فهم ارتباطى و اطلاعاتى ويکى ليکس

۰۴ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۰۰۵۷ اقتصاد و انرژی
متن کامل سخنرانى دکتر هادی خانیکی عضو هيات علمى دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، در سومین نشست از سلسله جلسات بررسی سیاست خارجی سایت دیپلماسی ایرانی با عنوان «بررسی ابعاد و نتایج پدیده ویکی لیکس»
فهم ارتباطى و اطلاعاتى ويکى ليکس

ديپلماسى ايرانى:  من هم ترجیح می‌دادم اول زمینه ارتباطی بحث یک مقدار مشخص بشود بعد به آثار و پیامدهای سیاسی اش و صحت و سقم اسناد پرداخته شود اما این جابه‌جایی در سخنرانی زحمت دوستان را یک مقدار بیشتر می‌کند، اگرچه دوستان همه صاحب نظرند و اهل شناخت در حوزه جامعه و سیاست، اما می‌خواهم چند زمینه ارتباطی را که اهمیت ویکی لیکس را بیشتر می‌کند مطرح کنم. همان طور که دکتر‌ هادیان اشاره کردند می‌توان با درگیر شدن یا کنار ماندن از این بحث که آیا این اسناد درست است یا درست نیست و چه نیتی پشت این انتشار اطلاعات هست، چه نهادهایی از آن حمایت کردند یا برای اشاعه اسناد اقدام کردند باقی ماند. اما به نظر من حوزه ارتباطی مسئله یک مقدار فراتر از این است، به این دلیل که حداقل از یک دهه پیش بحث‌های تازه ای در حوزه ارتباطات مطرح شده که به آن حوزه‌ها معنا می‌دهد که بفهمیم ویکی لیکس چیست و چه معنایی می‌دهد. من فکر می‌کنم زمینه‌هایی که فهم ویکی لیکس را از نظر ارتباطی آسان تر می‌کند پنج زمینه است.

یکی این که ویکی لیکس را یا در قالب خود پدیده ویکی‌ها ببینیم و ویکی‌ها را در قالب تحولی که در فناوری اطلاعات و ارتباطات روی داده است؛ به عبارت دیگر به این که یک پدیده فناورانه جدیدی به وجود آمده که این فناوری نوآورانه را خیلی هم نمی‌شود کنترل کرد اکتفا کنيم. معمولا در نگاه‌های جبرگرایانه تکنولوژی خیلی خوشبینانه برخورد می‌کنند. کسانی مثل تافلر که در اوج اين نگاه قرار دارد، می‌گویند ما وارد یک موج جدیدی شده ایم که این موج تکنولوزی اساساً منجر به آزادی، گفت و گو و نشر اطلاعات و نظایر این‌ها می‌شود؛ آیا ویکی لیکس را می‌توانیم مستقل از این تحول در ICT ببینیم؟ به نظر من نه این طور نیست نمی‌توانیم، یعنی حداقل این تحول جبرگرایانه این است که در کنار تهدیدها فرصت‌هایی را هم به وجود آورده و با نگاه فرصت- تهدیدی باید به آن نگاه کرد، چراکه این پدیده شتاب تحولات را بیشتر کرده و به تعبیر ارتباطی اش هم تاریخ را شتاب دار کرده است. در مدلی که کنت بولدینگ برای ترسیم تحولات نشان می‌دهد پنجاه هزار سال عمر انسان خردورز را تاکنون تقسیم بندی می‌کند و در آخر به نتیجه ای می‌رسد که بیشترین تغییراتی که تاریخ تمدن بشری دارد در نسل آخر روی داده است، چون آن پنجاه هزار سال تاریخ انسان را براساس نسل‌های 65 ساله به هشتصد نسل تقسیم می‌کند و می‌گوید که بیش از نود درصد تحولات جهانی در عمر این انسان آخر رخ داده و این نشان می‌دهد که تاریخ مرتباً شتاب پیدا کرده است. به هرحال همیشه این منازعات بوده است که عامل ارتباطی، عامل اقتصادی یا عامل اجتماعی را منشا این تحولات بگیریم ولی بولدینگ می‌گوید که 65 نسل از این هشتصد نسل غارنشین بوده اند، اولین تحول وقتی رخ داد که انسان دارای خط و کتابت شده است، از آن زمان هم 70 نسل گذشته تا وقتی به تولید انبوه رسیده یعنی به صنعت چاپ رسیده و تا کنون هم 7 نسل گذشته اما تغییرات این نسل آخر بیشتر است. کمکی که این بحث به ما می‌کند و به جوامعی مثل جامعه ما که بیشتر توجهش به گذشته خودش است، این است که اگرچه ما دوران طلایی را در تمدن اسلامی‌ و ایرانی پشت سر گذاشته ایم اما الان کانون تغییرات در این اواخر است یعنی دائماً به گذشته نرویم. با این دیده به اصطلاح پدیده ویکی لیکس جزء امتیاز ویکی‌ها هست و خود ویکی‌ها هم جزء شتاب دهنده‌های تاریخی هستند.

