باکو و مزدوران قومی‌اش نقش دارند

جنگ وجودی رژیم اسرائیل با ملت ایران

۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۳۵۴۴ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
سید احمد کاظمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مبرهن است که هدف رژیم صهیونیستی و متحدانش، صرفا تغییر نظام ایران اسلامی نیست بلکه هدف نابودی «ایران تاریخی» نیز هست و این موضوع حجّت را برای دفاع همه جانبه از کیان کشور، برای همه ایرانیان، تمام می کند.
جنگ وجودی رژیم اسرائیل با ملت ایران

نویسنده: دکتر احمد کاظمی، استاد حقوق بین الملل دانشگاه و پژوهشگر ارشد مسایل اوراسیا  

دیپلماسی ایرانی: جنگ غیر قانونی و همه جانبه رژیم کودک کش صهیونیستی با حمایت امریکا و به رهبری یک جنایتکار بین المللی تحت تعقیب از سوی دیوان بین المللی کیفری، که با نقض بنیادین و فاحش منشور سازمان ملل و کنوانسیون های چهارگانه ژنو (1949) و پروتکل های الحاقی آن همراه است، از زوایای مختلفی قابل ارزیابی می باشد. در یک نگاه کانونی، اهداف مرحله ای این جنگ، از کار انداختن پدافند هوایی و توان دفاعی، از بین بردن قدرت تهاجمی بازدارنده ایران، نابودی زیرساخت های راهبردی کشور و نهایتا تجزیه از طریق گروهک ها و مزدوران قومی و در نتیجه ساقط کردن نظام با ترکیبی از تجارب بالکانیزه کردن و سوری ساختن ایران است. به زعم دشمن صهیونیِ آرماگدونی، پس از آن، ایران واحدی نخواهد بود؛ همان موضوعی که دونالد ترامپ از آن در قالب عبارت «باقی نماندن اثری از امپراتوری ایرانی» نام برده است؛ بنابراین مبرهن است که هدف رژیم صهیونیستی و متحدانش، صرفا تغییر نظام ایران اسلامی نیست بلکه هدف نابودی «ایران تاریخی» نیز هست و این موضوع حجّت را برای دفاع همه جانبه از کیان کشور، برای همه ایرانیان، تمام می کند. دشمن صهیونی که بزرگترین ناقض حقوق انسانی و قواعد بین المللی در طول تاریخ بشریت است، برای اجرای این نقشه شوم خود، برنامه ریزی های متعددی انجام داده که یکی از آنها استفاده از ظرفیت های ضدایرانی ایجاد شده توسط دولت باکو و شبکه مزدور قومی وابسته به آن است؛ در این خصوص، هشت نکته قابل تبیین است:  

اول، تبریز به عنوان کلان شهر پرافتخار ایران و شمالغرب در مقایسه با برخی نقاط دیگر کشور حتی نقاط هسته ای ، بیشتر آماج حملات رژیم کودک کش صهیونی قرار گرفته است. در حملات  مکرر به حدود بیست نقطه در تبریز صدها نفر نظامی و غیر نظامی شهید و زخمی شدند. بسیاری از این حملات با استفاده از پهپادها و کوادکوپتر هایی صورت گرفته است که به اذعان ساکنان برخی از روستاهای مرزی ایران با مناطق آزاد شده جمهوری آذربایجان در جریان جنگ دوم قراباغ، از این مناطق به داخل ایران وارد شده اند. دلیل اصلی حملات به مراکز راداری ایران از جمله در اردبیل، گرمی، خروسلو، جلفا و و برخی از پاسگاه های مرزی در این مناطق مرزی ازجمله بیله سوار، برای ایجاد شرایط مطلوب جهت وارد کردن پهپادها و کوادکوپترهای اسرائیلی به کشور که در تاسیسات مشترک تولید پهپاد باکو - تل آویو در حومه باکو تولید شده اند، می باشد. این تاسیسات موسوم به «سیستم های AZAD» در حومه پایتخت جمهوری آذربایجان می باشند که در سال 2011 و دو سال پس از توافقنامه مشترک اسرائیل و جمهوری آذربایجان به بهره برداری رسید و در حال حاضر سه نوع پهپاد تهاجمی تولید می کند. این پهپادها که احتمالا در پایگاه نفوذی پهپادی اسرائیل در داخل ایران نیز از آنها استفاده شده است، بیشترین نقش را در درگیر ساختن سامانه پدافندی در تبریز، اردبیل و ارومیه و مهیا کردن ضربات رژیم و شهادت دهها هموطن از جمله هموطنان آذری از زنان و کودکان داشته اند. بیشترین کشف از خودروهای حامل پهپادها یا کوادکوپتر های دشمن در تبریز و شمالغرب کشور صورت گرفته است، که در انتقال آن شبکه جاسوسیِ قومی باکو بیشترین نقش را داشته اند. 

