چگونه گفتمان جنگمحور تندروها، افق حقوق کودکان را تاریک میکند؟
لزوم پرهیز از ایجاد تنش روانی در فضای اجتماعی

دیپلماسی ایرانی: هر ملتی، آنگونه که با کودکانش سخن میگوید، آیندهاش را رقم میزند. امروز در جهانی که کودکان بیش از همیشه در معرض امواج پیدرپی رسانهها، روایتها و گفتارهای عمومی هستند، مسئولیت ما در ترسیم افق آینده برای نسل نو صد چندان شده است.
در ایران امروز، یکی از چالشهای کمتر واکاویشده اما ژرف، تأثیر استمرار گفتمان جنگ، تهدید، و اضطرابسازی بر چشمانداز روانی و فرهنگی کودکان است؛ گفتمانی که نه از سر واقعگرایی، بلکه گاه از سر عادت، هیجانزدگی یا رقابت سیاسی بازتولید میشود.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در یکی از دقیقترین و پرمعناترین بیانات خویش، در شب عاشورا به محمود کریمی فرمودند: «آن قطعهی «ای ایران» را میخواندی، بخوان…». کودکان، وارثان فردای یک جامعهاند و ساختار روانی و انتظارات آنها از آینده، در تربیت امروز شکل میگیرد. اما جریانهای تندرو در گفتمان رسانهای – مانند برخی تحلیلها و تیترهای پرتنش در رسانههایی نظیر روزنامه کیهان، با تصویرسازی مداوم از تهدید، دشمن خارجی و ضرورت دائمی جنگ، نهتنها کشور را به فضای ناامنی مبدل میکنند، بلکه ناخواسته «افق زیستن صلحآمیز و آیندهنگر» را برای کودکان بستهتر میکنند.
بر اساس مادهی ۲۹ کنوانسیون حقوق کودک، دولتها به فراهمسازی شرایطی برای شکوفایی شخصیت، استعداد، و ظرفیتهای ذهنی کودکان متعهدند. این مواد بر رشد هماهنگ اجتماعی و فرهنگی کودک در فضای آزاد تأکید دارند. گفتمان تهدید، با ایجاد فضای روانی دائمی ناامنی، فرصت شکوفایی این قابلیتها را سلب میکند.
در واقع، آنچه تهدید میشود، «حق کودک به رویاپردازی و خیالبافی»، یعنی مبنای خلاقیت و رشد شناختی اوست. کودک، سرمایهی اصلی تمدن فردا و میراثدار فرهنگ ملی است. اما اگر امروز سخن از تهدید، دشمن، و جنگ در هر لحظه به زبان آید، کودک ایرانی چیست جز نسخهای از ترس و اضطراب؟
گفتمان رسانهای و سیاسی جریانهایی مانند رسانههایی با رویه تند و تهدیدمحور، اگرچه با نیت تأمین امنیت شکل میگیرد، اما پارادوکس تلخی دارد – این گفتمان در عمل آیندهنمایی کودک را تاریک و امید را تار میکند. آینده کودکی که چشم به فردا دارد نمیتواند در انبوه تهدید و جنگ رشد کند.
روانشناسی کودک میگوید: تکرار پدیدهها، ادراک را شکل میدهد. کودکانی که در محیطی رشد میکنند که مدام سخن از خطر، حمله و دشمن میرود، بهمرور باوری درونی میسازند که «جهان جایی ناامن است». این بدبینی درونی، نقطه آغاز بیاعتمادی اجتماعی، انزوای فرهنگی و حتی مهاجرت فکری نسل آینده خواهد شد. سکوت در برابر این روند، نه محافظهکاری، که سهلانگاری نسبت به امنیت روانی نسل بعد است.
فرهنگ ایرانی، با پیشینهای تمدنی، همواره بر «توسعه بر پایه خرد و مهربانی» استوار بوده است. آموزههای فردوسی، سعدی، نظامی و حتی مصلحان معاصر چون دهخدا و شریعتی، بر پیوند میان امید، خودباوری و آیندهسازی تأکید داشتهاند. امروز سیاست فرهنگی ایران موظف است بهجای تثبیت ترس، بر بستر این سنت غنی، زبان گفتوگو، دیپلماسی فرهنگی، آموزش صلح، و خلاقیت کودکمحور را جایگزین روایت خطر و دشمنی کند.
هر بار که واژه «جنگ» بیپروا در فضای عمومی تکرار میشود، آینده کودکی در گوشهای از ایران، بیصدا کوچک میشود. ما بهمثابه یک ملت، نه فقط مسئول سلامت جسمی کودکان، که حافظان حق آنها بر آیندهای روشن، مطمئن و پرامید هستیم. امروز نیاز ایران، نه سیاستورزی بر بستر تنش، که آیندهسازی بر محور آرامش، امید و عقلانیت است. سیاستگذاری فرهنگی و رسانهای باید با شجاعت و درایتی ملیگرایانه، خود را از سیطره گفتمان تهدید آزاد سازد و با قدرت، مسیر «سواد صلح»، «تربیت امیدمحور» و «امنیت روانی کودکپایه» را در پیش گیرد.
فرزندان ایران سزاوارند که فردا را نه با ترس از جنگ، که با رؤیای ساختن وطن در سر داشته باشند.
نظر شما :