کنفرانس لهستان و آنچه از جغرافیا و نقشه باید آموخت

همه دیدگاه ورشو امنیتی است

۲۴ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۱:۰۰ کد : ۱۹۸۱۶۷۶ اروپا انتخاب سردبیر
سعیدرضا خلخالی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد:می توان چنین نتیجه گرفت که برهم زدن قرارداد گازی خود با گازپروم روسیه و جایگزین کردن واردات گاز از ایالات متحده، تصمیم در خصوص تاسیس پایگاه نظامی دائمی امریکا به نام دژ ترامپ، انعقاد بزرگترین قرارداد تسلیحاتی این کشور با شرکت امریکایی رییتون به مبلغ ۷/۴ میلیارد دلار و در نهایت برگزاری کنفرانس بررسی صلح، ثبات و امنیت خاورمیانه در لهستان، بیش از آنکه هدفی برای مواجهه با جمهوری اسلامی ایران باشد، استراتژی است که نقشه و موقعیت جغرافیایی لهستان به آنها وابسته است.
همه دیدگاه ورشو امنیتی است

نویسنده: سعیدرضا خلخالی، دکترای جغرافیای سیاسی و پژوهشگر مطالعات استراتژیک

تقدیم به استاد گرانقدر جناب آقای دکتر عزتی، یگانه استاد مطالعات ژئواستراتژیک و قدرت و سیاست نقشه.

دیپلماسی ایرانی: 

مقدمه:

آندره گرومیکو  نیم قرن در دستگاه سیاست خارجی شوروری سابق فعالیت کرد و قریب به 18 سال وزیر امور خارجه این کشور بود که در نوع خود بی نظیر است. وی در خاطرات خود بیان   می کند؛ بزرگترین تفریح من در دوران تصدی وزارت امور خارجه این بود که هر روز به نقشه جهان که در دفتر کارم نصب کرده بودم نگاه می کردم و جالب اینکه هر بار نکته ی تازه ای از آن به ذهنم خطور می کرد (گرومیکو، 1369). 

همچنین رابرت کاپلان  که خیلی از سیاستمداران کنونی ایالات متحده امریکا از جمله جورج فریدمن شاگرد وی بوده اند نیز در کتابش به سرنوشت کسانی اشاره می دارد که در گذر تاریخ به جغرافیا و ژئوپولیتیک بی توجه بوده اند.

وقتی ناپلئون بناپارت در سال 1812 مرزهای شرقی لهستان را با پانصد هزار سرباز می شکست و به سوی مسکو می راند با خود فکر نمی کرد که هنوز شش ماه نشده باید با تعداد اندکی از سربازانش به پاریس بازگردد. جغرافیای خشن روسیه، نبود آذوقه و طولانی بودن راه های ارتباطی، باعث شکست مفتضحانه ارتش بزرگ ناپلئون شد. از این دست در تاریخ بسیار است. شکست اسکندر در هندوستان، کمبوجیه در آفریقا، هیتلر در جنگ جهانی دوم، امریکا در ویتنام و شوروی در افغانستان تاییدی است بر اهمیت جغرافیا (کاپلان،1393،7).

اهمیت جغرافیا نشان می دهد که سرنوشت کشورها به نقشه گره خورده است. پس باید دانست، چه قدرتی از نقشه نشأت می گیرد و چه سیاستی را بر مبنای آن باید پایه گذاری کرد. چرا که جغرافیا و نقشه از علومی است که با زندگی بشر پیوندی ناگسستنی دارد. اگر به گذشته تاریخی بشر نیز برگردیم انسان وقتی از زندگی غارنشینی پا را فراتر گذاشته، بلافاصله با مسئله وسعت و سطح مالکیت مواجه شد، یعنی هر کس مایل بوده نقشه جایی که در آن زندگی می کرده را ترسیم کند و میزان مالکیت و قلمرو خود را مشخص کند تا به هدف نهایی خود که پیداکردن جای امن برای زیست است برسد. تفکر یافتن جای امن باعث شده است که هم اکنون نیز نقشه ها در حال تغییر باشند. در حقیقت، تفکر دست یابی به نقشه امن، موجب ایجاد فضای ناامن در دنیا شده است. البته در قرن بیست و یکم استراتژیست ها به دنبال ترسیم نقشه ای هستند که ارمغانش برای جهان صلح باشد.