دومین سطح بررسی در قالب خود رسانه‌ها است. ما در حوزه ارتباطات از رسانه‌های جدید با عنوان رسانه‌های شهروندی سخن می‌گوئیم. چون دوستان بیشتر در حوزه سیاست قرار دارند، اصطلاح رسانه‌های شهروندی وقتی که Ohminiuse در کره شکل گرفت و به خصوص وقتی که صدام اعدام شد خیلی استفاده شد اگر چه جلوتر از آن استفاده می‌کردند ولی اتفاقی بود که همه ملاحظات صورت گرفت تا اعدام صدام کمترین عارضه را در جامعه خودشان داشته باشد اما حساب نکرده بودند که موبایلی عکس می‌گیرد و چه کسى این عکس را می‌گیرد و چطور این عکس بیرون می‌آید. این همه آن محاسبات را دچار یک دگرگونی کرد. از آن به بعد اصطلاح روزنامه نگاری شهروندی به کار رفت یعنی نوعی از انتشار اخبار که توسط حرفه ای‌ها تولید نمی‌شود، بعد از انتخابات ایران هم این پدیده را دیدیم که چطور انعکاس وسیعی را داشت؛ یعنی بیرون از رسانه‌های اصلی شهروندانی هستند که می‌توانند در جریان اطلاع رسانی موثر باشند.

سطح سوم که باز در حوزه جامعه شناسی مطرح می‌شود نسبتی است که بین پدیده‌های ویکی با جنبش‌های نوین اجتماعی است. این امر را در خود ویکی لیکس هم می‌توانید ببینید. چه کسانی بیشتر از آن حمایت می‌کنند و چه کسانی بیشتر مخالفت می‌کنند. آن‌هایی که عمدتا حمایت می‌کنند جنبش‌های نوین اجتماعی هستند و آن‌هایی که بیشتر مخالفند دولت‌ها هستند. یعنی د رواقع شکل گیری دوگانه دولت‌ها و جنبش‌ها نوین اجتماعی یا خود جامعه شبکه ای زمینه ای است برای مطالعه بیشتر و بهتر ویکی لیکس.

سطح چهارم مقوله ای است که به خصوص کاستلز آن را مطرح کرده است؛ این که ما به یک پارادایم شیفت در ارتباطات رسیده ایم. یعنی تاکنون ما از ارتباطات جمعی سخن می‌گفتیم و از Mass communication اما از این بعد یک self هم به این اضافه شده است، وارد گفتمانی شده ایم که او از واژه Mass self communication برایش استفاده می‌کند. این اضافه شدن self نوعی خودگزینی است، ارتباطاتی که در تولید "خود تولیدند"، در توزیع خودگردان هستند و در انتخاب خودگزین هستند؛ یعنی به عبارت دیگر آن سطح توزیع که تاکنون می‌شد روی آن کنترل صورت بگیرد از کنترل خارج شده است. تولیدش هم از کنترل خارج شده و همچنين گزینش آن. یعنی کنترل‌ها به سبک کنترل‌های قبلی نیست. کاستلز می‌گوید که دیگر از این به بعد عامل ارتباطی را خود فضای وب، جامعه شبکه ای، موبایل و رسانه‌های خرد تامین می‌کنند. می‌گوید که این رسانه‌های خرد توانسته اند توسط همگان پیام تولید کنند، توسط همگان پیام توزیع کنند و توسط همگان پیام دریافت کنند، این با آن گذشته که باید حتما کمپانی‌ها شکل می‌گرفتند متفاوت شده است.