دوم، شدت حملات به تبریز با اقدامات مزدورانه شبکه جاسوسی قومی جمهوری آذربایجان که پس از استقلال این کشور ایجاد شده است، ارتباط مستقیمی دارد. شبکه جاسوسی قومی جمهوری آذربایجان که تا پیش از این بیشتر در جبهه نرم جنگ شناختی و ادراکی برای نفوذ به مراکز تصمیم گیری و انحراف افکار عمومی از اقدامات ضدایرانی دولت جمهوری آذربایجان که اسموتریچ وزیر دارایی رژیم صهیونیستی از آن به عنوان «دارایی استراتژیک اسرائیل» نام برده است-، فعال بود، امروز علاوه بر این حوزه، در زمینه سخت افزاری نیز به عنوان ستون پنجم و پیاده نظام دشمن صهیونی عمل می کند و دست اش به خون ایرانیان واز جمله هموطنان عزیز و شریف آذربایجانی آغشته هست. 

سوم، «حکمت حاجی‌اف» دستیار رئیس‌جمهور آذربایجان که دست پرورده دوره های آموزشی – امنیتی ماشاو رژیم صهیونیستی و فارغ التحصیل کالج دفاعی ناتو (NDC) است، در رویکردی که همان ادامه سیاست سنتی باکو برای تحمیق دولتمردان ایرانی است، در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «برخی رسانه‌ها و حساب‌های کاربری در شبکه‌های اجتماعی اخیرا ادعاهای کاملا بی‌اساس و ساختگی را منتشر کرده‌اند که حاکی از آن است که جمهوری آذربایجان اقدام به جذب شهروندانی به‌عنوان مامور و اعزام آن‌ها به ایران به نیابت از اسرائیل کرده است.» این در شرایطی است که موضوع ایجاد شبکه قومی باکو در ایران با محوریت تبریز برای مزدوری به رژیم صهیونیستی، یک فرایند طولانی است که با اختصاص بودجه دولتی از سوی باکو در قالب کمیته دیاسپورا، تاسیس احزاب، رسانه ها و تولید نظام مند ادبیات قوم گرایانه ضدایرانی در باکو و برخی از کشورهای اروپایی صورت گرفته است. در سال 1385 و در جریان اعتراضات مربوط به کاریکاتور سوسک، روزنامه ینی مساوات که در آن مقطع هنوز توسط دولت باکو خریداری نشده بود، فاش ساخت که برای ساماندهی اغتشاشات در تبریز، اطلاعات نظامی اسرائیل (آمان) از ظرفیت شبکه های قومی ایجاد شده توسط باکو در تبریز و شمالغرب ایران استفاده کرده است. تحرکات و بودجه اختصاصی باکو برای این شبکه سازی پس از سال 1385 چندین برابر و بعد از جنگ دوم قراباغ به اوج خود رسیده است. اکنون این شبکه قومی که در سالهای اخیر به دلیل ترک فعل برخی از نهادهای سیاسی و امنیتی کشور، اغلب آزادانه فعالیت کردند، بیشترین همراهی را در خونریزی رژیم صهیونستی در تبریز و شمالغرب ایران دارند.   

