آسیب شناسی دیپلماسی چهل ساله جمهوری اسلامی ایران

نافرجامی سیاست خارجی ایران

۲۰ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۵:۰۰ کد : ۱۹۸۱۶۲۳ خاورمیانه انتخاب سردبیر
داوود هرمیداس باوند در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی در خصوص آسیب شناسی دیپلماسی چهل ساله جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که اگر بخواهیم واقع گرایانه به مسائل نگاه کنیم ایران در این چهل سال در عرصه سیاست خارجی با یک نافرجامی روبه رو بوده است، اگر نگوییم که با یک ناکامی مواجه است.
نافرجامی سیاست خارجی ایران

گفت و گو عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – در فاصله چند روز مانده به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، نگاهی آسیب شناسانه به مقوله دیپلماسی و عرصه سیاست خارجی کشور به عنوان یکی از وجوه و ارکان مهم انقلاب اسلامی ایران می تواند چراغ راهی برای تعالی و گسترش نگاه این انقلاب در عرصه جهانی باشد. دیپلماسی ایرانی در راستای آسیب شناسی و بررسی کارنامه 40 ساله سیاست خارجی، گفت وگویی را با داوود هرمیداس باوند، کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:

در یک نگاه کلی ارزیابی شما از ۴۰ سال دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران به خصوص در تحقق شعار نه شرقی و نه غربی به عنوان مبنا و پایه سیاست خارجی این انقلاب چیست؟ 

شعار نه شرقی و نه غربی از همان ابتدا نگاهی بود که به سیاست خارجی ایران اضافه شد. این نگاه از دل همان نگاه و طرز تلقی کشورهای عضو پیمان عدم تعهد به خاستگاه دیپلماسی ایران الصاق شد، در صورتی که ایران از نظر ژئوپلتیک و ژئواکونومیک شرایطی به شدت متفاوت از دیگر کشورها دارد، چرا که ایران در مهمترین منطقه جهان، یعنی خاورمیانه و در چهارراه تعاملات و تحولات عرصه بین الملل قرار دارد. لذا شرق و غرب عالم نگاهی جدی به این منطقه دارند، چون قدرت های فرامنطقه ای خود را ذینفع و ذی مدخل در این منطقه قلمداد می کنند، از این رو می‌توان گفت که ایران در کانون و سیبل تحولات قرار دارد و نمی تواند خود را منفک، جدا و مستقل از مناسبات شرق و غرب بداند. پس نکته مهم این نوع مناسبات ایران با قدرت های فرامنطقه ای است. البته شاید در ظاهر مسئله به اینجا کشیده شود که شعار نه شرقی و نه غربی، شعاری است که به معنای سرسپردگی به شرق و غرب نباشد، اگر با این نگاه شعار مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد تا حدی می‌توان بر روی آن صحه گذاشت، اما ایران به واسطه شرایطی که عنوان داشتم ناگزیر از تعامل با شرق و غرب است. اما در خصوص آسیب شناسی سیاست خارجی و دیپلماسی ایران در این چهل سال باید عنوان کنم که اگر ایران در طول این چهار دهه گذشته یک سیاست دقیق، منسجم و برنامه ریزی شده را در راستای منافع کلان و ملی خود اتخاذ می‌کرد، می‌توانست در سایه بهره‌گیری از ظرفیت‌های ژئوپولتیک و ژئواکونومیک خود شرایطی به مراتب بهتر از امروز را برای ایران و ملت ایران رقم بزند.

آیا تعالی دیپلماسی کشور باید در ظرفیت هایی مانند ظرفیت ژئوپولتیک و ژئواکونومیک شکل گیرد ویا این که سیاست خارجی مقوله ای است که در فضایی جدای از این پارامترها باید زیست بوم خود را داشته باشد، چنان که برخی کشورها از این ظرفیت ها برخوردار نیستند اما از دیپلماسی به مراتب موفق تر سود می برند؟

ما از خلاء در هر دو بعد رنج می بریم. نه با دیپلماسی موفق روبه رو بودیم و نه دیپلماسی از ظرفیت های خوب کشور استفاده کرد. چرا که دیپلماسی مقوله ای است که با همه پارامترهای سیاسی، اقتصادی و حتی ظرفیت های تاریخی و فرهنگی نیز سر و کار دارد. شاید کشورهایی مانند چین و هند به واسطه جمعیت های زیاد خود اکنون بسترهای را برای تقویت جایگاه پکن و دهلی‌نو در مناسبات جهانی شکل داده اند، اما ایران با ظرفیت هایی که در اختیار داشت، می توانست جایگاه، نفوذ و اهمیتی جدی تر از این کشورها را در مناسبات جهانی برای خود شکل دهد. لذا انتظار می رود که ایران در آستانه پنجمین دهه از زیست انقلاب خود با تغییر  نگاهش شرایطی جدی و در عین حال جدید را برای دیپلماسی کارا و موفق شکل دهد تا بتوان در آینده به تعالی نفوذ و قدرت ایران دست پیدا کنیم. اما متاسفانه با توجه به وضعیتی که امروز از نظر سیاست خارجی در آن گرفتار آمده ایم نمی‌توانیم نگاهی مطلوب و امیدوار را در حوزه توسعه اقتصادی، علمی و فناوری برای ایران رقم بزنیم، چون به نظر می‌رسد سال بعد ایران درگیر کشمکش های جدی اقتصادی به منظور تامین نیازهای اولیه کشور خواهد بود، در صورتی که می‌توانستیم با یک نگاه درست در عرصه سیاست خارجی به جای رفع نیازهای اولیه جامعه، دغدغه هایی به مراتب جدی‌تر را پیگیری کنیم. ما باید بپذیریم که بدون در نظر گرفتن برخی شعارها و نگاه ایدئولوژیک یک دیپلماسی موفق را بر مبنای تعامل و احترام با همه کشورهای جهان به منظور رسیدن به منافع مشترک در دستور کار قرار دهیم، در غیر این صورت سیاست خارجی ایران چنان که در این ۴۰ سال نتوانست یک راهبرد منسجم را سامان دهد، در آینده نیز با ابهام جدی روبه رو خواهد بود.