با این مقدمه باید اشاره شود که اروپا از مناطق کلیدی است که به دنبال دست یابی به نقشه امن است چرا که این قاره، دفاعی نامطمئن دارد و برای رسیدن به نقشه امن نیازمند یک قدرت فراقاره ای است، در این بین شرق اروپا بیش از سایر نقاط اروپا به قدرت فراقاره ای نیازمند است و لهستان بیش از سایر کشورهای شرق اروپا. 

آشوب های ژئوپولیتیک و طراحی نقشه برای اروپا

هنگامی که نوبت به بررسی تحولات ژئوپولیتیک در قرن حاضر می شود بیشتر نگاهها معطوف به آسیا، آفریقا و خاورمیانه است و اروپا به لحاظ داشتن اقتصاد خوب و زیرساخت های مناسب مورد توجه قرار نمی گیرد. در حالیکه برای درک ژئوپولیتیک قرن بیست و یکم باید از قرن بیستم شروع کرد و این بدان معناست که اروپا محور اصلی است. در حقیقت اروپا به صورت ارگانیک ما را به جغرافیای روسیه، چین، شبه قاره هند و خاورمیانه بزرگ رهنمون می سازد. به قول مکیندر  همانگونه که سرنوشت اروپا با ورود گروهها و قبائل آسیایی شکل گرفت در قرن بیست و یکم نیز اروپا همچنان به صورت محوری از روابط خود با شرق به ویژه روسیه تأثیر خواهد گرفت. همچنین به نظر باری کونلیف  اروپا رویش ناهنجار بخش غربی قاره آسیاست. حال اگر سرنوشت اروپا هنوز تحت تأثیر روسیه طغیان گر قرار داشته باشد چه خواهد شد؟ یعنی اگر روسیه همان نگرش امپراطوری شوروی سابق را در سر داشته باشد لاجرم میل به گسترش دارد و این گسترش ابتدا از اروپا شروع خواهد شد(کاپلان، 1393، 135-132).

پرسش این است که اروپا برای پیشگیری از این حرکت چه باید بکند؟

اگر روسیه میل گسترش به سمت غرب خود داشته باشد اروپا می بایست یک کمربند حائل از کشورهای اروپای شرقی- مرکزی به دور روسیه ایجاد کند. در این کمربند لهستان یکی از کلیدی ترین کشورهاست. به همین منظور در طراحی نقشه صلح برای اروپا سه بازیگر اصلی وجود دارد که عبارتند از؛ آلمان، فرانسه و لهستان.

موقعیت ژئوپولیتیک لهستان:

در طول تاریخ سیاسی جهان، کشورهای معدودی هستند که نامشان بر بلندای تاریخ، پررنگ و با صلابت دیده شود، یکی از آن کشورها، لهستان است. کشوری مهم با دارا بودن موقعیت ژئوپولیتیکی که دو بار توسط روسها و ژرمن ها مورد تهاجم و تصاحب قرار گرفت و از نقشه جغرافیا حذف شد اما مجددا هویت خود را بازیافت. این حذف شدن از نقشه جغرافیا در سال های (1795 و 1939)، استراتژی ملی این کشور را حول یک محور مهم شکل داده است، نگهبانی از هویت ملی و استقلال کشور، چرا که سرزمین لهستان از گذشته موجودیتی پریشان و آشفته داشته است که در آن به مواردی از استقلال تا اشغال و ناپدید شدن از صفحه جغرافیا می‌رسیم( فریدمن،2012 ،1).

در دوره‌هایی که لهستان بر نقشه جغرافیای سیاسی وجود نداشته، فقط زبان و خاطره آن برجا ماند تا آن گاه که دیگر باره سربرآورد. در تحلیل چرایی علت وجودی لهستان علیرغم حذف شدن از نقشه جغرافیا در دو دوره تاریخی، باید گفت که، راز این موضوع در گرایش نیرومند لهستانی ها به تعلق داشتن به سنت ها و فرهنگ خود و حفظ زبان و فرهنگ ملی، همچنین تعریف بسیار زیبایی که از ملت دارند نهفته است. در منابع علمی ملت چنین تعریف شده است:
 " عده ای از مردم که دارای زبان، نژاد، آداب، رسوم و فرهنگ مشترک که در یک سرزمین واحد زندگی می کنند". 