چهارم، تمرکز بخشی از حملات به شهر تبریز و مناطق مرزی و مرکزی در شمالغرب ایران و نقش آفرینی شبکه قومی باکو به عنوان ستون پنجم، با سه هدف شامل یک هدف نرم افزاری و دو هدف سخت افزاری صورت می گیرد:

1. تبریز پرافتخار و آذربایجان غیور ایران، در طول تاریخ از نبرد حرّان در دوره اشکانیان تا جنگ چالداران و تا همین امروز سردمدار صیانت از مرزهای سرزمینی، دینی، هویتی و تمدنی ایران بوده و هستند و به همین دلیل همچون نگین ایران و به تعبیر مقام معظم رهبری «سرِ ایران» هستند. نفرت عجیبی از آذریها در رژیم صهیونیستی و خاندان علی اف وجود دارد؛ چرا که علیرغم صدها میلیون دلار هزینه، آذری ها در دام فتنه رژیم تل آویو و لندن که باکو و آنکارا به عنوان پادوی طرح های منطقه ای آنها عمل می کنند، مبنی بر ایجاد جهان ترک و تورانی انگلیسی نیفتاده اند. در 5 سال گذشته بیشترین نقش را تبریزیان و دیگر آذری ها و سپاه و ارتش در این مناطق در ارسال پیام ها و هشدارهای رسانه ای، سیاسی و نظامی ایران در مقابله با کریدور جعلی زنگزور (دالان تورانی ناتو) به باکو و آنکارا داشته اند، بنابراین تخریب زیرساخت های تبریز، اردبیل و ارومیه و ریختن خون آذری ها، از میزان دردهای روانی رژیم صهیونیستی و «اسرائیل پرست ها» در باکو که تا دیروز خود را مدافع آذری ها در جهان می خواندند، و امروز بی شرمانه سکوت و در نهان همراهی کرده اند، می کاهد.

2. از منظر سخت افزاری، تخریب مراکز نظامی و زیرساخت ها در تبریز و دیگر مناطق شمالغرب کشور برای فراهم کردن زمینه گسیل تجزیه طلبان قومی و تکفیری ها از کردستان، جمهوری آذربایجان  و ترکیه در موعد مدنظر دشمن، ضرورت دارد. رژیم صهیونیستی 130 کیلومتر مرز ایران و جمهوری آذربایجان را که در جریان جنگ دوم قراباغ و همزمان با هیاهوی مدعیان خاک اسلام در ایران، و هم مرز با استان آذربایجان شرقی و اردبیل آزاد کرد، را در حال حاضر یکی از مهمترین مناطق و شاهراه های استقرار سیستم های جنگ الکترونیکی و رهگیری موشکی از طریق سامانه های سیار، گسیل ادوات جاسوسی و پهپادها و نهایتا ورود تجزیه طلب ها و تروریست ها به داخل ایران می داند به دلایل و مستندات فراوان ، پس از جنگ دوم قراباغ، بخش اعظم این مناطق در پوشش ایجاد روستاهای هوشمند، از سوی دولت باکو، در اختیار رژیم صهیونیستی قرار گرفته است و اکنون رژیم صهیونیستی در حال بهره برداری امنیتی و نظامی از آنجاست.

3. آذربایجان عزیز ایران در طول تاریح مدافع صف اول در مقابل تجاوز روسها و عثمانی و حامی موثر کشور در جنگ با رژیم بعث عراق بوده و امروز هم در خط مقدم مقابله احتمالی با پایگاه های ناتو بویژه در ترکیه و از لحاظ راهبردی دارای مزیت نزدیکی جغرافیایی به فلسطین اشغالی می باشد. از منظر اسرائیل، نابودی مراکز راهبردی تبریز و آذربایجان ایران می تواند در صورت طولانی شدن جنگ ، تمایل امریکا و ناتو به ورود مستقیم و آشکار به جنگ علیه ایران را بیشتر سازد.    

