سوات؛ بهشتی که از دست رفت

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ | ۲۲:۴۲ کد : ۴۳۶۲ گفتگو
گفت­و­گو با محمد­ابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در پاکستان
سوات؛ بهشتی که از دست رفت

آصف علی زرداری، رئیس جمهور پاکستان پس از فشارهای هم‌حزبی‌های خود و قانونگذاران پاکستانی، در راستای برقراری صلح در دره سوات آیین‌نامه‌ای را با طالبان امضا کرد تا این منطقه توسط آنها اداره و حکومت شود.

نیروهای طالبان به مدت بیش از دو سال بود که در راستای برقراری سیستمی جدید در دره سوات، این منطقه را به آشوب کشیده بودند.مجمع ملی پاکستان نیز روز دوشنبه قانونی را به تصویب رساند که به موجب آن زرداری باید توافقنامه با طالبان را امضا می‌کرد.سخنگوی نیروهای طالبان پیشتر طی سخنانی درباره هر گونه مخالفت با تصویب قانون فوق هشدار داده بود.

به ازای امضای توافقنامه درباره حکومت طالبان در دره سوات دولت خواستار برقراری آتش‌بس بین نیروهای نظامی و شبه‌نظامیان شده است. زرداری پیش از این از امضای این توافقنامه اجتناب کرده بود و امضای آن را به برقراری صلح در دره سوات مشروط دانسته بود.

این مسئله می­تواند در آینده بی­ثباتی­های بیشتری را در منطقه و به طور خاص در افغانستان رقم بزند.
 
دیپلماسی ایرانی در گفت­و­گو با محمد­ابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در پاکستان ابعاد مختلف این مسئله را بررسی کرده­است.

زرداری پیشتر اعلام کرده بود که تنها در صورتی این توافقنامه را امضا خواهد کرد که طالبان خلع سلاح شود. طالبان هنوز خلع سلاح نشده­است. امضای این توافقنامه توسط زرداری و تبدیل آن به قانون آن هم در چنین شرایطی که چه لزومی به­همراه داشت؟
به نظر می­رسد که اعلام این توافق بعد از تایید پارلمان توسط رییس جمهور در پاکستان اولین موفقیت برای جریان افراط است، یعنی تا امروز تمامی پیروزی­های جریان افراط در پاکستان جنبه نظامی داشت و اکنون این یک موفقیت سیاسی برای آنها است. آنها با تکمیل کردن پیروزی­های نظامی اکنون به پیروزی سیاسی دست پیدا کرده­اند، خصوصا که جغرافیای این پیروزی سیاسی خارج از مناطق قبیله­ای است و در حقیقت یک مکان نزدیک به پایتخت است.

به نظر می­رسد که یک کشور با دو قانون راه به جایی نخواهد برد و این آغاز یک گرفتاری و مشکلات بیشتری چه در حوزه قانونگذاری و قانون­مداری و چه در حوزه مملکت­داری خواهد بود و مشکلات بیشتری را برای پاکستان و امنیت و توسعه در پاکستان فراهم خواهد کرد. به هر حال اگر قانونی وجود دارد باید برای همه جای کشور باشد وگرنه در یک جغرافیای محدود و با فشار عده­ای به طور غیر­طبیعی با زمینه­سازی اقدامات غیر­موجه نظامی می­تواند مشکل­ساز باشد. از طرف دیگر  بحث دموکراسی که یکی از افتخارات شبه قاره بود. اکنون این مسئله بدون طی کردن این کانال­ها به مرحله اجرایی رسیده­است و مشکلات بیشتری را برای پاکستان به ارمغان خواهد آورد.

طالبان نمایندگان مجلس را برای تصویب این قانون تهدید کرده بود. آیا دولت پاکستان به قدری ضعیف شده­است که در این حد تحت تاثیر نیروهای طالبانی است؟
واقعیت جریان افراط این است که امروز از مناطق سنتی خود که مناطق قبیله­ای بود خارج شده­است و به مناطقی مانند سوات آمده است. اما در مورد نمایندگان مجلس این عذر بدتر از گناه است. در واقع اگر قانونگذاران تن به فشار داده باشند و بر اساس فشار جریان افراط این قانون را تصویب کرده باشند، عذر بدتر از گناه است. تصویب قانون یا باید از طرف نمایندگان مجلس باشد یا از طرف دولت، وقتی کانالی غیر از این باشد، حتما یک مسئله غیر طبیعی است و به نظر من اگر راه چاره­ای نیاندیشند، مشکلات بیشتری در راه خواهد بود. قطعا نقطه قدرتی نه برای پارلمان، نه برای قوه مقننه و نه برای قوه مجریه تلقی نمی­شود.

