سناریوی عراق برای سوریه هم تکرار شد

پیامها و پیامدهای یک حمله موشکی

۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ | ۱۵:۳۰ کد : ۱۹۷۶۳۳۸ اخبار اصلی خاورمیانه
صلاح الدین خدیو می نویسد: این تردید و تعلل آمریکاییها که ناشی از فقدان یک برنامه بلندمدت و استراتژی مدون برای حضور در منطقه است البته بی سابقه نیست. در مارس 1991 در جریان جنگ کویت بوش در هراس خلاء قدرت پس از صدام از حرکت به سوی بغداد خودداری کرد.
پیامها و پیامدهای یک حمله موشکی

نویسنده: صلاح الدین خدیو

دیپلماسی ایرانی: واکنش آمریکا مانند دکتری است که درمان پادرد را برای سردرد تجویز می کند!

 این سخنان جلال طالبانی بود که عمق سرخوردگی وی از واکنش محدود و نمادین آمریکا به حمله ارتش عراق به اربیل در اوت 1996 را نشان می داد. در آن زمان آمریکا در واکنش به این حمله بجای هدف قراردادن واحد حمله کننده، چند موشک به اهدافی در مرکز عراق زد.

به جرات می توان گفت مخالفان بشار اسد هم پس از حملات بامداد شنبه به سیاق طالبانی سرخورده شدند و در عوض دمشق و متحدانش نفسی راحت کشیدند.

این تردید و تعلل آمریکاییها که ناشی از فقدان یک برنامه بلندمدت و استراتژی مدون برای حضور در منطقه است البته بی سابقه نیست. در مارس 1991 در جریان جنگ کویت بوش در هراس خلاء قدرت پس از صدام از حرکت به سوی بغداد خودداری کرد.

درست مانند سال 2013 که اوباما سوریه را بدلیل استفاده از سلاح های شیمیایی تهدید به جنگ کرد و سپس از ترس سقوط رژیم و روی کار آمدن اسلامگرایان از تصمیم خود عقب نشست.

در عوض آمریکاییها در فاصله سالهای 1991 تا 2003 که صدام را ساقط کردند، تسلط خود بر آسمان عراق را حفظ و به حملات گاه و بیگاه به آن کشور ادامه دادند و در چند برنامه ناکام کودتا و شورش نظامی علیه بغداد هم همکاری کردند.

اصلی ترین وجه شبه هر دو ماجرای عراق و سوریه، فقدان استراتژی و دوره های نسبتا طولانی تردید و تعلیق است. در سوریه هم مانند عراق سال 1991 آمریکا سیاست سرنگونی اسد را به نفع یک استراتژی دو ستونی کنار گذاشت: مبارزه با داعش و مهار تسلیحات شیمیایی دولت. اما مشخص نیست که انتهای این روند چه چیزی است، درست مانند عراق که هدف نهایی غرب از محاصره و تحریم آن تا زمان حملات یازده سپتامبر مشخص نشد.

 آنها اکنون به صراحت می گویند که هدفشان سرنگونی اسد نیست و  دنبال یک راه حل سیاسی هستند و حملات اخیر هم این را نشان داد. اما تجربه عراق و لیبی نشان داده کشوری که تحت تعقیب غرب قرار می گیرد و گه گاهی ضربه ای نظامی هم دریافت می کند، احتمال خلاصی و تبرئه نهایی آن بسیار اندک است.

حمله های اخیر بزرگتر و جدی تر از حمله آوریل گذشته به پایگاه شعیرات بود و مهمتر از آن نشانه ای از این است که اصطلاحا دست غرب روی سوریه باز شده است. این بدان معنی است که مانند تجربه عراق احتمالا این حملات بسته به وضعیت سوریه گاه و بیگاه ادامه خواهد داشت.

آنچه وضع سوریه را از عراق و لیبی متفاوت می کند حضور تمام قد روسیه و ایران و حمایت قاطعانه آنها از اسد است. امری که تا حدی یادآور موازنه های ناشی از جنگ سرد و پناه گرفتن کشورها پشت آن است. کم رمق بودن حملات و پرهیز از هدف قرار دادن اهداف جدیتر بخشی به دلیل این مساله بود. از سوی دیگر می توان ادعا کرد که این حملات همزمان حامل این پیام به ایران و روسیه بود که تا رسیدن سوریه به موازنه های جدید، آماده اند در آینده و خارج از چارچوب سازمان ملل حملات بیشتری انجام دهند.

حملات بیشتر نه به منظور سقوط اسد بلکه برای وادار کردن آن به مذاکره و آغاز روند انتقالی برای نیل به یک حکومت تکثرگرا که مخالفین هم در آن حضور داشته باشند. امری که روسیه هم علی الظاهر با آن موافق است ولی آنچه مدنظر روسیه است، مشارکت فرعی طیفی از میانه روها با حفظ شاکله های رژیم است. مطلوب ایران از این هم کمتر و معطوف به تغییراتی ظاهری با اولویت حفظ بشار اسد است.

اما آنچه آمریکا و فرانسه می خواهند پرهیز از اشتباهات تجربه عراق درباره انحلال ارتش و دستگاه امنیتی و حفظ آنها همراه با کناررفتن اسد و نزدیکانش است. در واقع خواهان تکرار تجربه عراق بدون رویارویی با خلاء قدرت و فروپاشی ساختارها و بروز هرج و مرج و شورش متعاقب آن هستند.

 در حالی که جنگ بشار اسد و مخالفانش دستور کار اصلی بحران سوریه به شمار می رود، از ابتدای سال جاری و با هزیمت داعش دو جنگ دیگر نیز به جنگ اصلی اضافه و صحنه را بیش از پیش پیچیده کرده است. جنگ تمام عیار کردها و ترکیه و رویارویی فزاینده و مستقیم ایران و اسرائیل هر دو در سرزمین سوریه.

مساله سوریه با این وصف دارای سه دستور کار و یا سه جنگ متفاوت است که پویاییهای ناشی از برهمکنش آنها چالشهای جدیدی فراروی آمریکا برای اتخاذ یک استراتژی مدون قرار داده است.

در جنگ کردها و ترکیه آمریکا ناچار به انتخاب یک راه میانه میان دو متحدش است و در دومی هم هرچه می گذرد، میانه داری برای روسیه دشوارتر می شود. طبیعی است که نه روسیه به آسانی می تواند ایران را وجه المصالحه قرار دهد و نه آمریکا می تواند بدون کردها در سوریه بماند.

این وضعیت حداقل در وهله فعلی حاکی از یک بازی حاصل جمع صفر است و امید به جایگزین شدن یک راه حل سیاسی در کوتاه مدت را از بین می برد. به همین خاطر در شرایطی که  فعلا کلام نافذ نیست باید منتظر حملا موشکی بیشتری در آینده ماند.

کلید واژه ها: تجربه عراق سوریه


( ۱ )

نظر شما :