پنجم، بین شدت حملات به مراکز نظامی و زیرساخت ها و همچنین مناطق غیر نظامی در شمالغرب ایران توسط رژیم یاغی اسرائیل با طرح جبهه آنگلوساکسونی برای ایجاد کریدور جعلی زنگزور (دالان تورانی ناتو) ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد. بر خلاف القائات «دون پادوهای قومی» مزدور باکو و آنکارا ، کریدور جعلی زنگزور یک کریدور صرف ترانزیتی نیست بلکه با مجموعه از کارکردهای ضد ایرانی ژئوپلیتیکی، ژئوکالچرال و ژئواکونومیکی؛ فتنه قرن برای خفگی ژئوپلیتیکی ایران، انقطاع مذهبی و تمدنی ایران با قفقاز با هدف تکمیل زنجیره سرکوب تشیع در جمهوری آذربایجان و نابودی میراث فرهنگی و تمدنی ایران در قفقاز و نهایتا اسم رمز تجزیه ایران در قالب «طرح قزت» می باشد. بر اساس طرح صهیونی - باکویی «قزت»، تجزیه ایران با تمرکز بر اصل غافلگیری، در سه مرحله آزادی قراباغ، تصرف زنگزور (جنوب ارمنستان) و نهایتا جدایی تبریز صورت خواهد گرفت. دولت باکو که نتانیاهو ماه گذشته آن را به عنوان مهمترین متحد استراتژیک تل آویو در میان کشورهای اسلامی خواند، در صف اولین کشورها در حمایت از اقدامات ضدایرانی رژیم صهیونی قرار دارد و حاضر به محکومیت صریح حملات اسرائیل به ایران نشده است. اسرائیل به پاس دور اول خدمات و اقدامات ضدایرانی خاندان علی اف در باکو از سال 2003 تا 2020 از جمله همراهی در ترور دانشمندان هسته ای، سرقت اسناد هسته ای، عملیات نفوذ پهپادی، شنود و دهها سرویس کلان دیگر، جنگ ۲۰۲۰ ، را به همراه باکو و لندن  طراحی و ضمن پاکسازی قومی قراباع از ارامنه بومی این منطقه، برای ایجاد «اسراییل دوم»، حکومت شکننده علی اف را تثبیت بخشید. اکنون هم به پاس دور دوم مجموعه خدمات ضدایرانی علی اف در ۵ سال گذشته از ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵، از اَبَر ماجرای سقوط بالگرد تا استقرار اف ۳۵ و تمرین آنها در فضای جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر و استقرار پایگاه‌های سایبری و رهگیری؛ از انسداد مرزی و افزایش امن تامین سوخت و انرژی رژیم با خط لوله باکو- جیحان همزمان با نسل کشی غزه تا سوق دادن گروه‌های قومی تجزیه طلب برای حرکت در فاز سیاسی و نظامی؛ البته، یکی از اهداف اش از  تخریب وسیع زیرساخت های نظامی در تبریز و شمالغرب، آسوده کردن خیال باکو و آنکارا برای تجاوز نظامی به ارمنستان در جهت گشایش کریدور جعلی زنگزور است. از اینرو جای تعجب نیست که چرا در ماههای گذشته شبکه سیاسی و رسانه ای مزدوری که همزمان با انکار یا تقلیل نفوذ همه جانبه اسرائیل در جمهوری آذربایجان، به عادی سازی کریدور عبری و جعلی زنگزور متمرکز شده بود. با وجود این، نکته کلیدی اشتباه طراحان آنگلوساکسونی کریدور جعلی زنگزور و پیاده نظام آنها در باکو و آنکارا در همین تصور است که می توانند همزمان با جنگ ایران با اسرائیل، برای اجرای تغییرات ژئوپلیتیکی در مرزهای ایران با قفقاز اقدام کنند؛ ایران مدتهاست که بدنبال فرصتی برای تنبیه موثر صهیون پرستهای کوتوله ای که با موجودیت ایران عزیز و ملت ایران، کینه و مشکل دارند و حتی در کتب درسی و آموزشی خود نیز آن را پنهان نمی کنند، هست؛ بنابراین هرگونه اشتباه و اقدام نظامی در خصوص کریدور جعلی زنگزور (دالان تورانی ناتو)، فرصت تاریخی برای تهران ایجاد خواهد کرد که متوهمانی که اصرار دارند حاکمیت خود را به این کریدور عبری گره بزنند، نشان داده شود که آیا ایران تضعیف شده است یا اینکه بشکلی که تصور هم نمی کنند، می تواند معادلات 5 سال اخیر در قفقاز را تغییر دهد؟      