 این هم بحث چهارمی‌ است که خیلی اهمیت پیدا کرده است. سطح پنجم یک بحث اجتماعی سیاسی است که البته آقای دکتر‌هادیان هم به آن پرداختند و آنچه که در ارتباطات به آن اشاره می‌شود ایجاد جریان‌های قدرت و جریان‌های پاد قدرت یا ضد قدرت است که خیلی سریع شکل می‌گیرد و به عبارت دیگر به استناد این تحول زمینه ارتباطی به وجود آمده است که جریان‌های خرد متکی بر افراد و گروه‌های کوچکِ روزمرهِ جابه جا شونده، توانسته اند تاثیرگذار باشند. در بحث دکتر‌هادیان هم بود که می‌توانند تاثیر بسیار متناقضی داشته باشند. بازهم در اینجا تاکید می‌کنم که اگر بخواهیم ویکی لیکس را بشناسیم، ویکی لیکس می‌تواند تاثیر متناقضی داشته باشد، بحث بر سر درستی و نادرستی اسناد نیست، بحث بر سر دسترسی سریع و گسترده به اسناد است، این دسترسی گسترده و سریع واکنش‌های سریع را هم به دنبال خودش دارد یعنی ما سطح دسترسی گسترده داریم، به سطح مشارکت گسترده هم وارد می‌شویم. این دسترسی گسترده و مشارکت گسترده یک فضای رسانه ای باز چند ذهنی و متکثری را به وجود می‌آورد که در صحنه عمل به کنش‌های سیاسی کم دامنه و صورت‌های اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی ادبی هم عرض به اندازه کنش‌های سیاسی بها می‌دهد. یعنی این فضای جدید هم گفتمان تولید می‌کند و هم پادگفتمان، هویت‌های خرد و بخشی را تاثیر گذار می‌کند. دیگر ویکی لیکس در حد این که اسناد سیاسی را توزیع می‌کند باقی نمی‌ماند در حد این که مرزهای حریم خصوصی و عمومی‌ را به هم باز می‌کند می‌رسد.

براساس این زمینه‌ها می‌شود پیامدهایش را هم پیش بینی کرد که به هرحال ویکی لیکس در دو زمینه در حال تاثیرگذارى است؛ یکی ویکی شدنش که هرکسی می‌تواند در تولید شرکت کند؛ در تعریف ویکی‌ها اين عبارات را به کار مى برند: سیستم‌های ترکیبی، رسانه‌های بحث و جدلی، انبار کالا، اتاق گفت و گو. قبل از ویکی لیکس ما پدیده ویکی پدیا را داشتیم و قبل از ویکی پدیا هم نوپدیا را داشتیم خب در نوپدیا مخاطب‌های محدودی بود یعنی یک دائرة المعارفی می‌شد که آدم‌ها به جای این که بنشینند کنار هم و تولید محتوا کنند ولی ویکی پدیا که به وجود آمد دیگر هرکسی می‌تواست در تولید دخالت داشته باشد. اما الان با ویکی لیکس مواجه شده ايم. یعنی دیگر بحث نشت کردن ویکی مطرح می‌شود یعنی هرکسی می‌تواند نشت بدهد، افشا کند؛ حالا دیگر بعد از این نشت کردن به نظر من در حد تکنولوژی اش باقی نمی‌ماند بیشتر در نسبت تکنولوژی و فرهنگ دیده می‌شود. کدام جامعه یا کدام گروه‌های اجتماعی و سیاسی و یا کدام نهادها از نشت کردن یا درز کردن استقبال می‌کنند و کدام در هراس می‌افتند، این مسئله مسئله متفاوتی است. حالا دیگر در فضای وب هم این بحث‌ها در گرفته است، هم در حوزه روانشناسی اجتماعی و هم در حوزه جامعه شناسی، مثلاً می‌گویند که جوامع در حال گذار جوامعی هستند که از «افشا کن، افشا کن» خوششان می‌آید و چون از «افشا کن، افشا کن» خوششان می‌آید به همین دلیل می‌روند به سوی ویکی لیکس، یا این که بعد می‌گویند نهادهایی مثل نهادهای دولتی در مقابل، نهادهای بسته ای هستند یعنی ترجیح می‌دهند که حیاط خلوت‌هایی برای خودشان داشته باشند به همین دلیل در مقابل ویکی لیکس مقاومت می‌کنند. به رغم سابقه ای که برای آقای آسانژ و ویکی لیکس قائل هستند -بالاخره هم خود آقای آسانژ و هم خود این سایت برنده جایزه‌های مختلف رسانه ای بوده- (ویکی لیکس فقط با انتشار این دویست و پنجاه هزار سند شکل نگرفت قبل از این هم بود این که چرا مورد این اقبال و استقبال قرار گرفت و تایید شد و اصلا توسط چه کسانی تایید شد اگر با دقت نگاه کنیم کاملا این دوگانگی میان نهادها یا شبکه‌های خوداظهار کننده یا برعکسش را می‌توانیم ببینیم.) پس معلوم می‌شود که از این به بعد ما باید انتظار داشته باشیم که وارد فضای تازه ای بشویم یعنی ویکی لیکس را به عنوان یک پدیده تازه در دنیای غرب باید پذیرفت. تغییراتی که به نظرم در حال رخ دادن است چهار تغییری است که به عنوان پیامد بیشتر می‌توانیم ملاحظه کنیم.

