آمریکا در پاکستان عدالت را قربانی سیاست کرد

۰۴ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۲:۴۸ کد : ۱۰۴۳۰ اقتصاد و انرژی
حادثه غم انگيز قتل دو پاکستانى توسط تبعه امريکايى باعث به وجود آمدن اختلافاتى بر سر محاکمه ريموند ديويس امريکايى شده است. به بهانه بررسى اصل قضيه قتل دوپاکستانى با محمد خدادى سرکنسول سابق ايران در پاکستان به گفتگو نشستيم.
آمریکا در پاکستان عدالت را قربانی سیاست کرد

ديپلماسى ايرانى: حادثه غم انگيز قتل دو پاکستانى توسط تبعه امريکايى باعث به وجود آمدن اختلافاتى بر سر محاکمه ريموند ديويس امريکايى شده است. شايعاتى مطرح است که قاتل دو پاکستانى با ويزاى توريستى وارد اين کشور شده و مصونيت سياسى ندارد، بنابراين مردم پاکستان خواستار محاکمه اين فرد در کشور خود شدند. با توجه به رابطه دوطرفه و نياز امريکا در مورد مساله افغانستان و احتياج پاکستان در تامين تسليحات نظامى از امريکا، سوال اصلى اين است که آيا چنين اتفاق‌هايى باعث اختلاف جدى در روابط اين دوکشور خواهد شد يا خير؟ به بهانه بررسى اصل قضيه قتل دوپاکستانى با محمد خدادى سرکنسول سابق ايران در پاکستان به گفتگو نشستيم.

ريموند ديويس ازکارمندان کنسولگرى آمريکا در لاهور پنجشنبه گذشته با سلاح گرم به سوى چند تن از شهروندان پاکستانى گلوله شليک کرد که براثر آن دو تن کشته و دو نفر ديگر زخمى شدند، حقيقت ماجرا از چه قرار است؟

اين اتفاق را از چند جهت مى‌توان مورد بررسى قرار داد. تبعه يک کشور در کشور ديگرى مرتکب قتل شده است و نوع ارتکاب قتل او هم با ديگر انواع آن متفاوت است. به عبارت ديگر زمانى است که فردى با ماشين باعث کشته شدن فردى ديگر مى‌شود، اما زمانى است که اين تبعه امريکايى با سلاح گرم فردى را به قتل رسانده است. اين شکل ماجرا را متفاوت مى‌کند. در چنين شرايطى چند سوال مطرح مى‌شود:

1. چرا اقاى ديويس سلاح حمل مى‌کرده است؟

2. چطور به خود اجازه داده است که در برابر تهديد به فرد پاکستانى شليک کند؟

3. چرا به خود اجازه داده است که پس از اين ماجرا براى فرار از صحنه بچه ديگرى را زير کند و باعث کشته شدن فرد ديگرى هم بشود؟ اين درحالى است که مطبوعات پاکستانن اعلام کردند که اين فرد با ويزاى توريستى وارد اين کشور شده و مصونيت سياسى هم ندارد، حتى اگر مصونيت هم داشته باشد، هيچ ديپلماتى اجازه حمل سلاح ندارد و يا اگر داشته باشد بايد دولت آن کشور اجازه آن را داده باشد.

جداى از اين امر که فردى امريکايى باشد و يا تبعه هر کشورى شکل ماجرا به کلى تغيير خواهد کرد. اگر به اين اتفاق با ديد ديگرى نگاه کنيم، يک فرد که تبعه کشور ديگرى بوده در کشورى مرتکب قتل شده است و به نظر مى‌رسد که اين حق مسلم و عادى شهروندان يک کشور است که در مقابل چنين حادثه‌اى توقع داشته باشند که محاکمه بر اساس قوانين خودشان شکل بگيرد. بحث امريکايى‌ها که پيش مى‌آيد اين موضوع حساس‌تر هم مى‌شود. به دليل اينکه امريکا هم در پاکستان هم در افغانستان در حال درگيرى است. هر روز اخبار حمله هراپيماه‌هاى ناشناس امريکايى به اقصى نقاط پاکستان منتشر مى‌شود که تعدادى زيادى به بهانه داشتن شرايط حمله و ترور، کشته مى‌شوند. در حقيقت کشور پاکستان اولين قربانى تروريسم است، يعنى بيشترين شهروندان يک کشور که خودش هم درگير با اصل موضوع همانند افغانستان نبوده است، صدمات زيادى از ترورسيم خورده است.

