از بازگشت به قبل ۱۹۹۰ تا فروپاشی از درون

دوئل دو رویا یا جنگ جدید در جهان

۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۰۹۴۶۴ اروپا نگاه ایرانی
نویسنده خبر: علی بمان اقبالی زارچ
علی بمان اقبالی زارچ در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در مواجهه با خروج واقعی آمریکایی ها از اروپا، روسیه امیدوار است بتواند بر قاره ای که صلح طلبی در آن به‌ویژه در کشور آلمان گسترده است، تسلط یابد. و این واقعیت که مسکو به تازگی از ناتو خواسته است از رومانی و بلغارستان خارج شود، گام اولیه در این مسیر ارزیابی می شود. 
دوئل دو رویا یا جنگ جدید در جهان

دیپلماسی ایرانی: در حالی جهان تغییرات سریع، گسترده، شگرف و حتی به‌نوعی خطرناک را تجربه می کند که سه دهه از انحلال اتحاد جماهیر شوروی و 15 سال از عضویت کشورهای مرکز و شرق اروپا در ساختارهای اروپایی و آتلانتیک می گذرد. هم‌زمان تحول فوق العاده ای را در عرصه اقتصاد جهانی و سیطره تعداد معدودی ابربرند شاهد هستیم و از نظر ژئوپلیتیکی، در شرایط بحران‌های اوکراین و تایوان و پیکربندی مجدد جهانی نفوذ سیاسی و اقتصادی، موازنه قوا از منظر نظامی، پرسش‌های روزافزونی مطرح می‌شود که مهمترینش این است که آیا ممکن است زمانی به قبل از فروپاشی دیوار برلین برگردیم؟ که در آن، همانطور که روسیه می‌خواهد، حوزه‌های نفوذ در این قاره دوباره مورد بحث قرار ‌گیرد و پیامدهای بالقوه نگران‌کننده‌ای به‌ ویژه برای کشورهای منطقه اروپای شرقی خواهد داشت؛ به خصوص که برخی از رهبران بانفوذ اروپایی، به عنوان مثال، امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه با هدف خارج شدن از سیطره آمریکا، اصولاً با ایده بحث با روسیه در مورد یک معماری امنیتی جدید در اروپا موافق هستند. 

این در حالی است که در مواجهه با خروج واقعی آمریکایی ها از اروپا، روسیه امیدوار است بتواند بر قاره ای که صلح طلبی در آن به‌ویژه در کشور آلمان گسترده است، تسلط یابد. و این واقعیت که مسکو به تازگی از ناتو خواسته است از رومانی و بلغارستان خارج شود، گام اولیه در این مسیر ارزیابی می شود. 

در این شرایط تعاملات مثلث پکن، مسکو و تهران در فرایند آمریکایی زدایی و برجسته کردن شکست‌های نظم بین‌المللی لیبرال و ناکامی های اجتماعی در سه دهه اخیر نقش مهمتری می یابد. چین و روسیه بر این باورند که لحظه کنونی، با غرب رو به زوال، لحظه ای مطلوب برای تحمیل چنین تغییرات اساسی در چشم انداز ژئوپلیتیکی است. البته تا حدودی دشوار است که بگوییم آنها تا چه حد به پذیرش خطرات عمده، از جمله خطرات نظامی، مرتبط با چنین اقدامی مایل هستند. 

واقعیت دیگر این است که ایده استفاده از ترویج دموکراسی جهانی به عنوان اهرم آمریکایی در رویارویی ژئوپلیتیکی با چین و روسیه، به شیوه ای مشابه با رویکرد جنگ سرد، اصولاً اگر چه منطقی و به‌نوعی با استقبال افکار عمومی این کشورها همراه بوده است ولی هرگز نتوانسته در دستیابی آمریکا به هدف غایی یعنی فروپاشی از درون دست یابد و در حال حاضر آمریکا، در بحبوحه بحران شدید سیاسی و اجتماعی داخلی و فرسایش قابل توجه نفوذ و اعتبار جهانی خود، نمی تواند اعتبار و قدرت لازم برای حمایت واقعی از چنین تلاش هایی  را داشته باشد. در عین حال که لیبرال دموکراسی و به تعبیری ارزش‌های مترقی جدید در بخش مهمی از قاره سبز به‌ویژه کشورهای مجارستان و لهستان به چالش کشیده شده و موجب آشفتگی و تنش در اروپا نیز شده است. به عنوان مثال، امانوئل مکرون در سخنرانی خود در پارلمان اروپا گنجاندن حق سقط جنین در ردیف حقوق اساسی در منشور اتحادیه اروپا را خواستار شد که اشاره ای نسبتاً صریح به لهستان است و یا  اقدام مجارستان برای ممنوعیت تبلیغات دگرباشان جنسی و تئوری های هویت جنسیتی در مدارس در رده نقض ارزش های اروپایی قرار می گیرد. 

به هر حال اروپای امروز با خروج انگلیس از اتحادیه و از دست دادن یکی از رهبران کاریزماتیک خود یعنی خانم مرکل از چالش اختلاف و چند دستگی رنج برده و مفهوم ژئواستراتژی اروپایی در هاله ای از ابهام قرار دارد.