در سایه نکاتی که به آن اشاره داشتید شما منکر برخی دستاوردهای حداقلی دیپلماسی چهل ساله ایران هستید؟

حداقل مناسبات دیپلماتیک در کشورهای جهان رسیدن به یک همزیستی مسالمت آمیز و بعد از آن همکاری و در نهایت همگرایی است، اما ایران در شرایطی قرار دارد که قطع رابطه و مناسبات سیاسی و دیپلماتیک با کشورهای جهان به صورت کوتاه مدت و یا دائمی را، نه بر اساس منافع ملی و ضرورت‌های ملت، بلکه بر اساس نگاه گاه کوتاه بینانه شکل داده است. همین نگاه هم سبب شده تا ایران خود را از برخی ظرفیت‌ها در بستر همکاری های بین المللی محروم کند. مثلا در طول چهل سال دیپلماسی ایران به صورت کجدار و مریز روابط نیم‌بندی را با آمریکا برقرار و یا قطع کرد، این سیاست متشتت حکایت از آن دارد که نارسایی و نابه سامانی در سیاست داخلی و به تبع آن سیاست خارجی، به شکل پر رنگی وجود دارد و از این لحاظ شعار نه شرقی و نه غربی در طول این چهل سال به روشنی ثابت کرده که دستاوردی برای کشور نداشته است. نتیجه این نوع نگاه اکنون نزدیک به ۶ میلیون ایرانی مقیم خارج است که شرایط را برای بازگشت مناسب نمی دانند. مضاف بر آن مسئله فرار مغزها و درخواست دانشجویان و جوانان برای خروج از ایران هم نتیجه مستقیم این نوع نگاه در سیاست خارجی کشور است. در چنین شرایطی باید اذعان داشت که نارسایی های جدی در ساختار سیاست داخلی و خارجی ایران وجود دارد که باید هر چه سریع تر مورد بررسی و در نهایت اصلاح قرار گیرد، چرا که این نارسایی های سیاست داخلی و خارجی در نهایت به مشکلات و بحران های فرهنگی، اجتماعی و مشکلات اقتصادی و معیشتی می‌انجامد، چنان که امروز با درجاتی از این مشکلات در کشور روبه رو هستیم. لذا اگر بخواهیم واقع گرایانه به مسائل نگاه کنیم ایران در این چهل سال در عرصه سیاست خارجی با یک نافرجامی روبه رو بوده است، اگر نگوییم که با یک ناکامی مواجه است. به کلمه دستاورد اشاره داشتید. در این راستا باید عنوان داشت که همین شعار نه شرقی و نه غربی در طول این چهل سال سبب شد که نه شرق و نه غرب تعامل سازنده را با ایران داشته باشند. از این رو دستاوردی برای ایران شکل نگیرد. چرا که هم شرق و هم غرب منافع خود را دنبال می‌کنند و ایران باید با آگاهی و اشراف بر این واقعیت، سیاست خارجی درستی را در این 4 دهه تبیین می کرد. از شرق خیری عائد کشور نشد، چون کشورهایی مانند هند، چین و روسیه در دوران تحریم های پیشین خود را متعهد به تحریم‌های شورای امنیت، ذیل فشارهای امریکا می دانست و اخیراً هم بارها عنوان داشته که علیرغم این که به توافق هسته‌ای احترام می گذرد، اما اگر مسئله و پرونده ایران مجددا به تحریم های شورای امنیت کشیده شود ناگزیر است که آن را رعایت کند، آن هم کشورهایی که بیشترین سود را در دوران تحریم ها از ایران برده اند. از یک سو چین در مقابل نفتی که خریداری می کرد تنها کالاهای دست چندم خود را به ایران داده و هند نیز با پول روپیه بدهی نفتی ایران را تسویه کرده است. از سوی دیگر غرب نیز با محوریت اتحادیه اروپا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان اکنون یک کانال مالی به نام  INSTEX را برای تامین کالاهای اساسی و دارو در اختیار ایران قرار داده که به نظر می‌رسد حوزه عمل و توان چندانی نداشته باشد و انجام آن هم با اما و اگرهای بسیاری روبه روست، مضافا در این دوران قاره سبز نیز به موازات مواضع آمریکا در خصوص توان موشکی و دفاعی، مسائل حقوق بشر و نیز دیپلماسی منطقه ای ایران مواضع تندی را اتخاذ کرد. پس این نتیجه و دستاورد این ۴۰ سال دیپلماسی ایران است. البته شرایط امروز نتیجه نگاه دولت یازدهم و دوازدهم نیست، بلکه نتیجه سلسله تاثیرات سیاست خارجی دولت های پیشین تا به امروز بوده است.

کلید واژه ها: داوود هرمیداس باوند آسیب شناسی 40 سال دیپلماسی انقلاب اسلامی برجام اقتصاد چین هند روسیه اتحادیه اروپا INSTEX


( ۸ )

نظر شما :