اما از طرف ديگر شاهد هستيم که چند تبعه پاکستانى در امريکا به همين جرم مشابه زندانى هستند. آيا امريکا اجازه مى‌دهد که اين افراد در کشور خودشان محاکمه شده و يا بستگان خود را ببينند و وکيل بگيرند؟ پس به واقع چه توقعى مى‌توان داشت از يک شهروند پاکستاتى که در برابر چنين حادثه‌اى چه عکس‌العملى بايد داشته باشند.

با توجه به نياز امريکا به همکارى با پاکستان، آينده نزديک اين روابط را چگونه مى‌بينيد؟

ارتباط پاکستان وامريکا متاثر از شرايط است. در ان شرايط امريکا به پاکستان براى حضور و ثبيت خود در منطقه و بحث افغانستان نياز به پاکستان دارد. و متقابلا دولت پاکستان هم به کمک‌هاى امريکا نياز دارد، به دليل اينکه خود اين کشور نيز در شرايط بحرانى است. از يک طرف تهديدات هند و درگيرى با اين کشور و از طرف ديگر مساله افغانستان است. اين موضوعى است که بر مناسبات دو کشور تاثيرگذار است. در مطبوعات پاکستان امده است که حتى تعويض وزير خارجه نيز بر سر همين مساله بوده است. چرا که او محکم ايستاده و گفته است که اين فرد بايد در پاکستان و طبق قوانين اين کشور محاکمه شود.

متاسفانه شرايطى که ما درآن قرار داريم، شرايطى نابرابر است. يعنى جريان يک سويه‌اى که منافع ابرقدرت‌ها هميشه محورى است براى قربانى شدن منافع کشورهاى در حال توسعه. که اين امر هم از اين قاعده مستثنى نيست. امريکا درباره قتل دو فرد پاکستانى حتى تهديد هم  کرده است که 1. اخراج سفير پاکستان از امريکا 2. قطع کمک‌هاى خود از اين کشور 

نگاه امريکاستيزى در سازمان امنيت پاکستان وجود دارد که از طرفى با تاثير امريکا بر ارتش اين کشور در تقابل است. آيا اين دو در چنين موضوعاتى با هم برخورد نمى‌کنند؟

نمى‌توان گفت که سازمان امنيت پاکستان و ارتش دو جريان منفک از هم در پاکستان هستند. به عبارت ديگر اين دو را نمى‌تـوان، دو جريان مجزا يا مقابل از هم دانست. همچنين در ساختار اجتماعى و اقتصادى مشابه هستند. به اضافه اينکه ISI سازمان امنيت ارتش اين کشور است. اقاى اشرف کيانى که امروز رييس ستاد ارتش در گذشته رييس سازمان امنيت پاکستان بوده است.

در بدنه حکومت، ارتش و نيروهاى امنيتى پاکستان يک لايه‌‌اى برگرفته از ايدئولو‍ژى است. همانطور که مى‌دانيد ارتش پاکستان ارتشى مذهبى است و ساختار پاکستان بر اين اساس شکل گرفته است که مسلمانان در کنار هم يک کشور تشکيل دهند. ارتش پاکستان نيز براى دفاع از مسلمانان بوجود آمد. به طور کلى لايه‌هاى زيرين حکومتى پاکستان مذهبى هستند ولى در رده‌هاى بالايى اين شکل عوض مى‌شود. تلاش امريکايى‌ها و ابرقدرت‌ها اين است که اين ساختار را عوض کنند و عناصر سکولار و لائيک را در رده‌هاى بالاى اين ساختار تقويت کنند. که گرايش اصلى ساختار نظامى پاکستان عمدتا مذهبى هستند و در رده‌هاى بالا با توجه به تاثيرات امريکا سعى بر اين داشتند که  آنها را از ساختار دور کرده‌اند.