به نظر می رسد از طرفی رویای خطرناک آمریکا یعنی محاصره بیش از پیش روسیه و فروپاشی از درون و رویای متقابل و واکنشی روسیه در نوعی بازگشت به قبل از 1990 میلادی جهان را در شرایط تهدیدآمیز جدی قرار داده است و تحرکات چند ماهه اخیر طرفین هم در بعد ارتقاء لحن تهدیدی متقابل و همچنین در بخش تقویت حضور نظامی و ارسال تجهیزات به منطقه پیرامونی دریای سیاه نشان خوبی برای صلح و ثبات جهانی و امنیت بین الملل نیست؛ به‌ویژه که در این شرایط حتی یک اشتباه انسانی و یا شیطنت بیرونی نظیر حادثه ترور ولیعهد اتریش در بالکان غربی در نیمه اول قرن بیستم می تواند آتش یک جنگ نامحدود را در این منطقه حساس رقم بزند. 

از سوی دیگر جهان و مردم خسته از کووید 19 با تحمل انواع محدویت های اجتماعی، انسانی و هزینه های کلان در حوزه بهداشت و درمان در دو سال گذشته به هیج وجه آمادگی و ظرفیت مواجهه با یک بحران نظامی منطقه ای و بین المللی را ندارد؛ لذا ضرورت دارد رهبران سیاسی بیش از پیش با ارائه ابتکارات صلح آمیز و عقلانی در مسیر منافع بشر هزاره سوم و اتباع خود درایت به خرج داده و نخبگان عرصه سیاست بین الملل نیز ایفای نقش بیشتری کنند و کلام آخر این که هر کشور نیز حتی ایران عزیز اقدامات زودهنگام برای مقابله با انواع سناریوها طراحی و اجرا کند.

دیپلمات و کارشناس ارشد یورآسیا

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: جنگ جهانی سوم اتحادیه اروپا اروپا روسیه روسیه و اوکراین خروج امریکا از اروپا اوکراین دموکراسی های غربی


( ۲۰ )

نظر شما :

شمس ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۳۰
سلام موضوع روز و بسیار مهمی است و اتخاذ تدابیر سیاسی و حتی میانجیگرانه اهمیت قابل توجه دارد.
محمد ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۸:۵۱
همه را درست گفتید جز هم ردیف قرار دادن ایران در کنار روسیه و چین ، ما نه ارزش اوکراین و تایوان را برای این دو قدرت داریم . نه قدرت اقتصادی و نظامی هم تراز آنها ، به روزی فکر کنید که امریکا برای فروکاستن از عصبانیت ناشی از شکست در اوکراین و تایوان به ایران حمله کند ؟ روسیه و چین گلوله یا دلاری برای دفاع از ما خرج می کنند؟ بدترین کار این است که خودمان را وارد بازی این قدرتها کنیم . ایران امروز به آرامش احتیاج دارد و پیوستن به جبهه روس و چین یعنی آتش زدن به این آرامش
ولی ملکی ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۰:۱۴
مشخص نیست آیا دعوا سز اکراین است یا بهانه ای برای معامله در دیگر موضوعات!؟؟! کشور ما چه برنامه ای دارد؟؟؟
خسرو ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۰:۵۷
ارزیابی نوشته در رابطه با زوال غرب و شاخ شدن روسیه و چین ، لااقل تا سی سال آینده نسبتی با واقعیت ندارد -- روسیه پسا پوتین ضعیف تر و آسیب پذیرتر از امروز خواهد بود و قدرت تحکم بر اورپا و بخصوص المان را نخواهد داشت و تمام پیش بینی ها حاکی از این است که با پیشرفتهای اقتصادی چین و گسترش جمعیت قشر متوسط ، خواسته آزادی های سیاسی و اقتصادی روزافزون چین را مجبور به نگاه به درون یا فروپاشی خواهد کرد لااقل پنجاه سال طول خواهد کشید که چین مثل امریکای امروز گردد و روسیه ضمیمه غرب خواهد شد درست مثل دوران یلتسین
صهیب بابایی توسکی ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۲:۵۳
خروج انگلیس از اتحادیه اروپا گواه بر اختلافات درون اتحادیه اروپا است. در بعد اقتصادی، اتحادیه اروپا برای بعضی کشورهای اروپای شرقی مثل لهستان بسیار مفید بوده است و برای بعضی کشورها مثل یونان بسیار بد بوده است.‌ تشکیل اتحادیه اروپا با ایده و فرصتهای برد-برد تشکیل گردید ولی در عمل این اتفاق نیوفتاد. آیا همه کشورهای اروپایی حاضرند که امنیت خود را به خطر بیندازند برای رفاه در کشورهای اروپای شرقی؟
یک کاربر ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ | ۰۳:۵۶
من یک سوال دارم ، منفعت ایران با روسیه در چیست؟ روسیه ای که در لیبی شکست خورده در یوگسلاوی شکست خورده در افغانستان عقب نشینی کردهبود ، در سوریه به مدد کمک های ایران پیروز شده، اقایان روسیه قدرت بزرگ هست اما واقعیت اینه ابر قدرت نیست شوروی ابر قدرت بود و روسیه امروز مولفه انرا ندارد . روسها جز دشمنان خونی و پرو پاقرص چیزی بجا نمیگدارند . روسها الگوی مناسبی برای ایران نیستند. اینده نشان خواهد داد ، ما منفعتی هم از داخل کردن ان در جنوب نمیبریم. محبوبیت اروپا و امریکا و قدرت تکنولوژیکی و اقتصادی انها بالاتر هست.