بازدارندگی هوشمند یا گامی به سوی چرخهای خطرناک؟
ابرپرندههای شرق اروپا
دیپلماسی ایرانی: اعزام جنگندههای رافائل فرانسه به لهستان در قالب عملیات «نگهبان شرقی» ناتو، بیش از آنکه اقدامی صرفاً نظامی باشد، پیامی عمیقاً سیاسی را حامل است. ناتو این اقدام را در پاسخ به ورود پهپادهای روسی به حریم هوایی لهستان و فعالسازی ماده چهارم از سوی ورشو انجام داد. هدف آشکار، تقویت بازدارندگی و نمایش تعهد به دفاع جمعی است. اما به نطر می رسد، مسئله اصلی نه در پیام ظاهری بلکه در پیامدهای ساختاری چنین اقدامی نهفته است: آیا این نوع بازدارندگی واقعاً امنیت میآفریند یا تنها به چرخهای از اقدامات متقابل و افزایش بیثباتی منجر میشود؟
حضور جنگندههایی که در مأموریتهای بازدارندگی هستهای فرانسه تعریف میشوند – حتی اگر فاقد کلاهک هستهای باشند – بهخودیخود پیامی قوی برای مسکو دارد. اما در سیاست بینالملل، هر کنش بازدارندهای میتواند از سوی طرف مقابل بهعنوان تهدید تفسیر شود. روسیه احتمالاً این اقدام را دلیلی بر درستی روایت خود مبنی بر «محاصره از سوی ناتو» خواهد دانست و در واکنش، دست به تقویت حضور نظامی خود در کالینینگراد و بلاروس میزند. این منطق عمل و عکسالعمل، اساس آن چیزی است که واقعگرایان آن را «مارپیچ امنیتی» مینامند: تلاش برای افزایش امنیت، ناخواسته به ناامنی بیشتر منجر میشود.
فرانسه و لهستان ممکن است از این اقدام بهعنوان نشانهای از اتحاد و بازدارندگی یاد کنند، اما از منظر راهبردی، استقرار سه جنگنده رافائل تغییری معنادار در توازن نظامی ایجاد نمیکند. ارزش واقعی آن نمادین است؛ اطمینانبخشی سیاسی برای متحدان و هشدار به رقبا.
با این حال، اتکای بیشازحد به نمادها میتواند خطرناک باشد، زیرا اگر روسیه پاسخ سختتری دهد، ناتو با دو انتخاب دشوار روبهرو خواهد شد: عقبنشینی و تضعیف اعتبار، یا تشدید تقابل و افزایش خطر درگیری مستقیم.
افزون بر چالش راهبردی، باید هزینههای داخلی چنین سیاستی را نیز در نظر گرفت. اروپا در سالهای اخیر رشد بیسابقه هزینههای دفاعی را شاهد بوده است، آنهم در شرایطی که شهروندان با مشکلات اقتصادی و انرژی دستبهگریباناند. سیاستمداران ممکن است بتوانند اقدامات نمادین را بهعنوان نشانهای از قدرت و وحدت به افکار عمومی بفروشند، اما در بلندمدت، هزینههای مادی و روانی این مسیر میتواند مشروعیت سیاسی را تهدید کند.
از منظر سیاست قدرت، مشکل دیگر اینجاست که چنین اقدامات نمادینی، به روایتهای مسکو مشروعیت میبخشد. کرملین سالهاست ناتو را به گسترش بیوقفه و تهدید مستقیم متهم میکند. وقتی ناتو جنگندههایی با قابلیت هستهای را در شرق اروپا مستقر میکند این تصویر بهراحتی در روایت رسمی روسیه جای میگیرد و توجیهی برای رفتارهای تهاجمی آینده فراهم میآورد.
در کنار این پیامدها، نباید خطر تصادف و سوءمحاسبه را دستکم گرفت. هرچه آسمان شرق اروپا از پرندههای جنگی و پهپاد مملو شود، احتمال برخوردهای ناخواسته افزایش مییابد. یک خطای انسانی، یک نقص فنی یا سوءتفاهم ساده میتواند به بحرانی گسترده تبدیل شود، همانگونه که تاریخ بارها نشان داده است. اما هدف نهایی چیست؟ اگر هدف امنیت پایدار اروپاست، تکیه بر بازدارندگی نظامی بهویژه با مؤلفه هستهای نمیتواند تنها پاسخ باشد. بازدارندگی، هنگامی مؤثر است که با دیپلماسی فعال، گفتوگوهای اعتمادساز و سازوکارهای مدیریت بحران همراه شود. نادیده گرفتن این ابزارها و اتکای صرف به نمایش قدرت، در نهایت اروپا را در مسیری قرار میدهد که پایان آن رقابت فرسایشی، بیثباتی مزمن و احتمال درگیری تصادفی است.
اروپا امروز در نقطهای حساس ایستاده است. میتواند مسیر بازدارندگی هوشمند را انتخاب کندترکیبی از قدرت نظامی محدود و دیپلماسی سنجیده یا در دام مارپیچ امنیتی بیفتد که در آن هر گام برای افزایش امنیت، ناامنی بیشتری به همراه میآورد. استقرار رافائلها در لهستان شاید در ظاهر نشانهای از قدرت باشد، اما در منطق واقعگرایانه، این تنها نشانهای از تعمیق بیاعتمادی و گامی دیگر در مسیر رقابتی است که ممکن است کنترل آن از دست همگان خارج شود.



نظر شما :