کابوس های پاکستانی

۰۴ شهریور ۱۳۸۶ | ۱۰:۵۳ کد : ۵۵۳ سرخط اخبار
مقاله اى از دنیس راس رئیس سابق بخش برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه دولت بوش و نماينده دولت کلینتون در خاورمیانه
کابوس های پاکستانی

صرف هزینه برای عملکرد موثر یک حکومت بسیار حیاتی است. اما انجام چنین کاری همیشه آسان نیست. مثلا مورد پاکستان را در نظر بگیرید. برخی تصور می کنند که دولت بوش با توجه به کمک 10 میلیارد دلاری که از زمان وقوع حوادث 11 سپتامبر به خاطر اقدامات پرویز مشرف در جنگ علیه تروریسم در اختیار وی قرار داده، توانسته است بر پاکستان نفوذ و سلطه پیدا کند.

با این وجود در گزارش ارزیابی ملی آمریکا که اخیرا به چاپ رسیده است، مشرف به تندرو ها اجازه داده است تا مواضع خود در مناطق مرزی پاکستان با افغانستان را تقویت کنند.

سناتور باراک اوباما، با در نظر گرفتن تهدیدی که از سوی یک القاعده تجدید ساختار یافته وجود دارد، اعلام کرد که اگر مشرف اقدامی در راستای سرکوب تندروها در ایالت وزیرستان پاکستان به انجام نرساند، آمریکا ممکن است خودش از طریق نظامی این کار را صورت دهد.

 

هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا منکر توانایی کشورش در انجام حمله ای پیشگیرانه علیه یک دشمن، پیش از اقدام آن برای آسیب رساند به آمریکا نیست.

 

اما برخی از نامزدها در دو حزب اصلی آمریکا از موضع اوباما انتقاد کرده و گفتند که دخالت نظامی در پاکستان می تواند به بی ثباتی رژیم مشرف منجر شده و بدین ترتیب به جای کنترل تهدید القاعده، زمینه تشدید تهدید از سوی این شبکه را فراهم آورد.

 

بنابراین سوال این است  که آیا باید حملاتی پیشگیرانه توسط آمریکا علیه پایگاه های القاعده صورت گیرد یا این که مناطق عملیاتی در این پاکستان باید محدود شوند؟

 

بی ثباتی در پاکستان صاحب سلاح هسته ای، تنها کابوسی نیست که در مورد این کشور وجود دارد، بلکه کابوس اصلی این امکان است که نظارت های شدید بر تسلیحات هسته ای فروریزد یا این که تندرو ها در این کشور به قدرت برسند.

 

 یک نظرسنجی اخیرا نشان داد که حمایت داخلی از مشرف از 60 درصد به 34 درصد تنزل پیدا کرده است. بدیهی است که نفع ما در این است که از هر نوع اقدام که به بی ثباتی بیشتر در پاکستان منجر شود، اجتناب کنیم.

مشرف خود را به عنوان سدی در مقابل تندروها معرفی کرده، اما او در عین حال کسی است که باید به واقعیت های سیاسی کشورش توجه داشته باشد.

او رسما موضعش را آموزه های تندروانه و تروریسم اعلام کرد و در مورد دستگیری عاملان اصلی القاعده نظیر خالد شیخ محمد، با آمریکا و سایرین همکاری کرده است.

اما وی در عین حال نشان داده که ناگزیر است با توجه به وزنی که احزاب سیاسی اسلامی در ایالت های قبیله ای دارند، از اقداماتی که ممکن است به فروپاشی کشورش منجر شود، پرهیز کند. ایالت هایی که اقدام نظامی در آنها ممکن است بسیار ضروری باشد.

او همچنین گفت که باید به فکر کینه در حال رشدی که علیه آمریکا وجود دارد، باشد و به گونه ای عمل نکند که نشان دهد به تمام هشدارهای ما توجه دارد.

اما در حالی که بی اعتنایی به نگرانی های مشرف بسیار متهورانه خواهد بود، به نظر می رسد این اقدامات او است – نه اقدامات آمریکا – که به ایجاد ائتلاف میان مخالفین سکولار و مذهبی منجر می شوند.

