در منطقه کار میکنند و از همه مهمتر از عادیسازی با رژیم صهیونیستی بیش از پیش استقبال میکنند اما شرایط لبنان کمی سختتر است، با وجود اینکه تمامی گامهای کوچک (اما مهم) هم مطابق سیاستهای آمریکا برداشته شدند، اما فشارهای جدی برای تضعیف حزبالله ادامه داشته و از هر فرصتی برای پیشبرد روند خلع سلاح و یا وادار کردن آن به موافقت با مذاکرات صلح و عادیسازی با رژیم صهیونیستی استفاده میشود.
بر این اساس میتوان گفت که رژیم صهیونیستی همان هویجی است که الشرع آن را با چماق آمریکاییها برداشت اما لبنان هنوز از این هویج چشمپوشی کرده و ضربات چماقی را دریافت میکند (که شدت آنها رو به افزایش است) تا زمانی که این هویج را قبول کند و وارد «بهشت» روابط گسترده با غرب و آمریکا شود.
بر این اساس آیا لبنان باید تسلیم شرایط موجود شده و در سریعترین زمان ممکن به قطار عادیسازی ملحق شود و در یک واگن کنار الشرع بنشیند؟ تنها زمان پاسخ این سوال را مشخص میکند.


نظر شما :