در حالی که ملت توسط لهستانی ها چنین تعریف می شود:

"عده ای از مردم که دارای زبان، نژاد، آداب، رسوم و فرهنگ مشترک که در هر کجای دنیا زندگی می کنند". (عزتی، 1386، 1)

این تعریف بخشی از نگاه فرهنگی مردمان این کشور را در مواجهه با شرایط سخت تاریخی بیان می دارد، لذا در تحلیل موقعیت لهستان همواره باید به پیشینه ای که مورد اشاره قرار گرفت توجه شود، یعنی هر چند لهستان کشوری مهم و تأثیر گذار در شمال شبه جزیره بالکان و دارای ویژگی های خاص تاریخی و خاستگاه علمی- فرهنگی است و به لحاظ اقتصادی و حرکت های سیاسی و اصلاحگرایانه، سنجیده و گام به گام موفق شده است بدون تنش و بحران، دوران گذر از سوسیالیسم و اقتصاد دولتی به اقتصاد باز را طی کند و جزء اولین کشورهایی است که به جرگه اتحادیه اروپایی درآمد (خلخالی، 1385، 1)، اما گذشته تاریخی این کشور، استراتژی ملی لهستان را لاجرم با ترس و ناامیدی پیوند زده است. ترس از اشغال مجدد و ناامیدی از توان مقابله با آن. بی دلیل نیست که موجودیت آن کشور همواره وابسته به حرکت‌های قدرت‌های بزرگ اوراسیایی بوده و به همین منظور نگاهش معطوف به اتحاد با یک قدرت جهانی برای عدم اشغال و حذف مجدد است.

امنیت ناپایدار لهستان:

اگر به نقشه لهستان توجه کنیم، جغرافیای این سرزمین به همراه رشته کوه های کارپاتی و تترا دیوارهای محافظ لهستان از جنوب هستند اما این سرزمین از جهات شرق، غرب و جنوب شرق دارای دشتهای باز و پهناوری است که نقاط ضعف برای آن کشور است. حمله ناپلئون و هیتلر نیز از همین نقاط بوده است. ویژگی های لهستان از یک سو و قرار گرفتن این کشور در مسیر قدرتهای منطقه ای و جهانی از دیگر سو، سبب شده است که دغدغه های ناشی از فقدان امنیت یک لحظه این کشور را رها نکند. 

با این توصیف و در مصاف زمان، لهستان سه استراتژی در برابر خود دارد:

1-    تمام تلاش خود را برای کارسازی اتحادیه اروپا و ناتو به عمل آورد.

2-    با دو کشور آلمان و روسیه بنای مناسباتی را بگذارد که متضمن منافع و آمال لهستان باشد.

3-    به قدرتی غیر اروپایی تکیه کند تا در پناه آن بتواند منافع خود را تأمین کند. آن قدرت غیر اروپایی کسی غیر از ایالات متحده امریکا نیست.

برای لهستان اتخاذ استراتژی مناسبات دوجانبه با امریکا بهترین است اما باید دانست امریکا جز در موارد استثنایی و در واپسین مراحل، دست به مداخله نظامی نخواهد زد (فریدمن،2012 ،2).  

جمع بندی و نتیجه گیری:

در جمع بندی نهایی باید اشاره داشت؛ آنچه از نقشه لهستان می توان برداشت کرد این است که لهستان در یک جبرجغرافیایی واقع شده است و سیاستمداران و استراتژیست های این کشور می بایست بر اساس تعبد استراتژیک حرکت نمایند، یعنی تفکری که بر جبر جغرافیایی فائق آید. ترس از اشغال مجدد و ناامیدی از توان مقابله با آن، موجودیت لهستان را وابسته به حرکت‌های قدرت‌های بزرگ کرده و نگاهش معطوف به اتحاد با یک قدرت جهانی برای عدم اشغال و حذف مجدد است. چرا که لهستان یک معضل ژئواستراتژیک برای ابرقدرتها، به ویژه روسیه است. در حقیقت لهستان خلاء استراتژیک اروپا و روسیه است و در عین حال مکمل استراتژی روسیه نیز به حساب می آید. اگر به گذشته این کشور نظر بیاندازیم متوجه خواهیم شد در دوران کمونیستی عضو پیمان ورشو بوده که مکمل استراتژی شوروی برای جلوگیری از نفوذ ناتو به شرق بود و در دوران پسا کمونیسم جزء اولین کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اروپا بوده است. این بدان معناست که این کشور همیشه موجودیتی پریشان و آشفته داشته است به همین منظور رفتار سیاستمداران لهستانی را باید با توجه به این موارد تجزیه و تحلیل کرد.

