سی و نهمین بخش از مصاحبه عبدالسلام جلود با العربیه

دلیل اصلی اختلاف قذافی با سادات چه بود؟

۰۵ مرداد ۱۳۹۲ | ۰۴:۲۶ کد : ۱۹۱۹۱۰۱ اخبار اصلی آسیا و آفریقا خاورمیانه
زمانی که سادات در اسرائیل پایین آمد و گلدن مائیر را به آغوش گرفت کنترلم را از دست دادم و مثل یک شهروند عادی تلویزیون را شکستم.
دلیل اصلی اختلاف قذافی با سادات چه بود؟

دیپلماسی ایرانی: "خاطرات سیاسی" مجموعه برنامه هایی است که شبکه العربیه از نیمه های اکتبر سال 2011 روزهای جمعه پخش آن را آغاز کرده است. در این برنامه، طاهر برکه، روزنامه نگار و خبرنگار لبنانی العربیه با چهره های سیاسی مطرح دنیا مصاحبه هایی را انجام می دهد که عموما بازگوکننده خاطرات آنها در دوران قبول مسئولیتشان است. خاطراتی که با همراهی و تعاملشان با رهبران سیاسی مختلف جهان همراه است.

طاهر برکه، یکی از مهم ترین مصاحبه هایش را با عبدالسلام جلود، نفر دوم دوران حکومت قذافی انجام داده است. مردی که از زمانی که قذافی به قدرت رسید دوشادوش وی بود و در بسیاری از پرونده های داخلی و بین المللی لیبی نقشی تعیین کننده داشت. وی که متولد 15 دسامبر 1944 است، از سپتامبر 1969 تا 1992 مسئولیت های مهم متعددی را در حکومت قذافی بر عهده داشت. جلود در 19 اگوست 2011 هم زمان با آغاز انقلاب مردمی لیبی از حکومت قذافی جدا شد و برای نخستین بار در طول سال های کنار گذاشته شدنش از قدرت توسط قذافی در زنتان، یکی از شهرهای انقلابی لیبی نمایان شد و پس از آن به دوحه رفت و در همان جا ماندگار شد. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این سلسله مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون سی و نهمین بخش از این مصاحبه ها پیش رویتان قرار می گیرد:

بعد از آن روابط میان سادات و قذافی به شدت تیره شد. از شما درباره خروج سادات از اجماع عربی پرسیدم که آیا دلیل اصلی این اختلافات بود یا این که مجموعه مسائلی پیش آمد که روابط دو طرف را تیره کرد، مثلا میزبانی از عمر المحیشی بعد از مخالفتش با قذافی، دلیل اصلی اختلافات چه بود؟

نه بر عکس، دلیل اصلی اختلافات این نبود. البته چرا میزبانی از المحیشی روابط را تیره کرد اما تیرگی روابط از قبل از آن آغاز شده بود. یعنی حتی خود محیشی روابطش با سادات خوب نبود، به گونه ای که در دشمنی با سادات از معمر تندتر بود. یعنی او هم با سادات اختلاف داشت..

اما به هر حال سادات از آمدن او استقبال کرد..

بله استقبال کرد ولی ببین این یک واکنش بود. او انسانی انقلابی و منتقد بود، وقتی که به فلسطین رفت..

سادات رفتن او را رد کرد..

بله رد کرد حتی در کاخی که در مصر او اسکان داده شده بود، عکس سادات را پایین آورد و آن را شکست. یعنی انسان..

و بعد از آن هم از مصر اخراج شد.

