فساد، تکنولوژی و خشم
شورشهای آسیایی و پدیدههای جهانی

دیپلماسی ایرانی: در هفته اول ماه سپتامبر سال جاری میلادی حدود (نیمه شهریورماه)، کشور آرام نپال، ظرف مدت چند روز، دگرگون شد و با آشوب و شورشی بیسابقه روبرو گردید. دولت بیست و شش پلتفرم اینترنتی را غیرقانونی کرد و این باعث شورش جوانان و نسل موسوم به زد گردید و در بسیج کم نظیری که جوانان در مدت بسیار کوتاه در شبکههای اجتماعی و با استفاده از تکنولوژی ارتباطی کردند، با خشم متراکم، چندین ساختمان دولتی را به آتش کشیدند. خسارتهای ناشی از تخریب اماکن دولتی؛ صدها میلیون دلار تخمین زده میشود.
آشوب گسترده، پای ارتش را به میان کشید. نخستوزیر و تیم او برکنار، و خانم کرکی، به عنوان نخستوزیر موقت منصوب شد و روند اصلاحات در ساختارها و روشها آغاز شد. این تنها مورد شورش اجتماعی در یک کشور آسیایی که به ثبات شناخته میشد نبود. در اندونزی نیز در ماه گذشته، ناآرامیهایی رخ داد که جرقه اولیه آن در اثر اعتراض مردم به حقوق بالای اعضای پارلمان زده شد و البته دولت، بعد از سرکوب اولیه مجبور به تعدیل و کاهش حقوق اعضای پارلمان گردید.
سال گذشته، در ماه ژوئیه، مردادماه بنگلادش شاهد بزرگترین شورش دوران بعد از استقلال بود. اعتراضات جوانان، ابتدا در خصوص تعیین سهمیه برای استخدام در دوائر دولتی بود؛ اما با خشونت و کشتار، نه فقط کنترل اوضاع از دست دولت خارج شد، بلکه نخستوزیر مهم و معروف آن کشور شیخ حسینه که دختر بنیانگذار بنگلادش بود، مجبور به ترک کشور شد و به هند پناهنده گردید.
محمد یونس، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، سرپرستی موقت دولت را به عهده گرفته و در واقع مدیریت ناآرامی، تبدیل به کار اصلی دولت وقت شد. پیشتر، یعنی در سال ۲۰۲۲، سریلانکا نیز دچار آشوب شدید و ناآرامی جدی گردید. البته در سریلانکا با سه مورد اخیر، مخصوصاً از نظر بحران بدهکاری خارجی که آن کشور دست و پنجه نرم میکرد متفاوت است.
آنچه ذکر شد، یعنی ناآرامیها در کشورهای آسیایی، عدهای را بر آن داشته که از آن با عنوان «بهار آسیائی» نام بردند که وام گرفته از بحرانی است که حدود ۱۵ سال پیش با عنوان بهار عربی، کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا را در بر گرفت. موارد نپال، اندونزی و بنگلادش و از نظر شورشهای اجتماعی پیآمدهای همهجانبه آنها را چگونه میتوان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. در پاسخ باید به سه موضوع یعنی زمینههای اجتماعی «فساد محور»، فرآیند خشم از رهگذر تکنولوژی و پیآمدهای همهجانبه ژئوپلیتیکی و استراتژیک را مد نظر قرارداد.
طبیعی است که این سه کشور یعنی نپال، اندونزی و بنگلادش، با یکدیگر متفاوت میباشند. ساختارها و بافتهای جغرافیائی، جمعیتی، فرهنگی و سیاسی آنها با یکدیگر متفاوت است. نپال، کشوری محصور در خشکی، با جمعیت بیش از سی میلیون، پیوسته به عنوان منطقهای حائل بین دو امپراتوری چین و هند بوده است.
اندونزی بزرگترین مجمعالجزایر جهان با ۱۷۰۰۰جزیره، جمعیت بالای ۲۸۰میلیون و بنگلادش، با ساحل گسترده در خلیج بنگال و مرز طولانی با هند، با جمعیتی نزدیک به ۱۵۰میلیون اما در شورشهای اخیر در چند زمینه اشتراک دارند. اول آنکه همه شورشها، علیه فساد بوده است. نقطه اشتراک همه آن شورشها، در این سه کشور، مبارزه مردمان عادی با فساد دولتها و نخبگان حاکم بوده است.
دوم، به درجات مختلف، نهادهای جاافتاده، از نهاد دولت گرفته تا نهاد و احزاب سنتی و ریشهدار، از عهده پاسخگوئی به نیازهای عادی شهروندان، برنمیآیند. سوم نابرابری اقتصادی و سیاسی، پدیدهای فراگیر در همه این کشورهاست. اینها زمینههای شورش را فراهم کردهاند.
اما تبدیل این پدیدهها به شورشی از رهگذر عاملیت و کنشگری جوانان سرخورده و خشمگین و به واسطه بهرهبرداری از تکنولوژی ارتباطات میباشد. خشم و سرخوردگی پدیدهای جهانی است. تقریباً سرتاسر جهان، خشم از شرایط حاکم و از همه بدتر احساس ناتوانی در تغییر دادن شرایط، پدیدهای فراگیر است تکنولوژی و فضای مجازی به صورت همزمان، هم بر خشم مردم در این کشورها، افزوده و هم امکان تبدیل این خشم به شورش لحظهای، سریع و بدون رهبر را فراهم کرده است.
در هر سه کشور، تکنولوژی و آنچه از آن بتوان بسیج اجتماعی دیجیتالی نام میبرند، نقش موثری داشتهاند. برای آنکه آنچه که در مورد زمینهها و فرآیندها ذکر شده، هر چند در سه کشور آسیایی رخ دادهاند، اما به هیچ رو صرفاً و انحصاراً آسیایی نیستند. اینها، کم و بیش، پدیدههای جهانیاند. اما نمود و نماد آنها در متنهای جغرافیایی مختلف با یکدیگر تفاوت دارند.
اما آنچه که در سه کشور آسیایی نپال، اندونزی و بنگلادش گذشته هر چند شورشهای داخلی بودند، بدون پیآمد راهبردی قابل تجزیه و تحلیل نیستند. در هر سه کشور، رقابتهای استراتژیک بین کنشگران جهانی در جریان است. مخصوصاً در دو کشور نپال و بنگلادش. هند مهمترین کنشگر خارجی است فرار نخست وزیر سابق بنگلادش به هند، نمادی از حساسیت شورش بنگالیها به نقش سنتی و چالش برانگیز هند است.
در نپال نیز هند، منافع استراتژیک داشته و نپال در حوزه عمق استراتژیک هند تعریف میشود. هند دیگر صرفاً یک کشور ساده همسایه نیست. رقابت چین و هند، وجه غالب و بارز استراتژیک در این منطقه است.
راهبرد چین، در این شورشها، فاصلهگیری و تأکید بر ثبات و آرامش است. چین در همه این کشورها، با درجات مختلف، سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختها کرده است. و جالب واکنش بازیگران غربی میباشد که در قالب رعایت حقوق بشر، از دگرگونی و یا به تعبیری به هم ریختگی در مناطق اطراف چین، استقبال میکنند.
آنچه در این سه کشور گذشت، پیوند و همزادی فساد با شورشها به نمایش میگذارد. اما در این میان خشم وجه غالب و تکنولوژی، عامل به هم پیوستن مردمان خشمگین است و همگی به تغییرات سیاسی منجر میشوند که پیآمد استراتژیک دارند.
نظر شما :