این مشکلات بیشتری که به آن اشاره کردید در آینده چگونه در پاکستان بروز خواهد کرد؟
اولین اتفاقی که می­افتد این است که یک کشور نمی­تواند برای یک موضوع چند قانون داشته باشد. قانون، قانونی سراسری برای تمام کشور است و باید به طور مساوی در همه­جا اجرا شود. اتفاقی دیگری که در حال وقوع است به اخبار تایید نشده­ای باز می­گردد که خبر از مهاجرت چند صد هزار نفر از مناطقی می­دهد که قوانین شریعت در آنجا اجرا می­شود. اگر این موضوع صحت داشته باشد، برای پاکستان با این مشکلات وسیع اقتصادی می­تواند مشکل­ساز باشد و بعد هم علامتی نامساعد برای زورمداران است که شما هرکجا متوسل به زور شوید می­توانید به خواسته­هایتان برسید. من فکر می­کنم این مسئله نه تنها برای پاکستان خوشایند نیست، بلکه تاثیراتی هم بر روی سایر کشورهای منطقه خصوصا افغانستان خواهد گذاشت.

پیشتر در گفت­و­گویی، اشاره کرده بودید که طالبان یک جریان تمامیت خواه است و تنها به سوات بسنده نخواهد­کرد. با توجه به اینکه پاکستان کشوری است هسته­ای چطور کشوری مانند امریکا، در مقابل امضای چنین توافقنامه­ای از سوی پاکستان با طالبان عکس­العمل جدی نشان نمی­دهد؟
جریان افراط یک جریان تمامیت خواه است و اصطلاحا به سهمی از کیک رضایت نخواهد داد و همه کیک را می­خواهد. اینکه امریکا چه نظری دارد به خودش مربوط است، ولی عملکرد غربی­ها در منطقه ما، چه در افغانستان و چه در پاکستان عملکردی مبتنی بر ارزیابی غلط از تحولات بوده­است. این مسئله­ای قطعی است. اگر شما آن چیزی را که امروز در افغانستان و پاکستان پس از هفت سال واقع شده است را کالبدشکافی کنید، می­بینید که یکی از عمده­ترین عواملش ارزیابی غلط و عملکرد مبتنی بر این ارزیابی غلط کشورهای غربی در منطقه است.

توافقنامه اولیه زمانی امضا شد که آقای هالبروک، نماینده امریکا در افغانستان و پاکستان به پاکستان سفر کرده­بود. در حال حاضر نیز آقای گیلانی، نخست­وزیر پاکستان در امریکا به سر می­برد و این توافقنامه به صورت یک قانون در آمده است. آیا به نظر شما همزمانی این حوادث معنای خاصی را در بردارند؟
در عالم سیاست همه چیز می­تواند به هم مرتبط باشد و یا نباشد. اصلا مهم نیست که این مسئله چه زمانی اتفاق می­افتد ولی ارزیابی غلط کشورهای غربی و امریکا که بیشترین نیرو را در افغانستان دارد و رفتارهایی را تا به امروز انجام داده نشان می­دهد که به دلیل ارزیابی غلط از شرایط است. اگر راهکارهای غیر بومی القا بشود و به تصمیم­سازان فشار وارد شود نتیجه این می­شود که امروز در منطقه با آن مواجه هستیم.

پس از مطرح شدن بخش اولیه توافقنامه که در 16 فوریه سال 2009 به امضا رسید. رسانه­های غربی جریانی را آغاز کردند با این موضوع که دیگر مبارزه با طالبان و جریان افراط نتیجه­بخش نخواهد بود و باید راهکارهای جدید از جمله مذاکره را به کار برد. آیا طالبان ظرفیت مذاکره را دارد؟
جریان افراط یک دکترین دارد که یکبار این دکترین در قالب یک حکومت اماراتی عملیاتی کرده است. به نظرم می­رسد که حتی اگر مذاکره­ای هم با جریان افراط صورت بگیرد، نگاه آنها به این مذاکره، نگاه تاکتیکی خواهد بود و در حقیقت برای کوتاه کردن راه برای دسترسی به اهدافشان ممکن است تن به این مذاکرات دهند. ضمن اینکه تا به حال هیچ مذاکره­ای را بخشهای تصمیم­ساز در جریان افراط نپذیرفته­اند و تایید نکرده­اند. تمام اخباری که پخش شده­است، حداقل در حوزه­های تصمیم­سازی نبوده بلکه در رده­های دست چندم بوده است.


نظر شما :