تغییر اول این است که ویکی لیکس باعث می‌شود که نظام اطلاع رسانی و نظام رسانه ای به سوی ژورنالیسم شهروندی و رسانه‌های شهروندی برود. یعنی این که دغدغه‌های روزمره و مسائل زندگی روزمره را دنبال می‌کند و ویکی لیکس ترغیبشان می‌کند که به هر سوراخی سرک بکشند؛ همین نکته ای که دکتر‌هادیان هم به آن اشاره کرد یعنی بالاخره جای امنی باقی نمی‌ماند که مسائل در آن انعکاس پیدا نکند «پیشتان بماندی» وجود نخواهد داشت و علی القاعده بیشتر در حوزه سیاست.

دوم این که نسبت ویکی لیکس با جریان آزاد اطلاعات به عنوان یک چالش ساده مطرح می‌شود، الان هم البته دوستان در این مورد بحث کنند تا ما هم از نتیجه اش بهتر بتوانیم استفاده کنیم، این مسئله که آسانژ در کجا و با چه قانونی می‌تواند محاکمه بشود و در کجا با چه قوانینی نمی‌تواند محاکمه بشود، نهایتاً جرمش به سمت مسائل جنسی می‌رود یا به سمت انتقال اطلاعات؟ و این که چه کسانی از حق دسترسی آزاد به اطلاعات دفاع می‌کنند، چه کسانی این را مطرح می‌کنند و در چه جوامعی در برابرش می‌ایستند؟ به نظر مى رسد که چشم انداز‌های حقوقی تازه ای را مطرح می‌کند و این چشم اندازهای حقوقی حتی می‌تواند در عرصه ارتباطات هم یک چالشى را ايجاد کند؛ مثلا بعضی‌ها مطرح می‌کنند که خط تلفن سری را در برابر دسترسی به اینترنت باید دوباره مطرح کرد، یعنی اینترنت دیگر فضای امنی نیست که هرکسی وارد بشود، چطور می‌شود از این فضا خارج شویم، آن‌هایی که به جریان آزاد اطلاعات معتقد نیستند این مسائل را مطرح می‌کنند، آنهایی که به جریان آزاد اطلاعات معتقد هستند می‌گویند فرض کنید که همه چیز دارد کشف می‌شود، در یک فضای باز به مسئله فکر کنید. نکته چهارم که بیشتر به عنوان تهدید مطرح می‌شود و من هم یکی دو تا مقاله انگلیسی دیدم که از این نظر به چارچوب نظری آسانژ نقد وارد کرده اند، این است که دید فنی به اطلاعات در حال غلبه کردن است و هرشکلی از اختلال در جریان اطلاعات برای صاحبان قدرت مساوی با به هم خوردن کل قدرت است، در حالی که آن چه که در حوزه اجتماعی مطرح می‌شود این است که فقط یک نگاه اولیه به جریان فنی اطلاعات داشته باشیم و عرصه‌های سیاسی و اجتماعی را که می‌تواند نتایج معکوسی هم داشته باشد در نظر بگیریم. یعنی همین که جریان گفتمان و پاد گفتمانی که در این Mass self communication مطرح می‌شود معنى اش این است که در هر جامعه ای می‌تواند نتایج معکوسی داشته باشد، ویکی لیکس می‌تواند در یک جامعه ای تبدیل به فرصت بشود در یک جامعه ای منجر به تهدید بشود.

مسئله پنجم این که مخاطب کنش گر یا روزنامه نگاری کنش گر (Activism media) را به عنوان شکل دیگری از روزنامه نگاری مطرح می‌کند و می‌گوید از این به بعد فهم در ذهن مخاطبان است. این سند‌ها ممکن است راست باشد، ممکن است دروغ باشد، ببینید مخاطبان چگونه با این مسئله برخورد می‌کنند. یعنی مخاطب کنش گر همان طور که در بخش اول صحبت‌هایم گفتم از حوزه دسترسی به حوزه مشارکت می‌آید و این تاثیر گذار می‌شود و به عبارت دیگر اهمیت کار از رسانه به اهمیت کار در مخاطب منتقل می‌شود.


نظر شما :