در انتها می توان چنین نتیجه گرفت که برهم زدن قرارداد گازی خود با گازپروم روسیه و جایگزین کردن واردات گاز از ایالات متحده، تصمیم در خصوص تاسیس پایگاه نظامی دائمی امریکا به نام دژ ترامپ، انعقاد بزرگترین قرارداد تسلیحاتی این کشور با شرکت امریکایی رییتون به مبلغ 7/4 میلیارد دلار و در نهایت برگزاری کنفرانس بررسی صلح، ثبات و امنیت خاورمیانه در لهستان، بیش از آنکه هدفی برای مواجهه با جمهوری اسلامی ایران باشد، استراتژی است که نقشه و موقعیت جغرافیایی لهستان به آنها وابسته است.

نقشه جغرافیای سیاسی در نظر پاره ای از کشورها مسأله ای حاشیه ای و فرعی است. این قبیل کشورها چه ببازند و چه ببرند به حیات خود ادامه می دهند. اما نقشه لهستان مبین و مقوم حیات آن کشور است. باختن در این امر برای لهستان همانا نابودی و فاجعه ملی است. با آگاهی از چنین تاریخی است که لهستان دریافته است که باید بر استقلالش پای فشارد و از اشغال سرزمین خود ممانعت به عمل آورد.

سفر معاون وزیرامورخارجه لهستان به تهران در پی واکنش مقامات کشورمان به برگزاری این کنفرانس و تاکید لهستان بر محور نبودن ایران، نشان از این موضوع دارد که هدف لهستان ایران نیست بلکه دولت راستگرای لهستان درصدد اعمال فشار بر اتحادیه اروپا برای تحمیل سیاست های خود است و البته ایالات متحده نیز چند هدف را دنبال می کند:
ابتدا استفاده از خلاء استراتژیکی روسیه و هشدار به روسیه در مورد ایجاد اخلال در سیاستهای جهانی ایالات متحده و محدود کردن روسیه. 

دوم فشار به اروپا برای همراهی بیشتر با دولت ایالات متحده در سیاست های جهانی و منطقه ای.

باید منتظر نشست و دید آیا در این نشست مواضع سختی هم علیه کشورمان اتخاذ می شود.
 

توصیه راهبردی:

تمام این مطالب نشان از جایگاه مهم نقشه در اعمال قدرت و سیاست کشورهاست. اینجاست که تدوین استراتژی ژئوپولیتیکی باید در دستور کار دستگاه سیاست خارجی کشورمان قرار گیرد تا در چنین شرایطی با توجه به آن استراتژی واکنش داشت چرا که این تفکر که قدرت زائیده نقشه است هنوز هم حاکم است و باید بدان توجه کرد.
 

کلید واژه ها: نشست ضدایرانی در ورشو لهستان ایالات متحده امریکا روسیه


( ۹ )

نظر شما :

پورپزشك ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۳:۱۲
انصافا مقاله ای تحلیلی؛ علمی و دقیق و ارزشمنداست که باید از نویسنده محترم تشکر کنم. این مقاله میزبانی کنفرانس خاورمیانه را از منظر و زاویه ای متفاوت مورد بررسی قرار داده است که کمتر به آن توجه می شود. بسیار مفید بود
رسولی ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۴:۰۳
مقاله علمی و ارزنده ای بود. نویسنده محترم به زیبایی به جایگاه نقشه و جغرافیا و استفاده از آن برای اعمال قدرت بر کشورها پرداخته است.
نعيمي ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۴:۴۰
از قلم مستدل نویسنده در خصوص تبیین کنفرانس ورشو جهت تامین منافع ملی لهستان براساس استراتژی ژئوپولیتیک بهره مند شدم. به نظر می رسد انعقاد بزرگترین قرارداد تسلیحاتی این کشور با شرکت امریکایی رییتون به مبلغ 4/7 میلیارد دلار صحیح باشد