باتوجه به اين امر که سازمان امنيت تلاش در جذب نيروهاى ارتش دارد، ايا امريکاستيزى در ميان ارتش‌ى‌ها نيز بيشتر خواهد شد؟

به عقيده من اين تغييرات خيلى تعيين کننده نيست. به عبارت ديگر در بين پاکستانى‌ها منافعى وجود دارد که گاهى همراه پاکستان و گاهى روبروى پاکستان هستند. مشرف در دورانى که در قدرت بود مورد حمايت صدرصد پاکستان بود، اما در مقطعى ديگر در کنار آنها نبود و به همين دليل هم حذف شد. به راحتى مى‌توان لحن گفتار مشرف در ابتداى امدنش و زمان رفتن آن مقايسه که تا چه اندازه تغيير کرد. يعنى اينطور نمى‌توان گفت که تحولات را يکسويه فرض کنيم. تا زمانى که همراه با منافع امريکايى‌ها حرکت کنند، امريکا در کنار آنهاست، ولى به محض اينکه خلاف بر خواسته آنها قدمى بردارند، همانند همين قتل، تمامى حمايت‌ها به سمت و سوى ديگرى پيش مى‌رود.

بخشى از سازمان امنيت ايران با سازمان امنيت پاکستان همکارى مى‌کنند، ايا اين روابط نيز باعث دورى از امريکا خواهد شد؟

همه کشورها با يکديگر از اين نوع همکارى‌ها دارند و چنين مناسبات بر اساس روابط دوجانبه بخشى از يک کشور با بخشى از کشور ديگر وجود دارد. اين امر کلى است و اين شامل پاکستان نيست. همانطور که بخش‌هاى اقتصادى و سياسى ديگر هم با توجه به مناسبات بين کشورهارابطه دارند، اين بخش هم به همين شکل است. بنابراين چنين امرى کاملا طبيعى است.

با توجه به وضع اشفته‌اى که درپاکستان وجود دارد و ايران نيز با امريکا رابطه‌اى ندارد. در افغانستان نفوذ ايران و پاکستان روز به روز بيشتر مى‌شود، به عقيده شما راهکار امريکا براى نفوذ بيشترش در افغانستان چيست؟

امريکا اهداف خود را در افغانستان، پس از خروج اتحاد جماهير شورى از اين کشور از زواياى مختلف شروع کرده‌است. در ابتدا سعى کردند که زيرساخت‌هاى فرهنگى را تغيير دهند، بعد با زيرساخت‌هاى اقتصادى سعى کردند بتوانند نبض اقتصادى اين کشور را بدست يگيرند و سپس به کمک اين دو راهکار بتوانند نفوذ سياسى خود را تثبيت کنند. و در نهايت نيز منافع خود را در افغانستان بر اساس آنچه که نيازشان است، تامين کنند. به عبارت ديگر اول منافع امريکا مدنظر است و بعد افغانستان. چه دليل وجود دارد که امريکايى‌ها ميلياردها دلار در اين کشور هزينه مى‌کنند، چرا به جنوب افريقا نمى‌روند و چنين سرمايه‌گذارى‌هايى را انجام دهند؟ تروريست که به دست امريکايى‌ها درست شده است. همانطور که مى دانيد جريان مجاهدين با اسلحه امريکايى‌ها به مقابله شوروى‌ها رفت. در آن مقطع امريکا چه نفعى داشت که هزينه کند و سلاح در اختيار مجاهدين قرار دهد و تجهير کند، فقط براى استقلال پاکستان بود؟ بعيد به نظر مى‌رسد. بنابراين ايا امريکا همين نگاه را به تمام جرياناتى که در کشورهاى مختلف مورد بهره ديگر کشورها قرار مى‌گيرند، دارد؟! امريکايى‌ها چندين دهه است که اين هزينه‌ها را با دلايل خاص منافع خود مى‌کنند.


نظر شما :