 

جالب است که منبع مشکلات او کمتر از اقدام دیرهنگام وی علیه مسجد سرخ و بیشتر از تلاش هایش برای برکناری دادستان کل دادگاه عالی پاکستان، کشتن رئیس قبیله ای در بلوچستان، توافق های پی در پی او با قبایل وزیرستان برای کنترل تحرک طالبان در مزر پاکستان و افغانستان، عزم وی برای رئیس جمهور ماندن علاوه بر فرمانده ارتش بودن و عدم تمایلش به بازگشت احزاب مخالف در تبعید است.

 

آمادگی مشرف برای انتخاب از میان یکی از دو گزینه کاملا متضادی که در مقابلش وجود دارد، حاکی از این است که او از فشارهای موجود علیه خود آگاهی دارد. گزینه اول ترتیباتی است که برای تقسیم قدرت با بی نظیر بوتو، نخست وزیر سابق و اصلی ترین مخالف سیاسی او در حال انجام است و گزینه دوم اعلام وضعیت فوق العاده در کشور است.

 

اما حتی اشاراتی که مشرف به اعمال وضیعت فوق العاده در کشورش داشته، سیل انتقادهای داخلی را به سوی وی روانه ساخته است. بدین ترتیب انتخاب این گزینه ممکن است به جای حل مشکلات موجب ایجاد خطرات بیشتری برای حکومت وی و ثبات در کشورش شود.

 

بعلاوه حقیقت این است که در حالی که آمریکا امروزه در پاکستان بدنام است، حملات تروریست های طالبان و القاعده علیه مقامات نظامی و دولتی همچنان بر احساسات ضد آمریکایی می افزاید. به نظر می رسد که بخشی از بدنامی آمریکا در پاکستان به این علت است که حمایت واشنگتن از مشرف فقط به حوزه نظامی محدود شده و تنها بخش کوچکی از کمک های آمریکا صرف توسعه اقتصادی و اجتماعی می شود.

 

اما مشرف باید به گونه ای عمل کند که نشان دهد تهدید آمریکا در بی ثباتی پاکستان به اندازه بسیاری دیگر از تهدیدات خطرناک نیست. زیرا تهدید حملات القاعده که از پاکستان ریشه می گیرند، بدون شک بسیار بزرگتر و خطرناک تر هستند و نباید مورد غفلت قرار بگیرند.

 

مشرف، ارتش پاکستان و افکار عمومی این کشور باید این را بدانند. ما هیچ نفعی در به حاشیه راندن مشرف نداریم. بلکه نفع ما در این است که افکار عمومی پاکستان را نسبت به یک واقعیت شرطی کنیم. این واقعیت که اگر پاکستان اقدامی علیه چنین تهدیدی انجام ندهد، ما چاره ای جز وارد شدن به عرصه نخواهیم داشت.

 

اما پیش از این که افکار عمومی پاکستان به چنین رویکردی سوق داده شوند، عقل حکم می کند که دولت آمریکا تلاش کند تا از طریق مباحث کاملا نظامی چگونگی مواجه با تهدید القاعده و طالبان را با پاکستان مورد بررسی قرار دهد.

 

چنین گفت و گوهایی ممکن است دو طرف را نسبت به ماهیت واقعی این تهدید و گام هایی که ما می توانیم در جهت تسهیل انجام یک اقدام نظامی از سوی پاکستان به انجام برسانیم، واقف سازد. اما اگر دیپلماسی مخفی همچنان بی اثر جلوه کند، انتشار بیانیه های عمومی بخشی دیگری از کار حکومت داری خواهد بود.

این برای ما ضروری است که توجهات را به رشد القاعده و طالبان به عنوان نیروهایی که زندگی عادی در پاکستان و همسایگان این کشور و همچنین ما را مختل کرده اند، معطوف کنیم و دست آخر این واقعیت را جا بیندازیم که کسی باید با این تهدید مواجه شود.


نظر شما :