موج انقلاب نابرابری شرق آسیا
چرخه فروپاشی دولتهای شکننده از فساد اقتصادی و رانت
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی در دهه دوم قرن 21 بیش از گذشته با اقتصاد در هر دو حلقه سیاست داخلی و سیاست خارجی گره خورده و اقتصاد سیاسی را بر حکمرانیها چیره کرده است. اقتصاد سیاسی که جنبه خارجی آن تجارت در خدمت انگاره و اهداف سیاست خارجی قرار گرفته، سیاستها و ابزارهای اقتصادی بخشی از راهبرد یک بازیگر در نظام جهانی میشود که وابستگی شدیدی به رویدادهای داخلی دارد.
همزمان با نقشیابی اقتصاد و تجارت در سیاستگذاری خارجی و تضمین بقای بازیگران، سیاستگذاری داخلی نیز اقتصادمحور شده و حیات حکمرانی به اقتصاد وابسته شده است. یکی از جلوههای مهم اقتصاد که راز بقای حکمرانی قرن ۲۱ است را میتوان دوگانه برابری و نابرابری دانست که تمام کشورهای جهان با آن روبهرو هستند.
اقتصاد سیاسی که زیربنای مناسبات قدرت درونی و بیرونی بازیگران نظام جهانی است، برسازنده دو انگاره مهم برابری و نابرابری شده که خود یکی از مهمترین مؤلفههای سنجش پایداری یا شکنندگی دولت برشمرده میشوند.
شکنندگی دولتها یا دولت شکننده که از بارزترین جلوههای نظام جهانی قرن کنونی است دارای برخی مؤلفههاست مانند خشونت و ستیز قومی، نژادی، فرهنگی، سیاسی و ... است، اما مهمترین مؤلفه آنرا میبایست ستیز شهروندان با طبقه حاکم یا نخبگان سیاسی و اقتصادی خودخواه دانست. این ستیز ریشه در ادعای فساد فراگیر طبقه حاکم دارد.
ستیز شروندان و حکمرانی که به خشونت کشیده شده، مشروعیت نظام را کاهش داده و در نهایت شکنندگی دولت را شدت میبخشد، مؤلفه مشترک بسیاری از دولتهای کنونی است که البته بیشتر در جهان شرق یا جنوب جهانی رخ میدهد.
چنین بستری در نهایت دولت شکننده را با روندی از کودتاها یا انقلابهای نوین روبرو میسازد که بسیار نابسامان بوده و چرخه خشونت داخلی، انقلاب و خشونت در نظام جهانی را شکل داده، فروپاشی دولت شکننده و ناامنی نظام جهانی را پایدار میسازد.
نابرابری، فساد مالی و سیاسی که سبب فروپاشی توان اقتصادی حکمرانی و کاهش شدید رفاه شهروندان شده با روندی از محدودیتهای اجتماعی مانند فیلترینگ فضای مجازی، سانسور و سرکوب رسانهای تقویت شده، نهتنها شکنندگی دولت را افزایش میدهد، بلکه دولت شکننده را سرنگون میسازد. این چرخه شکنندگی دولت و فروپاشی حکمرانی دو سال است که جنوب شرق و میانه آسیا را گرفتار کرده را در نمونههای زیر میتوان بررسی نمود:
۱- قیام ادامه دار 2021 میانمار: شهروندان میانمار که کشور اقتدار ارتش و ژنرالهاست، از بحران اقتصادی، تورم و گران شدن زندگی در این کشور ناخشنود شده و جوانان نسل Z این کشور با هدایت برخی رهبران دینی به قیام علیه دولت کودتا پرداختند که تا کنون نیز ادامه دارد.
قیامی ادامهدار که جوانان و شهروندان میانماری را به ستیز نظامی و پارتیزانی علیه ارتش میانمار کشانده و بخشهایی از این کشور به تصرف انقلابیون درآمده است.
۲- انقلاب 2022 سریلانکا: ناخشنودی فراگیر شهروندان سریلانکا از فروپاشی اقتصاد کشور خود، فاجعه تورم و معیشت که با گرانی و کمبود سوخت شدت گرفته بود، قیام شهروندان به ویژه نسل Z این کشور را سبب شد و تنها پس از دو ماه دولت این کشور سرنگون شد.
۳- هند هزار جنبش: برخی هند را کشور ۷۲ ملت و هزار فرقه میدانند، اما این کشور را میتوان هند هزار جنبش دانست، زیرا شهروندان این کشور ۱٫۴ میلیارد نفری همواره با جنبشهای اعتراضی و شورش شهروندان علیه حکمرانی همراه هستند. هند اگر چه کشوری در جنوب میانه آسیاست، اما اثرگذاری آن بر شرق قاره کهن، بیشتر از غرب این قاره است.
قیام شهروندان و زنان علیه تجاوز جنسی، قیام کشاورزان هندی علیه سیاستهای ناندارا مودی و ... ، هند را با موجی از اعتراضهای مستمر روبهرو کرده که هند به یک دولت شکننده تبدیل شده است که آنارشی سیاسی و اجتماعی آن میتواند به فاجعه جنگ داخلی و دینی بزرگ منجر شود که در نهایت فاجعه جنگ با پاکستان را رقم زند.
