از حمله به افغانستان الگوبرداری نشد

چرا «اول سوریه» به جای «اول عراق»؟

۰۴ آذر ۱۳۹۴ | ۲۳:۳۰ کد : ۱۹۵۴۰۲۰ اخبار اصلی آمریکا خاورمیانه
تهدیدی که در عراق وجود دارد محلی است، اما تهدید سوریه جهانی است. سوریه پناهگاه اصلی داعش است و نبرد بر سر آینده خاورمیانه هم اکنون در آنجا جریان دارد.
چرا «اول سوریه» به جای «اول عراق»؟

نویسنده: مایکل ویکرز *

دیپلماسی ایرانی: یکی از وظایف مشاوران ارشد این است که زمانی که استراتژی رئیس جمهور کار نمی کند، به وی بگویند. با هر روشی حساب کنیم استراتژی ما در عراق و سوریه موفق نبوده است یا به سرعت به موفقیت نخواهد رسید. من به عنوان مشاور ضد تروریسم روسای جمهور بوش و اوباما، نقشی مهم در کمپین های ضدتروریسم علیه القاعده و کشته شدن اسامه بن لادن داشتم. پیش از این هم استراتژیست اصلی در جنگ پنهانی با شوروی در افغانستان بودم. در حالی که هنوز در دولت هستم پیشنهادات من این است:

اول: زمان به نفع ما نیست. داعش تنها یک ارتش شورشی منطقه ای نیست. بلکه یک گروه تروریستی جهانی است که رهبر جهاد جهانی است. ما نمی توانیم بر اقدامات اطلاعاتی مختل شده تکیه کنیم و داعش هم نمی تواند بیش از القاعده قبل از حملات 11 سپتامبر 2011 مهار شود. سیل اتباع غربی که در داخل و خارج سوریه حضور دارند و توسط داعش آموزش می بینند و برنامه حملات را پیاده سازی می کنند، خطری واضح است. داعش باید تضعیف، خلع سلاح و شکست داده شود.

دوم: ما نیاز به استراتژی «اول سوریه» به جای استراتژی «اول عراق» داریم که هم اکنون آن را دنبال می کنیم. تاکنون دو سوم حملات ائتلاف هوایی در عراق صورت گرفته است. اما هم اکنون مشخص شده است که تهدیدی که در عراق وجود دارد محلی است، اما تهدید سوریه جهانی است. سوریه پناهگاه اصلی داعش است و نبرد بر سر آینده خاورمیانه هم اکنون در آنجا جریان دارد.

سوم: ما نیاز به استراتژی ای داریم که از استراتژی رئیس جمهور بوش در سال 2001 و رئیس جمهور ریگان در دهه 1980 در افغانستان، الهام بگیرد. داعش همان گونه که از نامش پیدا است، عملاً یک دولت است. قلمرو دارد، جمعیتی را کنترل می کند و بودجه شان برای انجام عملیات از همان مناطقی که در اختیار دارند، تامین می شود.

به دو ماه پایانی سال 2001 بر می گردیم که منجر به سقوط رژیم طالبان و القاعده در افغانستان شد. دلیل موفقیت ما در سال 2001 و فقدان موفقیت در 2014 و 2015 در دو نکته نهفته است: کمپین هوایی و نیروهای بومی که توسط نیروهای عملیات ویژه و مشاوران سازمان سیا هدایت می شدند و موجب موثر شدن حملات هوایی بودند. حملاتی که ما در طول دو ماه در سال 2001 در افغانستان داشتیم بیشتر از 16 ماهی است که در عراق و سوریه انجام دادیم.

ما باید به طور قابل توجهی وزن و دقت حملاتمان علیه داعش را افزایش دهیم. با این حال حملات هوایی کافی نیست. ما باید از نیروی نفوذ مخالفان میانه رو سوری -که دهها هزار نفر هستند- استفاده کنیم تا داعش و جبهه النصره، شاخه القاعده را از این منطقه بیرون کنند. همانند اقدامی که در افغانستان انجام دادیم باید از مخالفان میانه رو با استفاده از قدرت هوایی پشتیبانی کنیم.

چهارم: ما نباید به اشتباه تسلیم این امید واهی شویم که پایان جنگ داخلی سوریه، کلید شکست داعش است و برای این اقدام باید به روسیه (و بشار اسد) بپیوندیم. تنها برندگان این حرکت، مقامات روسیه و ایران هستند. جنگ پایان نخواهد یافت و ما متحدین سنی مان را مایوس می کنیم و خطر بی ثباتی بیشتر خاورمیانه افزایش می یابد. برای پایان یافتن جنگ فقط باید اسد برود. روسیه زمانی مداخله کرد که اسد دچار مشکل شد.

پنجم: نیاز به یک طرح استفاده از قدرت هوایی در کنار مشاوران عملیاتی همانند عراق است. مشکل ما در عراق اساساً سیاسی است اما آینده سیاسی عراق هر چه باشد، داعش نمی تواند پناهگاهش را در آنجا مستقر کند. قبایل سنی بدون حمایت ایالات متحده دست به شورش نمی زنند و قطع خطوط اصلی ارتباطی میان سوریه و عراق موجب منزوی شدن نیروهای داعش در عراق خواهد شد.

در نهایت ما باید با شعبات القاعده به ویژه در لیبی، مصر و نیجریه مبارزه کنیم. همچنین نباید به القاعده فرصت ظهور دهیم. خطرناک ترین سازنده بمب همچنان در یمن در حال پیاده کردن طرح هایش است و موقعیتش در افغانستان را تقویت می کند.

کمپین به سبک افغانستان در سوریه، نبرد ما با داعش را به پایان نمی رساند، اما این گروه را از دولتش و پناهگاه کلیدی اش محروم می کند و موجب می شود ما زمان بخریم و امنیت داخلی مان را تقویت کنیم.

* افسر عملیاتی سابق سیا که در سال های 2011 تا 2015 معاون وزیر دفاع در امور اطلاعاتی بوده است.

منبع: پولیتیکو/ مترجم: حسین هوشمند

کلید واژه ها: مايكل ويكرز عراق سوريه داعش


نظر شما :