ظهور نظریه‌های جدید اقتصادی

۱۴ اسفند ۱۳۸۷ | ۲۲:۰۲ کد : ۱۱۲۶۰ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: ماکان عیدى پور
يادداشتى از دکتر ماکان عيدى‌پور، کارشناس مسائل استراتژیک برای دیپلماسی ایرانی
ظهور نظریه‌های جدید اقتصادی
با ادامه روند بحران اقتصادی در جهان، برخی بر این باورند که باید نظریه های جدید اقتصادی جایگزین نظام سرمایه داری در جهان شود.
 مقاله ای ازدکتر ماکان عیدی پور، کارشناس مطالعات استراتژیک
 
بحران اقتصادی جهان در ماه­های اخیر موجب رکود بسیاری از صنایع در کشورهای مختلف شده است و با وجودی که این بحران از آمریکا و ورشکستگی بانک­های این کشور آغاز شد اما اروپاییان را بیشتر درگیر خود کرد، و آنها را به جایی رساند که امروز بایستی منتظر برچیده شدن نوعی از اقتصادی باشیم که به نام نظام رفاهی دراروپا گسترش یافته است. برای ریشه یابی این رخداد باید کمی به عقب بازگشت.
 
در ابتدا به علت عدم توسعه یافتگی شهرنشینی، جامعه آمریکا نسبت به اروپا گرایشهای  سوسیالیستی کمتری را تجربه کرد. پس از آن عمده مردم مزرعه دار و روستایی نیزدر آمریکا به دنبال افزایش سرمایه بودند.
سوسیالیسم در یک پدیده شهری بزرگ مانند پاریس، لندن، برلین، مسکو و ... متولد شد، ولی  آمریکا به دلیل نوع خاص بافت جامعه خود هرگز با سوسیالیسم و اندیشه­های سوسیالیستی مانند آنچه در اروپا به چشم می خورد مواجه نبود.
 
یکی از مهمترین مسایلی که بر نگرانی­های ناشی از بحران اقتصادی در اروپا دامن زد و موجب تاثیرات بیشتر بر روی اروپا نسبت به منشاء ایجاد آن شد، همین بافت سوسیالیستی اروپا و اندیشه­های عمیق جامعه گرایانه در این قاره است. حتی در جنگ سرد نیز آمریکا مجبور نبود تا این حد به همه مردم خود خدمات رفاهی ارائه کند. ریشه این مسئله رفاه اقتصادی و شاغل بودن مردم و در واقع نرخ پایین بیکاری بود. اما ساختاری که در اروپا طراحی شد ساختاری نیمه سوسیالیستی بود.
 
پس از پایان جنگ جهانی دوم، فاتحان جنگ، ائتلافی از دولت­های غربی و شوروی کمونیست به علاوه گروه­ها و نهضت­های مردمی که اکثراً سوسیالیست و کمونیست بودند به وجود آوردند، و شوروی و غرب به تقسیم اروپا بین خودشان مبادرت کردند. شوروی سهم خودش را گرفت و قانون اساسی جدیدی در کشورهای اروپا تدوین شد.
 
در دهه 1940 در قانون اساسی جدید فرانسه، احزاب سوسیالیست، کمونیست و کارگری جزئی از شورای قانون­گذاری بودند، بنابراین قوانین با رویکردی بسیار سوسیالیستی تدوین شدند. قانون کار، 2 ماه مرخصی در سال، آب و برق، اتوبوس و مترو با سوبسید و... نیز به همین صورت و رایگان در اختیار مردم قرار گرفت.
 
همچنین نه تنها تحصیل در دانشگاه­ها بدون هیچ هزینه­ای امکان پذیر شد، بلکه به دانشجویان حق اجاره بها و... نیز می پرداختند. این سیستم بسیار هزینه بر در تمامی اروپای  غربی گسترش یافت تا آن را به ویترینی در مقابل کمونیست­ها تبدیل کند.
هدف ارزش­های سوسیالیستی  در نهایت این بود که  کشورهای اروپای غربی به سمت کمونیست گرایش پیدا نکنند و نفوذ شوروی و کمونیست در اروپا محدود شود.
 