۴- پاکستان شکنندهترین ساختار آسیا: اقتدار ارتش همراه با امتیازات ویژه برخی سیاستمداران و ژنرالهای ارتش در پاکستان شکلگیری چرخهای از شورشها و قیامهای بزرگ را سبب شده که با کودتاهای متوالی ارتش تقویت و شکنندگی دولت پاکستان را به اوج رسانده است، به گونهای که این کشور شکنندهترین ساختار سیاسی و اجتماعی آسیا دانسته میشود. کشوری که در گرداب فساد و نابرابری اقتصادی و سیاسی گرفتار است.
پاکستان را میتوان یک حکمرانی رها شده در آنارشی دانست که فروپاشی دولت شکننده آن میتواند به یک جنگ بزرگ با هند و فاجعه منطقهای نیز منجر شود.
۵- انقلاب 2024 بنگلادش: قیام شهروندان بنگلادش علیه دولت اقتدارگرای خانم شیخ حسینه واجد که زیربنای آن اعتراض و ناخشنودی دانشجویان و ... به الگوی سهمیه بندی مشاغل دولتی بر اساس سهمیه ویژه برای خانواده سربازان جنگ استقلال بود، جلوهای از انقلاب علیه نابرابری بود که در نهایت پس از چند هفته و کشتار بیش از ۵۰۰ شهروند معترض، دولت شیخ حیسینه را سرنگون و خانم نخست وزیر را مجبور به فرار از کشور و پناهندگی به هند کرد.
۶- قیام ۲۰۲۵ اندونزی: خشم شهروندان بهویژه دانشجویان و جوانان از فساد رهبران دولت و پارلمان اندونزی سبب شورش فراگیر در این کشور شده و دولت شکننده اندونزی را به وحشت انداخت و به لغو برخی امتیازات ویژه نمایندگان مجلس و ... مجبور کرد.
۷- نپال و انقلاب ۱ روزه: فیلترینگ فضای مجازی و قطع دسترسی شهروندان نپال به رسانههای اجتماعی، جنبش اعتراضی جوانان نسل Z این کشور را سبب شد و این جنبش تنها در چند ساعت به یک انقلاب بزرگ مردمی و سرنگونی دولت نپال منجر شد.
قطع دسترسی به فضای مجازی در نپال سبب شورش جوانان و سپس شهروندانی شد که به شدت از فقر، بیکاری و نابرابری عمیق اقتصادی رنج برده و ناخشنود بودند.
- در دیگر کشورهای شرق تا میانه آسیا مانند فیلیپین، تایلند و... نیز قیامهایی از سوی جوانان و دیگر شهروندان برای مقابله با فساد دولتی و نابرابری اقتصادی و سیاسی طراحی و اجرا شده که فروپاشی دولتهای شکننده را در آسیا به الگویی عمومی تبدیل کرده است.
*
در حالی که جهان خود را درگیر بحرانهای بزرگ ژئوپلیتیک مانند جنگ اوکراین، جنگ غزه، تهاجم اسرائیل به دیگر کشورها بهویژه ایران و ... میبیند، جنوب شرق و میانه آسیا با موجی از دگرگونی سیاسی و اجتماعی روبهرو شده که میتواند خاستگاه و کانون بحران بی نظمی آینده جهان باشد.
بی نظمی بزرگی که از فرماندهی نسل Z جوانان کشورهای شرق تا میانه آسیا در اعتراضات، شورشها و انقلابها برآمده و بیشتر بر اقتصاد سیاسی دولتهای شکننده این منطقه بهخصوص نابرابری و شکاف طبقه حاکم و شهروندان بنیان شده است.
آنچه انقلاب شش ساعته جوانان نسل Z نپال تفسیر میشود، مؤلفهای از چرخه شورشها و انقلابهایی است که در چند سال اخیر جنوب شرق و میانه آسیا دربرگرفته و با سرنگونی دولتهای شکننده و تصرف کاخهای حکمرانی از سوی شهروندان و برسازی انگاره برتری توان شهروندان بر نخبگان فاسد، آسیا را با روندی از دگردیسی سیاسی و اجتماعی مواجه ساخته که برخی آن را "بهار آسیایی Asian Spring" تفسیر میکنند.
الگوی شورش و انقلاب در نپال، بنگلادش، سریلانکا و ... میتواند نقشه راه شهروندان ناراضی و انگیزه جوانان نسل Z دیگر کشورها باشد و از سوی دیگر درسی آشکار برای سیاستگذاران دیگر بازیگران نظام جهانی که دولت شکننده هستند و امکان پیدایش شورش، انقلاب و سرنگونی دولت در آنها بیشتر شده است، بهویژه سه کشور بزرگ هند، اندونزی و پاکستان که شکنندگی دموکراسی و دولت شکتتده آنان فزونی یافته و فروپاشی دولت نهتنها درون این کشورها، بلکه مناسبات قدرت منطفهای و جهانی را نیز دگرگون و آشفته خواهد کرد.
این چرخه قیام، انقلاب و سرنگونی دولتهای شکننده در شرق و میانه آسیا با عنوان بهار آسیا میتواند پیامدهای بسیار وخیمتری نسبت به بهار عربی داشته باشد، زیرا شرق و میانه آسیا از جمعیت بسیار بیشتر و تنشهای ژئوپلیتیکی پیچیدهتری نسبت به کشورهای عربی برخوردار است.



نظر شما :