طالبان ميانه‌رو؛ از پندار تا واقعيت

۱۵ آذر ۱۳۸۹ | ۱۵:۱۶ کد : ۹۲۶۲ گفتگو
گفتارى از محمدرضا بهرامى،‌ سفير سابق ايران در افغانستان براى ديپلماسى ايراني.

بعد از تشکيل شوراى عالى صلح توسط دولت افغانستان براى ادغام و جذب گروه‌هاى شورشى اين کشور در جامعه و دولت افغانستان، به طور جسته و گريخته خبرهايى از مذاکره مقامات دولتى با اعضاى طالبان به گوش مى‌رسد. گرچه اين اخبار غير رسمى ‌است و بعضا تکذيب هم مى‌شود اما حکايت از اين واقعيت دارد که دولت افغانستان عزم خود را براى آغاز مذاکرات با طالبان جزم کرده است.

گفتارى از محمدرضا بهرامى،‌ سفير سابق ايران در افغانستان براى ديپلماسى ايراني.

موضوع ضرورت انجام مذاکره با گروه‌هاى شورشى توسط دولت افغانستان چند سالى است که در دستور کار اين دولت قرار دارد و وقتى مجموعه تحولات و مواضعى که مقامات مختلف دولت افغانستان مخصوصا مقامات ارشد اين کشور در ارتباط با اين موضوع اتخاذ کرده‌اند را بررسى مى‌کنيم،‌ به خوبى روشن است که جهت‌گيرى دولت افغانستان در راستاى دستيابى به يک تعامل با گروه‌هاى شورشى بوده و يا حداقل مقامات دولتى تلاش مى‌کردند که اين مفهوم را منتقل کنند که اين تمايل در نزد دولت افغانستان براى دستيابى به يک تعامل با مجموعه گروه‌هاى شورشى وجود دارد.

البته سال گذشته و اوايل امسال يکى از گروه‌هاى شورشى يعنى حزب اسلامى‌ به رهبرى گلبدين حکمتيار هم با اعزام هيئتى به کابل تلاش کرد که به تفاهمى‌ با دولت افغانستان دست يابد که البته نتيجه مشخص و قابل اعلامى‌ از مجموعه تعاملات و صحبت‌هاى دولت با فرستادگان حزب اسلامى ‌به بيرون درز پيدا نکرد. اما کليت موضوع نشان مى‌دهد که کماکان توافق تعيين کننده‌اى بين دولت افغانستان و حزب اسلامى‌ به دست نيامده است. اما در مورد گروه طالبان که يکى ديگر از گروه‌هاى شورشى در افغانستان هستند، ‌مسئله تا حدى متفاوت است.

دور جديد تلاش براى دستيابى به توافق با گروه‌هاى شورشى از سوى دولت از اوايل امسال آغاز شد. با تشکيل جرگه مشورتى صلح که به ابتکار دولت افغانستان تشکيل شد، دولت اين کشور تمايل خود را براى ورود به اين مرحله نشان داد. جرگه مشورتى صلح،‌ توافقاتى داشت،‌ تصميماتى گرفت و توصيه‌هايى به دولت افغانستان و کشورهاى خارجى داشت که دولت افغانستان تلاش کرد بخشى از اين توصيه‌ها را اجرايى و عملياتى کند.

متعاقب تشکيل جرگه مشورتى صلح،‌ اعضاى شوراى عالى صلح توسط رئيس جمهور معرفى شد و دور جديدى از گفت‌وگو و تعامل ميان دولت و گروه‌هاى شورشى آغاز شد. شوراى عالى صلح بخش‌هاى مختلفى از جامعه افغانستان را دربر دارد و به نظر مى‌رسد که دولت افغانستان در صدد بوده است که نشان دهد دستيابى به توافق با گروه‌هاى شورشى،‌ يک مطالبه عمومى‌در ميان بخش‌هاى مختلف جامعه افغانستان است. به همين دليل هم ترکيب شوراى عالى صلح،‌ترکيبى متنوع از بخش‌هاى مختلفى از دولت افغانستان است.

على‌رغم اين که اين شورا تشکيل شده و ساختار داخلى و چارچوب کارى خود را تعريف کرده است،‌ اما مذاکره مشخص و رسمى ‌بين دو طرف انجام نشده،‌ البته گفت‌وگو‌ها و تماس‌هايى به طور غير رسمى‌ و در سطوح مختلف بين دو طرف وجود داشته اما اين مذاکرات رسمى‌ نبوده و مشخصا علامت روشنى که نشان دهد رهبرى طالبان که ظاهرا در خارج از افغانستان سکونت دارد،‌ تمايلى براى پيوستن به اين روند داشته باشد،‌ وجود ندارد.

