چرا امریکا مخالف نقش آفرینی ایران در سوریه است؟

دمشق زمین بازی امنیتی غرب و اعراب

۲۷ تیر ۱۳۹۱ | ۱۶:۵۴ کد : ۱۹۰۴۰۹۸ گفتگو
محمدفرهاد کلینی، تحلیل گر مسائل استراتژیک در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که آمریکا خواهان حل کم هزینه بحران در سوریه نیست
دمشق زمین بازی امنیتی غرب و اعراب
 دیپلماسی ایرانی: کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل و نماینده ویژه در امور سوریه همچنان در بن بست سوریه دست و پا می زند. بن بستی که لجاجت های غرب و در راس آنها آمریکا هر روز خروج مسالمت آمیز و کم هزینه از آن را غیرممکن می سازد. دبیر کل سابق سازمان ملل که برای حل بحران به ایران و عراق سفر کرده بود همچنان اصرار دارد که تهران به دلیل اطمینانی که دولت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه به آن دارد ، باید در این بازی نقش چشمگیری را ایفا کند. از کوفی عنان اصرار برای حضور تهران و از آمریکایی ها انکار موقعیت ایران در سوریه. محمدفرهاد کلینی، تحلیل گر مسائل استراتژیک در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که غرب در سوریه به دنبال خروج از بحران نیست بلکه این کشور را به منطقه امنیتی تبدیل کرده که هرکس سهم خود را از عرصه سیاسی آن طلب می کند:

 

به نظر شما سفر کوفی عنان، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل، به تهران  بیانگر نگاه جدیدی نسبت به نقش ایران در حل بحران سوریه است؟

به نظر می رسد اصل واقع نگری در حوزه سازمان های بین المللی در قالب نقشی که آقای کوفی عنان یا آقای بان کی مون بازی می کنند، کاملا با مواضعی که در گذشته توسط فرانسه، انگلستان و امریکا در خصوص موضوع جایگاه ایران و نقش ایران در حل و فصل مسائل سوریه دنبال می شد متفاوت است. اما آن چه که امروزه مشاهده می کنیم این است که امریکا تلاش می کند نقش ایران را در تحولات نادیده بگیرد و با انکار ایران حرکت کند. این نشان می دهد که رفتار امریکا در چارچوب شناسایی نقش ایران در یک تعامل سازنده و پایدار منفی است. این مسئله را در موضوع هسته ای هم مشاهده می کنیم. امریکا کماکان در مورد حقوق هسته ای ایران سیاست شناسایی را پیگیری نمی کند. همین موضوع را در چارچوب معادلات منطقه ای نیز می توان مشاهده کرد. البته این ذهیتی است که امریکایی ها دارند اما در واقع مسئله به گونه دیگری است. به نظر می رسد با سفر عنان به تهران، غرب احساس بن بست در راه حل می کند و تلاش می کند که مجددا شرایط را با ایران مورد سنجش قرار دهد.

 

با توجه به نقش و موقعیتی که ایران به طور واقعی در منطقه دارد، آیا نگاه امریکایی ها که مبتنی بر حل بحران بدون مشارکت ایران است می تواند پیش رود؟

قبل از هر چیز باید ببینیم که آیا جریان غرب و خصوصا امریکا به دنبال حل بحران هستند یا خیر؟ چرا که بر طبق برخی از برداشت هایی که از رفتار امریکا در طی چندین سال اخیر صورت گرفته، آن ها تلاش دارند که بر اساس یک سیاست هرج و مرج سازنده حرکت کنند. یعنی نگاه آن ها این است که بر اساس یک دموکراسی آشوب پایه رفتار خود را دنبال کنند. در گذشته نیز آقای اوباما انتقاداتی را نسبت به این نوع دیپلماسی مطرح کرده بود و حتی نسبت به رفتار جمهوری خواهان خصوصا جناح نئوکان ها در مورد صدور دموکراسی به معنای تحمیلی انتقاد کرده بود. اما آن چه امروزه در صحنه عمل می توان مشاهده کرد این است که به نظر می رسد جریان حرفه ای در امریکا کماکان بر پایه همان نگاه قبلی خود عمل می کند و تلاش می کند با ظرفیت سازی در معادلات سوریه بر اساس معادله قدرت حرکت کند و این ربطی به معادلاتی که بر مبنای دیپلماسی عمومی یا موضوع روند مردم سالاری در خاورمیانه ندارد. رفتاری که امریکا دنبال می کند بر اساس نوعی سیاست حقیقی است.

آن چه باید مورد تاکید قرار گیرد این است که برخی از کشورهای عربی که خود پرونده بسیار سیاهی در حوزه حقوق بشر دارند طی تحولاتی که در منطقه در حال شکل گیری است به عنوان هم سو و همگام با امریکا تلاش می کنند تا در معادلات سوریه یک بازی امنیتی تعریف کنند. این بازی امنیتی به گونه ای است که برای چهره خود امریکا در محیط بین الملل بسیار زیان آور است.

 

به نظر می رسد که روسیه و چین موضع مشترکی با ایران در مورد بحران سوریه دارند. این اشتراک نظر تا کجا می تواند ادامه یابد و آیا ممکن است زمانی نگاه روسیه و چین نسبت به سوریه با ایران متفاوت باشد؟

تجربیاتی که روسیه و چین خصوصا در معادلات خاورمیانه و خصوصا بعد از تحولات لیبی به دست آورده اند به آن ها این احساس را می دهد که غرب تلاش می کند تا نوعی پیشروی و مدل سازی برای دخالت و نفوذ نشان دهد. به همین خاطر نگاه آن ها در چارچوب تحولات یک نگاه وستفالیایی است. بر این معنا آن ها قضاوت های خود را تعمیم می دهند و معتقدند که بایستی حق حاکمیت را در چارچوب معادلات داخلی خود آن کشور جست و جو کرد. به همین دلیل در چارچوب بحث هایی که مبنی بر دخالت از بیرون، آن ها یک گارد جدی دیپلماتیک از خود بروز می دهند.