بله اخراج شد اما یعنی رفتارش مبتنی بر سود و زیان نبود رفتارش مبتنی بر افکار انقلابی و به عنوان یک شهروند عربی بود. من وقتی که رفتم با جبهه پایداری دیدار کردم با معمر تماس گرفتم و گفتم که باید تجمعی علیه سادات ترتیب بدهیم. من در طرابلس بودم و او در سرت بود. گفت عبدالسلام سادات اگر نرفت برای این بود که می دانست دو کشور عربی نمی توانند با هم کنار بیایند و کنار هم بنشینند، گفتم که نه باید برویم و حتما این تجمع را برگزار کنیم. به من گفت این کار مثل سنگ در چاه انداختن است. این ضرب المثلی نزد لیبیایی ها است که می گویند وقتی تو یک سنگ در چاه می اندازی چگونه می خواهی آن را بیابی. گفت که محال است اما من موفق شدم و با حمایت از جبهه پایداری کار را پیش بردم، جبهه پایداری هم شامل لیبی و الجزایر و یمن و سازمان آزادیبخش فلسطین و سوریه می شد..

اما نتوانستی کاری از پیش ببری..

ما علیه سادات وارد عمل شدیم..

ولی تو با این جبهه نتوانسته کاری کنی. چه کار توانستی بکنی؟ هیچ کار.

ابومدین به من گفت عبدالسلام وقتی که هواپیمای سادات را مثل یک شهروند عادی دیدم که به اسرائیل می رود گفتم که سادات صددرصد پشیمان می شود و از راه هوایی باز می گردد. گفت وقتی که سادات در اسرائیل پایین آمد و گلدن مائیر را به آغوش گرفت و نزد پیام آوران موسس رژیم صهیونیستی رفت، گفت وقتی که این صحنه را دیدم کنترلم را از دست دادم و مثل یک شهروند عادی تلویزیون را شکستم.

چه کسی این را گفت؟

ابومدین.

هواری ابومدین، رئیس جمهوری اسبق الجزایر.

بله.

در موضوع اختلاف میان قذافی و سادات اطلاعاتی وجود دارد که می گوید روابط با سادات بدتر و بدتر شد زمانی که سادات مجموعه ای مصری را بازداشت کرد که خدمات شخصی به شما می دادند.

خدمات شخصی به چه کسی؟

به مردان قذافی.

نه من خبر ندارم. نه نه، اختلاف بر عکس.. این اولین بار است که این حرف را می شنوم، این حرف را الآن از زبان تو می شنوم.

اولین بار است می شنوی؟ (مجری با سکوت چند ثانیه در چشم جلود خیره می شود)

بله اولین بار است می شنوم. جدی می گویم. من خدا را قسم می خورم که حوادث را همان طور که هست بگویم و من شخصی آزادیخواه از داخل ]لیبی[ هستم و از هیچ کس جز از خدا نمی ترسم و هیچ قدرتی بر روی زمین وجود ندارد که بخواهد به من بگوید چه کار کنم و چه کار نکنم.

وقتی که می خواستی به مصر بروی چگونه رفتار می کردی و چه کار می کردی یعنی زندگی اجتماعی ای که در مصر داشتید چگونه بود؟

یعنی.. ] مِن مِن جلود و مکث [من نمی دانم قذافی چه کار می کرد و چه روابطی داشت، اما من حقیقت را به تو راحت می گویم، من دائما به لیبیایی ها می گفتم من نه فرشته ام و نه شیطان من انسانم. یعنی احساسات دارم و نمی خواهم مردم را فریب دهم. یک عده آدم های دینی و سیاسی و رهبران اجتماعی هستند که سیاست زیرمیزی را دنبال می کنند و از پشت سر کارشان را پیش می برند. من نه، انسانی هستم که دوست داشته ام مردم مرا به خوبی بشناسند و..

یعنی می گویی که ممارست های طبیعی مثل هر انسانی داشته ای؟

بله اما من، حقیقتش را بگویم هیچ وقت در کشورهای عربی راحت نبوده ام. برای این که همیشه سازمان های امنیتی بوده اند و انسان هیچ گاه در آنها احساس آزادی نمی کند. یعنی حتی برای برآورده کردن نیازهای ضروری اش هیچ گاه احساس آزادی نکرده است. من مخالف ذهنیت امنیتی بوده ام. ولی در کشورهای عربی حتی به روابط ساده و شخصی انسان ها احترام نمی گذارند. یعنی حتی ارتباط های شخصی هم شکننده است.

ادامه دارد..

کلید واژه ها: عبدالسلام جلود


نظر شما :