ششم، جیحون بایرام اف، وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان در تماس تلفنی با دکتر عراقچی وزیر امورخارجه  ایران گفته است جمهوری آذربایجان به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد از حریم هوایی یا خاک این کشور برای حمله به ایران یا سایر کشورها استفاده شود. در جریان نفوذ پهپادی از نخجوان به ایران و سرنگونی آن در نزدیکی نظنز در سال 1393 ، الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان در پاسخ به هشدار حضوری هیات ایرانی، در حضور وزیر دفاع خود اعلام کرد که این حمله توسط مهمانانشان (اسرائیلی ها) و بدون اجازه دولت باکو از منطقه نخجوان صورت گرفته است. آن مهمانانی که علی اف نام برده است در جریان جنگ دوم قراباغ و پس از آن در عمل، بخش اعظمی از حاکمیت جمهوری آذربایجان را در اختیار و اجاره خود گرفته اند و آزادانه به هر اقدام ضدایرانی از تاسیس مراکز سایبری و جنگ الکترونیکی، پایگاه های جاسوسی، رصد و رهگیری موشکی، و استفاده از ظرفیت های پایگاه هوایی سیتالچای ، خیزی و قَبَله جمهوری آذربایجان برای پرواز پهپادها می پردازد، بنابراین این موضع جیحون بایرام اف در عمل اعتباری ندارد و بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر روی آزادی عمل صهیونیست ها در جمهوری آذربایجان که به گفته «اوزی لانداو» وزیر زیرساخت های ملی اسراییل، «دارایی استراتژیک تل آویو» است. ظن قریب وجود دارد که یکی از دلایل اصرار باکو بر انسداد مرز زمینی با ایران در پنج سال اخیر به بهانه کرونا! که حتی سفر 8 اردیبهشت 1404 دکتر پزشکیان رئیس جمهور ایران به باکو نیز تاثیری در بازگشایی آن نداشت، آگاهی خاندان علی اف از قطعی بودن حملات رژیم صهیونی به ایران به واسطه روابط کوه یخی باکو- تل آویو می باشد. در همین راستا، نیز باکو به تل آویو اطمینان داده است که تامین نفت رژیم صهیونیستی از طریق خط لوله باکو – جیحان را در صورت طولانی شدن جنگ رژیم صهیونیستی با ایران، تضمین می کند؛ همانطوریکه در طول نسل کشی غزه تاکنون تضمین کرده و علاوه بر آن بسیاری از جوانان آذری را از باکو و دیگر شهرها، با شستشوی مغزی، به عنوان سرباز مزدور برای خدمت به ارتش اسرائیل، به فلسطین اشغالی گسیل ساخته است. 

هفتم، واقعیت این است که دولت علی اف که حدود ده میلیون شهروند شریف اعم از شیعیان، آذری ها و اقلیت های قومی را به صورت مدرن و در قالب یک حکومت شبه موروثی به گروگان گرفته و با ستیز با هویت دینی و ملی تاریخی این کشور، از جمله تضعیف آذربایجان گرایی در مقابل ترک گرایی آنگلوساکسونی، با انبوهی از خدمات به صهیونیسم، به پایگاه منطقه ای صهیونیسم تبدیل شده است. کما اینکه لیبرمن وزیر خارجه سابق این رژیم صهیونیستی گفته است: « جمهوری آذربایجان برای اسرائیل به مثابه لبنان برای ایران است و از گسترش رابطه با جمهوری آذربایجان می‌توانیم تهدیدات بزرگترین دشمن خود را در مرزهایش مهار کنیم». امروز این موضوع تحقق یافته است و آغشته بودن دستان باکو به خون ایرانیان عزیز از جمله در تبریز ، اردبیل و ارومیه، خط قرمزی هست که سکوت و انفعال در برابر آن، از سوی هیچ ایرانی چه امروز و چه در نسل های آینده، بخشودنی نیست و به عنوان ساده لوحی یا خیانت در ارکان نظام تلقی خواهد شد؛ امروز که خروش مقاومت در لبنان، محتاط است و دولت باکو به عقبه استراتژیکی و ژئوپلیتیکی رژیم صهیونی تبدیل شده است، قبل از ضربات بیشتر به منافع ملت ایران از این ناحیه، باید هم طراز با شرایط جنگی، با باکو و مزدوران آن رفتار کرد.      