 نکته مهمی که در خصوص نظام سرمایه داری فعلی باید به آن اشاره کرد این است که این نظام در مقابل نظام کمونیستی طراحی شد و گسترش یافت، بنابراین باید در سال 1990 و پس از فروپاشی شوروی اصلاح می شد. اما برخلاف انتظارها فروپاشی شوروی جان تازه­ای به سیستم سرمایه داری داد و نیمی از جهان را که شوروی به نوعی در مقابل نفوذ سرمایه داری بسته و از بازار دنیا جدا کرده بود، وارد بازار کرد.
به همین دلیل درمحصولات تولیدی سالهای 89-90 تا 95 داشتن ضمانت،یا دوام  مورد تاکید نیست، بلکه صرفا از حجم تولید و قابلیت خرید و مصرف صحبت می شود. 20 سال طول کشید تا این نوع نگاه با عنوان یک مُسکن سطحی تبعات خود را نشان دهد. این در حالی است که از عمر این مُسکن 20 ساله چند سالی گذشته و چینی ها و هندی ها در حال استفاده از باقیمانده آن هستند که بیشتر از ایفای نقش به عنوان بازار، یک تولید کننده اند.
 
غربی ها مدت زیادی است که صنعت خود را از تولید سخت افزاری به تولید نرم افزاری انتقال داده­ و به سمت ساخت ابزار دقیق که بتوانند انحصار آن را در اختیار خود داشته باشند، تغییر جهت داده­اند.
 
آمریکا روی IT و مسایل رسانه­ای و اروپائیان روی ماشین آلات دقیق کار می کنند. اکنون بخشی از تولید اتومبیل در آلمان انجام می شود، این درحالی است که تولید کنندگان عمده اتومبیل ژاپنی­ها و کره­ای ها هستند. بنابراین آمریکا و اروپای غربی از بازارهای تولید محصولاتی مانند اتومبیل خارج شده اند و صنعتشان را به این شکل برنامه ریزی کردند. این مسئله به معنی خارج شدن غرب ازبخشی از بازارهای جهان و الزام به ایجاد بازارهای جدید برای برون رفت از فضای ایجاد شده وجلوگیری از گسترش بحران اقتصادی در غرب است.
 
 طرح­های بریتانیا در 10 سال گذشته برای توسعه بازارهای آفریقا برای توجیه همین موضوع بود تا آفریقا را به بازارهای جدیدی تبدیل کند. چراکه در صورت عدم تبدیل افریقا به بازاری جدید، ظرفیت بازارهای جهان برای تولید و حضور با توجه به بحران اقتصادی در حال تکمیل است.
 
در نهایت اینکه در حال حاضرآمریکا و اروپا برای صنایعشان تقریبا مشتری ندارند، چرا که خاورمیانه به عنوان خریدار محصولات ابزار دقیق غرب در حال حاضر می تواند این ابزار را بسیار ارزان تر، از چین خریداری کند.
 
اکنون به دلیل کاهش قیمت نفت، قدرت تولید کننده­­هایی مانند چین و هند تضمین شده است و می توانیم هرچه بخواهیم - حتی محصولات انحصاری مانند ماشین آلات تراشکاری- از چین تهیه کنیم. این کشورها بازارها و  مشتریان خود را هنوز از دست نداده و تنها بعد ضرر آنها  به علت از دست دادن بازار کشورهای غربی است.
 
اولین ضربه ای که از این سلسله مسایل به وجود آمد ضربه به اقتصاد جهانی و یکپارچه سازی بازار جهانی بود. WTO کم کم توجیه خود را از دست داده است و کشورها را به سمت حفاظت از بازارهای و افزایش تعرفه های خودشان سوق می دهد، چرا که تمام کشورها باید تولیدات خود را حفظ کند.
 
امریکا با ورود به بازار جهانی چیزی برای از دست دادن نداشت، زیرا هیچ کشوری قادربه رقابت با تولیدات آمریکا نبود و همین بی­رقیب بودن موجب اعتقاد به بازبودن مرزهای کشورها برای مبادلات آزاد اقتصادی از طریق پایین آوردن تعرفه ها شده بود.
اما بحران اقتصادی در جهان، سرمایه داری و اعتقادات سوسیالیستی را با هم چه در اروپا و چه در آمریکا رو به افول برده است و به نظر می رسد این نوع نگرش ها چندان دوام نخواهد داشت. در واقع این نتیجه گیری ها نشان از احتمال ظهور نظریه تازه ای در اقتصادی برای پر کردن خلا موجود است.
ماکان عیدى پور

نویسنده خبر


( ۲ )

نظر شما :