مذاکرات بی هدف به نتیجه نمی‌رسد

۰۳ بهمن ۱۳۸۹ | ۰۲:۵۲ کد : ۱۰۰۷۷ اقتصاد و انرژی
گفت‌وگوى اختصاصی دیپلماسی ایرانی با دکترسید محمد صدر معاون عربى و آفريقايى وزارت امور خارجه در دوران اصلاحات.
مذاکرات بی هدف به نتیجه نمی‌رسد

دیپلماسی ایرانی: دکتر سید محمد صدر معاون عربى و آفريقايى وزارت امور خارجه در دوران اصلاحات در گفت‌وگوى اختصاصی با دیپلماسی ایرانی می‌گوید که مذاکرات ما در بحث اتمى در شرايط فعلى چندان هدف مشخصی ندارد. او معتقد است هدف ما در مذاکرات باید این باشد که اولا تلاش شود مذاکره در جهتی صورت گیرد که قطعنامه جدید علیه ایران صادر نشود. ثانیا مذاکره باید در راستای حل مشکل و توقف و سپس لغو قطعنامه‌های گذشته علیه کشورمان باشد تا مملکت از این انزوای اقتصادی، سیاسی و بین المللی که متاسفانه در در 6،7 سال گذشته به آن مبتلا شده نجات پیدا کند.

آقای دکتر به نظر شما تا چه حد مذاکرات کنونى ايران و 1+5 از اهمیت برخوردار است؟

مذاکره هميشه مهم است به شرطى که هدف مشخصى را دنبال کند. ممکن است برای دستیابی به آن هدف 2 سال مذاکره شود؛ ولى به هر حال مذاکره باید هدف دار باشد. اگر مذاکرات هدف‌دار باشد مفيد است ولى اگر مذاکرات بى هدف باشد يا اهداف موهوم داشته باشد طبیعی است که مذاکرات به نتيجه ای نمى‌رسد.

به نظر من مذاکرات ما در بحث اتمى در شرايط فعلى چندان هدف مشخصی ندارد. در گذشته هدف ما در مذاکرات اين بود که نگذاريم جمهوری اسلامی ‌ایران تحت تحریم بین المللی قرار گیرد و قطعنامه‌های بین المللی در مورد ایران صادر نشود؛ که متاسفانه این اتفاق افتاد و تحریم‌ها بلایی به جان اقتصاد کشور شده است.

در حال حاضر هدف ما در مذاکرات باید این باشد که اولا تلاش شود مذاکره در جهتی صورت گیرد که قطعنامه جدید علیه ایران صادر نشود. ثانیا مذاکره باید در راستای حل مشکل و توقف و سپس لغو قطعنامه‌های گذشته علیه کشورمان باشد تا مملکت از این انزوای اقتصادی، سیاسی و بین المللی که متاسفانه در در 6،7 سال گذشته به آن مبتلا شده نجات پیدا کند. اگر مذاکرات با این هدف باشد نه تنها مذاکرات آینده در ترکیه که کلیه مذاکرات مطلوب و موثر خواهد بود.

آیا اساسا با توجه به شرایط کنونی و اختلافات ایران و 1+5، امکان دستیابی به تفاهم و توافق وجود دارد؟

علیرغم این که در چند سال گذشته در سیاست خارجی بد عمل شده است، دستیابی به این هدف چندان دشوار نیست. ما می‌گوییم ما می‌خواهیم از تکنولوژی صلح آمیز هسته‌ای بهره مند باشیم. غربی‌ها حد اقل در ظاهر بیان می‌کنند که با این خواسته مخالف نیستند. از سوی دیگر ما اعلام می‌کنیم ما به هیچ وجه به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیستیم. غرب می‌گوید گزارش ها این موضوع را تایید نمی‌کند. وقتی ما بیان می‌کنیم که به دنبال تسلیحات هسته‌ای نیستیم چرا نمی‌توانیم آن را ثابت کنیم؟ اینکه ما نتوانسته ایم آن را ثابت کنیم به این معناست که مذاکرات موفق آمیزی در چند سال گذشته نداشته ایم و این باعث شده که کشور ما روز به روز بیشتر تحت تحریم قرار گیرد و مملکت دچار مشکلات جدی شود. تنها راه حل مشکل هم همین مذاکرات است و باید در چارچوب حل اختلاف فکر و مذاکره کرد. این که ما در مذاکرات از مدیریت جهانی صحبت کنیم و از این جنس سخنان، غیر از این که شعارهای نامعقولی سر داده ایم که مصرف داخلی و تبلیغاتی کوتاه مدت دارد، منافع کشور را تامین نمی‌کند.

متاسفانه یکى از بزرگ‌ترين اشتباهات سیاست خارجی آقای احمدى نژاد این بوده که سياست خارجى را فدای مسائل سیاسی داخلی و مسائل جنجالی و تبلیغاتی کرده است و نتیجه آن همین است که دیده می‌شود. اين رویکرد بايد عوض شود که ما به خاطر تبلیغات و جنجال حرف‌هايى بزنيم که هیچ منافعی برای کشور ندارد.