طالبان کماکان پيش شرط هرگونه مذاکره‌اى را خروج نيروهاى خارجى از افغانستان تعيين کرده‌اند و تاکيد کرده‌اند که تا زمانى که اين پيش شرط تحقق پيدا نکند حاضر نيستند به هيچ فرآيند صلح آميز يا گفت‌وگو‌هايى که منجر به توافقى سياسى شود بپيوندند. بنابر اين شوراى عالى صلح را مى‌توان نمادى از تمايل دولت افغانستان براى دستيابى به توافق يا حتى براى کنترل و مديريت هرگونه توافق با گروه‌هاى شورشى در نظر گرفت که هنوز با پاسخ مناسبى ازسوى طرف مقابل که مشخصا طالبان هستند،‌ مواجه نشده است.

رفتار و سياست‌هاى طالبان حتى در زمانى که بر بخش‌هاى قابل توجهى از افغانستان تسلط داشتند نشان داده است که اين مجموعه حاضر به تقسيم قدرت و يا پذيرش نوعى از رفتار‌هاى دموکراتيک در چارچوب حاکميتى خود نيستند و حاضر نيستند که جناح‌ها و گروه‌هاى رقيب را در درون خود جاى دهند. اما تماميت طلبى طالبان موضوع متفاوتى است از اين که بگوييم طالب ميانه رو و تند رو در ساختار طالبان وجود دارد يا خير.

به نظر مى‌رسد طالب ميانه‌رو و تندرو در درون ساختار طالبان وجود دارند. اين اختلاف نظر در ميان طالبان حتى در زمانى که آن‌ها قدرت را در بخش‌هاى قابل توجهى از افغانستان در دست داشتند کاملا مشهود بود. اختلاف نظر ميان جناح‌هاى تندرو و ميانه‌رو در طالبان در نحوه اداره کشور در آن دوران به خوبى قابل مشاهده بود.

مشکل اصلى که وجود دارد اين است که شرايط کلى موجود در افغانستان و حاميان خارجى طالبان اجازه نمى‌دهند که انديشه‌هاى ميانه‌روانه در اين جريان در شرايط فعلى قدرت بروز و ظهور پيدا کند. در واقع طالبان کارتى است که بيشتر طرف‌هاى خارجى با آن بازى مى‌کنند و از آن استفاده مى‌کنند. به همين دليل است که جناح‌هاى ميانه‌رو در درون اين تشکل فرصت اعمال نظرات خود را ندارند و تاکنون هر اقدام مشخصى هم که از سوى بخشى از جناح‌هايى که مانند رهبرى طالبان و يا طرف‌هاى خارجى حمايت کننده از طالبان فکر نمى‌کردند و مانند آن‌ها نمى‌انديشيدند،‌ با مشکلات مواجه شدند.

در اين رابطه مى‌توان به اختر محمد عثمانى اشاره کرد که سعى داشت روشى جداگانه داشته باشد و در افغانستان کشته شد. علاوه بر او مى‌توان به دستگيرى ملا برادر در سال گذشته اشاره کرد که حتى سخنگوى دولت افغانستان به صراحت از اين که تماس‌هايى ميان بخش‌هايى از دولت و ملا برادر ايجاد شده بود، سخن گفته بود.

مجموعه اين اتفاقات نشان مى‌دهد که تفکر ميانه روانه در درون طالبان وجود دارد،‌ اما اين تفکر قدرت ابراز وجود ندارد. به اين دليل که براى ادامه حيات خود به کمک‌هاى خارجى نياز دارد و طرف‌هاى خارجى تمايل ندارند که اين تفکرات بتواند در مقطع فعلى قدرت ابراز وجود پيدا کند. بايد به اين نکته توجه داشت که به ميزانى که بر اين نکته که طالب ميانه‌رو وجود ندارد تاکيد شود،‌ مفهوم اين کار اين است که فرصت بيشترى در اختيار جناح تندرو قرار مى‌گيرد که نظرات خود را هر چه بيشتر اعمال کند و در واقع مانع از گسترش انديشه‌هاى ميانه روانه مى‌شود.


نظر شما :