هشتم، پیاده نظام مزدور قومی باکو- آنکارا و تل آویو به طور کلی در دو کِسوت علیه تمامیت ارضی ایران فعالیت می کنند؛ دسته اول آشکارا عَلَم تجزیه طلبی برداشته و علاوه بر شبکه داخلی در ایران، در برخی کشورهای اروپایی، شیکاگو امریکا، ترکیه که 30 اردیبهشت 1403 به بهانه جستجوی بالگرد رئیس جمهور شهید، مشغول تصویربرداری پهپادی بر فراز تبریز و شمالغرب ایران بود و در حال حاضر در رهگیری موشک های ایران بویژه از طریق پایگاه های «اینجرلیک و کوره جیک» نقش دارد، و در قبرس که جنگنده های قاتل اف 35 صهیونی در پایگاه انگلیس در آنجا مستقرند، حضور دارند. دسته دوم، عمدتا به اسم هویت طلبی فعالیت می کنند و تلاش دارند خود را نماینده آذریها معرفی کنند. این دسته از قضا به دلیل تلاش برای نابودی هویت تاریخی، دینی و نژادی آذربایجانی و تبدیل آن به هویت وارداتی ترکی در راستای طرح های آنگلوساکسونی باصطلاح جهان تورانی، مهمترین ضربات راه به هویت شریف آذربایجانی زدند. این دسته ریاکارانه و با چهره های گوناگون در سطوح و ساختارهای سیاسی، دیپلماتیک، تجاری، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای و دانشگاهی کشور نیز رسوخ کردند و هدف آنها تطهیر چهره علی اف، تقلیل اقدامات ضدایرانی باکو از جمله در شراکت با رژیم صهیونیستی، دادن سرنخ های اشتباه به سیستم تصمیم گیر مانند برگزاری رزمایش مشترک با جمهوری آذربایجان همزمان با ادامه تهدیدات باکو برای تغییرات مرزی و ژئوپلیتیکی، تخریب ایراندوستان، ساختن چهره ای ضدایرانی از دولت ارمنستان، اغفال نظام و نهایتا خرید زمان برای روز موعد ضربات رژیم صهیونی به ایران بود. کارکرد این طیف برای رژیم اسرائیل بسیار بیشتر از گروه های تجزیه طلب ضدایرانی بلوچ، عرب یا کُرد است؛ به دلیل آنکه کانون تحرکات آنها، فریب نظام برای غافگیری راهبردی کشور از سوی اسرائیل است. تل آویو می داند که با توجه به فرایندها و تجارب تاریخی قبل و پس از انقلاب، نظام در خصوص تحرکات تجزیه طلبانه در حوزه های کُردی، بلوچی و عرب حساس و هوشیار است اما حساسیتی به باکو و تحرکات شبکه مزدور آن در حوزه قوم شریف آذری ندارد. اکنون که در محضر ملت بزرگ و واحد ایران، مشخص شده است تحلیل های کدام طیف در ایران در سالهای اخیر راجع به همراهی باکو و مزدوران قومی و دلاری اش با شرارت های ضدایرانی رژیم صهیونی، صحیح بوده است؛ و با آشکار شدن نقش این دو طیف مزدور قومی در مساعدت به رژیم خونخوار صهیونیستی در حمله به ایران و گستردگی حملات و به خاک و خون کشیدن هموطنان درتبریز و شمالغرب و دیگر مناطق، و با توجه به شرایط جنگی کشور، هرگونه قصور نهادهای مسئول امنیتی و قضایی در مقابل این دو طیف ضدایرانی در داخل و خارج به بهانه های تکراری گذشته، مصداق «ترک فعل در شرایط نظامی» است و باید با عاملان آن، به شدیدترین شکل قانونی، برخورد شود.   

کلید واژه ها: جمهوری آذربایجان اسرائیل آذربایجان و اسرائیل اسرائیل و آذربایجان ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران


( ۲۲ )

نظر شما :

محمد ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۵:۲۴
نوشته ای به دور از واقعیت و بر اساس احساسات درونی هست.
ساسان ۰۲ تیر ۱۴۰۴ | ۱۴:۵۲
آدرس غلط ندهید رژیم کودک کش اسرائیل چرا کردستان را نمیزند افکار عمومی را منحرف نکنید