به هر حال در این چند سال قطعنامه‌ها و مصوباتی علیه ایران به تصویب و اعمال شده است. در صورت دستیابی به توافق آیا عملا امکان توقف و تعلیق این قطعنامه‌ها وجود دارد؟

بله ممکن است، ولى به  اين گونه که عقل و درايت برکل سياست خارجى دولت حاکم شود. آن روزى که آقای احمدى نژاد هولوکاست را مطرح کرد من گفتم کشورى که خودش معضلی مثل مسئله اتمى دارد نباید يک معضل بسیار بزرگ ديگر براى خود درست کند. چون آمريکا که در مورد مسئله اتمی ‌ایران بسیار حساسیت دارد، از سلاح اتمى ايران نمى‌ترسد. بلکه همه حرف آمریکا این است که خطر اول سلاح هسته‌اى ايران متوجه اسرائيل است.‌ و طرح آن بحث حساسیت‌ها را بیشتر می‌کند. یعنی نتيجه‌ آن سياست‌هاى تبلیغاتی تند همين مى‌شود که الان می‌بینیم. همان موقع من گفتم هولوکاست چه ربطی به مسئله ایران دارد؟ دعوايى بوده که بین اروپاییان و يهوديان اروپایی و بعد اسرائیل و... مربوط است. ورود ایران به این دعوا معنایی ندارد. این سیاست‌های جنجالی همین نتایج را هم به دنبال می‌آورد. در سياست خارجى بايد به دنبال منافع ملى بود. منافع ملى حکم نمى‌کند که وقتی کشور دچارمشکلی است با موضع‌گيرى‌هاى تند و تبليغاتى مشکل چند برابر شود. به نحوی که اگر تا پیش از این بحث برنامه هسته‌ای ایران بود، الان بحث اسرائیل و دیگر موضوعات هم افزوده شود و با تمام وجود و توان برای مقابله با ایران بسیج شوند. آنها مطرح می‌کنند که اساسا این دولت ‌با اين موضع گيرى‌ها یک دولت قابل پیش بینی نيست. دولتی هم که قابل پیش بینی نیست بالقوه برای منطقه خطرناک است و باید با این خطر مقابله کرد.

به هر حال با این شرایط پیش بینی صریح شما از مذاکرات کنونى ایران و1+5 چیست؟ آیا هیچ امکانی برای مذاکره وجود دارد؟

این بستگی به هدف و نوع مذاکره دارد. اگر هدف را تعیین کنند، منافع ملی را در نظر بگیرند و سیاست‌های جنجالی و تبلیغاتی را کنار بگذارند طبیعتا به نتایجی می‌رسد. ولی اگر همانند گذشته باشد، امکان توافق چندان وجود ندارد. همین الان اعلام شده که ما بسته ای داریم و می‌خواهیم در مورد مدیریت جهانی صحبت کنیم. هرچند مشخص نیست که آن چه که اعلام می‌شود با آنچه که عمل می‌شود یکسان است یا خیر ولی به هر حال به نظر می‌رسد همان بحث‌ها ادامه دارد.

وضعیت گروه 1+5 چگونه است؟ آیا بین آمریکا و اروپا موضع یکسانی وجود دارد؟

متاسفانه باید گفت یکی دیگر از لطمه‌هایی که سیاست خارجی آقای احمدی نژاد ایجاد کرد این بود که به واسطه برخی موضع گیری‌ها، موضع اروپا تند تر شد. در گذشته، آمریکا مواضع تندی علیه ایران درباره تحریم یا حمله نظامی‌مطرح می‌کرد و اروپا موضع معتدل تری اتخاذ می‌کرد. الان شرایط به گونه ای شده که حداقل در بحث تحریم ایران، اروپا تندتر از آمریکا برخورد می‌کند. این نتیجه سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد است که کشورهایی که در گذشته حداقل نسبت به آمریکا معتدل تر بودند تندتر شده اند. این وضعیت بسیار خطرناک است؛ چرا که الان که اروپا در موضوع تحریم ایران به این گونه تند شده است ممکن است در آینده در مورد اقدامات دیگر نیز نظرش تغییر کند.

اخیرا اسرائیل و به نوعی آمریکا اعلام کرده اند که ایران تا دست یابی به سلاح هسته‌ای چند سال فاصله دارد. به نظر شما چرا اسرائیل و آمریکا که همواره پرچمدار جنگ با ایران بودند، این موضوع را مطرح می‌کند؟

اینها به این نتیجه رسیده اند که تحریم‌ها موثر واقع خواهد شد و به علاوه در مورد تحریم ایران، کل جامعه بین الملل با همدیگر به توافق رسیده اند. اما در مورد حمله به ایران، چنین توافق جامع و کاملی که الان در مورد ایران وجود دارد، وجود نخواهد داشت. بنابراین معتقدند تحریم‌های فعلی و تحریم‌هایی که در تدارک آن هستند، ایران را تحت فشار قرار خواهد داد و فکرمی‌کنند شاید این تحریم‌ها موجب شود که اساسا نیازی به حمله نظامی‌ نباشد. می‌توان این اخبار را در این چارچوب تحلیل کرد.