اما درباره این که در تحولات سوریه سمت و سوی مسائل چگونه تعریف می شود باید گفت به نظر می رسد که حتی سفری که اخیرا آقای عنان به تهران داشت ناشی از یک درک جدید از تحولات درونی سوریه است. این سفر بیانگر این است که دولت سوریه جدا از بحث برخوردی که با جریان معارضین در ابعاد مختلف دارد، نشان دهنده رویکرد جدیدی به تحولات سوریه است. باید توجه داشت که معارضین سوری طیفی هستند که در درون با یکدیگر مشکل دارند. به نظر می رسد غرب در مواضع خود دچار نوعی یاس سیاسی شده است. به این دلیل که جایگزینی که آن ها در نظر داشتند نمی تواند اهداف آن ها را برآورده کند. از این جنبه به نظر می رسد که احساس بن بست در چالش امنیتی و سپس ورود غرب به حوزه ای از راه حل های سیاسی در دولتمردان غربی ایجاد شده است. غرب می خواهد پیگیری راه حل سیاسی را همزمان تبدیل به یک فروش سیاسی و دیپلماتیک کند و از این منظر مواضع ضعف خود را در این بازی امنیتی بپوشاند تا بتواند نوعی سهم خواهی در آینده داشته باشد.

 

همزمان با برگزاری نشست شورای امنیت، یک ناوگان نظامی روسیه به بندر طرطوس سوریه اعزام شد. تحلیل گران استراتژیک معقتدند نوعی صف بندی بین نیروهای نظامی روسیه و ناتو در این منطقه ایجاد خواهد شد. با توجه به معادلات نظامی این منطقه، برخورد نظامی و یا موازنه نظامی در این منطقه را تا چه اندازه محتمل می دانید؟

اگر ما به قبل از تحولات لیبی و سوریه توجه کنیم مشاهده می کنیم که دولت وقت فرانسه اولویت خود را در چارچوب مدیترانه تعریف کرد. امروزه می بینیم که تحولات مدیترانه ای از کیفیت جدیدی برخوردار هستند و تلاش می شود که اشراف نظامی و امنیتی غرب در مدیترانه افزایش پیدا کند. به نظر می رسد حتی بخشی از تحولاتی که در سوریه شاهد آن هستیم ناشی از نگاهی است که غرب به یک آمایش جدید امنیتی در مدیترانه دارد. از این منظر به نظر می رسد که روسیه برای این که بتواند خود را بیش از پیش مطرح کند و اجازه ندهد که معنای انحصار ژئوپلیتیک در مدیترانه ایجاد شود، تلاش می کند که با موضوع سوریه یک رخ نمایی از حضور و نفوذ خود نشان دهد. امروزه روسیه در موضوع سوریه تنها نقش یک بازیگر را ندارد، بلکه تلاش می کند خود را به عنوان یک حامی جلوه دهد. این موضوع در گذشته طی سفر لاوروف به سوریه و نحوه واکنش سوریه و افکار عمومی این کشور قابل مشاهده بود.

به همین دلیل به نظر می رسد نگاهی که روسیه به تحولات سوریه دارد، الزاما معطوف به تحولات داخل سوریه نیست. بلکه بر اساس یک بسته منطقه ای و چگونگی تنظیم آهنگ آن در تعامل با غرب است. البته آقای پوتین اخیرا گفت که روسیه سیاست توسعه خود را ادامه خواهد داد اما این به شرط رویارویی نخواهد بود. روسیه از این موضوع کماکان پرهیز می کند. در گذشته هم شاهد این بودیم که چین هم همین مدل را دنبال می کرد. با توجه به شکل گیری قدرت اقتصادی چین و تاثیرگذاری این کشور در نظام بین الملل، این کشور نیز همواره از برخورد مستقیم با غرب و خصوصا امریکا پرهیز می کند و معتقد نیست که در کوتاه مدت بایستی وارد نوعی چالش شود و انرژی خود را در حوزه های امنیت نظامی خرج کند. آن ها معتقدند با توجه به بحران اقتصادی غرب چین باید کماکان به پیشروی اقتصادی بپردازد.

اما درباره آن چه در حوزه مدیترانه با عنوان شوک نظامی احتمالی از آن یاد می شود، باید گفت بعید به نظر می رسد غرب و روسیه وارد چنین عرصه ای در مدیترانه شوند و این گونه به نظر می رسد که روسیه تلاش می کند با حفظ ثبات و ساختار سوریه به تحولات بنگرد. وقتی رئیس جمهور روسیه به تل آویو سفر کرد حامل یک پیام بود و آن هم این که رژیم اسرائیل به عنوان بخشی از پازل روسیه است. به همین دلیل پوتین به رام الله هم سفر کرد. بنابراین نگاه روسیه به خاورمیانه الزاما معطوف به کانون های بحران نیست. بلکه تاثیرگذاری روسیه در درون اسرائیل امروزه باعث نگرانی جدی غرب شده است.

از این منظر من فکر می کنم که روسیه به دنبال یک برخورد جدی نیست اما هم زمان به غرب این هشدار را می دهد که سوریه هرگز زیر فصل هفت نخواهد رفت و روسیه هرگز اجازه نخواهد داد منطقه پرواز ممنوع بر فراز منطقه اعمال شود.

تحریریه دیپلماسی ایرانی/12

 

نظر شما :