در روزهای اخیر دولت لبنان سقوط کرد. به نظر شما ریشه بحران کنونی در لبنان چیست؟

سياست آمريکا در لبنان طبيعتاً تحت فشار قرار دادن حزب الله و مقاومت است. یعنی همان سیاست قدیمی‌ که هرکارى بتواند بکند که منافع اسرائيل را تأمين کند. همانطور که شاهد بودیم بعد از طرح پرونده تروررفيق حريرى، سوريه و عربستان وارد قضيه شدند و خواستند به سمت حل مسئله پیش بروند که مشکل جديدى براى لبنان به وجود نيايد. آنها مدتی باهم مذاکره کردند و در حال دستیابی به نتایجی بودند که به گونه‌اى عوارض اعلان کيفرخواست دادگاه بین المللی را از بین ببرند. این مذاکرات در حال پیشرفت بود ولی در آخرین مراحل آمریکا مانع از آن شد و مخالفت خود را به سعد حريرى اعلام کردند. سعد حریری هم به عربستان اطلاع داد و عربستان هم سوریه را در جریان قرار داد و تمام فعالیت‌های دیپلماتیک دو سه سال اخیر با شکست مواجه کرد.

این که به طور غیر قابل انتظاری بشاراسد و ملک عبدالله با هم به بيروت سفر کردند این پیام را داشت که دو کشوری که به نوعی حامی‌دو طرف دعوا در لبنان هستند یعنی عربستان به عنوان حامی‌14 مارس و سوريه به عنوان حامى حزب الله و مقاومت با هم به توافق رسیده اند و این منجر به آرام شدن فضا در لبنان شد.

بنابراین با مخالفت آمريکا، در آستانه اعلام کيفر خواست، تمام توافقات به هم خورد.  طبیعتا آمريکا از دولت حريرى مى خواست که آنچه را که دادگاه می‌خواهد اجرا کند و این منجر به سقوط دولت شد.

به نظر من این دادگاه بسیار مشکوک است. این دادگاه در دوسال اول تمام مطالبى که منتشر می‌کرد بر این اساس بود که سوريه را متهم اول می‌دانست. بعد از 5 سال مشاهده می‌کنیم که این به طور کلی تغییر کرده است و حزب الله و کشورهای دیگر مورد اتهام قرار می‌گیرند.

پیش بینی شما در مورد آينده این بحران چیست؟

پيش‌بينى‌ها سخت است ولی اگر آمريکا همين خطاى فعلی را ادامه بدهد به این معناست که بحران در لبنان ادامه دارد. البته باید اشاره کرد درست است که آمریکا قدرت دارد ولی به این معنی نیست که هرکارى می‌خواهد می‌تواند در لبنان بکند. آمریکا با محدودیت‌هایی مواجه است و اگر تصمیمی‌در مورد حزب الله گرفت توانایی آن را ندارد که آن را در لبنان به اجرا در آورد. یعنی اگر بخواهد به طور جدی وارد شود شرایط بحرانی ایجاد می‌شود و اول لبنان در بحران کامل فرو می‌رود و سپس کل منطقه به هم مى‌ريزد. بنابراین آمریکا و مخصوصا اوباما که پيام مثبتى در ابتداى حکومت خود براى جهان اسلام فرستاد، بايد استراتژى ديگرى را اتخاذ کنند و استراتژی بحران زایی در لبنان را کنار بگذارد.

پس از چند ماه کشمکش بالاخره در عراق دولت تشکیل شد. به نظر شما می‌توانیم خوش بین باشیم که دولت در عراق باثبات باشد و نیروهای آمریکایی از عراق خارج شوند؟

روند سياسى عراق یک روند مثبت و پيش رونده است. آقای مالکى هم خوب عمل کرده و ائتلافى که از گروه هاى مختلف چه شیعه، چه سنی و چه کرد ایجاد کرد باعث شد که بعد از چندين ماه دولت تشکیل شود. این  نشان مى‌دهد که در آنجا عاقلانه عمل مى‌شود ودر شرايط حاضر  وضعیت عراق به طرف آرامش و پایایی پيش‌ می‌رود و وقتی چینین اتفاقی رخ دهد طبيعتاً با توجه به خواسته کل عراقى‌ها و با توجه به اعلانی که آمريکا کرده است زمينه‌هاى خروج آمريکا از عراق فراهم می‌شود مگر این که اتفاق غیرقابل پیش بینی بیفتد که فعلا متصور نیست.

رابطه ایران و عراق در دولت جدید نوری مالکی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رابطه ایران با آقای مالکى خوب است چرا که مجموعه جريان شيعه که در ابتدا با نخست وزیری نوری مالکی موافق نبودند با حمایت ایران این گروه ها دور هم جمع شدند و مالکی را تایید کردند. به ویژه حمايت مقتدى صدرو گروهش از نخست وزیری مالکی حائز اهمیت بود و الان هم به طرف هماهنگى بیشتر و وحدت پيش مى‌روند و به طور طبیعی روابط عراق با ایران هم مستحکم تر خواهد شد.


نظر شما :