نکاتی که باید درک کرد
نگرشی بر مسائل مجموعه امنیتی منطقهای در غرب آسیا
نویسنده: دکتر سیروس حاجی زاده
دیپلماسی ایرانی: مجموعه مسائل امنیتی منطقهای در غرب آسیا به وفور در گزارشهای مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و رسانهای مطرح شدهاند. این امر به دلیل اتمسفر زیست بوم این منطقه شامل تشدید درگیریهای مسلحانه در فلسطین، لبنان، یمن، سوریه و... به دلیل هزینهها و خسارات و تلفات مادی و انسانی هنگفتی است که به بار آوردهاند. همچنین به دلیل تأثیر این درگیریها بر امنیت بینالمللی است. به هر روی درگیریها در غرب آسیا تبعات و پیامدهایی فراتر از منطقه دارد.
امنیت منطقهای:
نخست، باید مجموعه امنیت منطقهای به درستی تعریف و تبیین شود تا فهم مناسبی از آن حاصل شود. در این راستا، لیک و مورگان مجموعه امنیت منطقهای را گروهی از کشورها میدانند که دارای وابستگی متقابل امنیتی هستند و مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی که از یک ناحیه جغرافیایی خارجی ناشی میشوند، قرار میگیرند؛ (لیک و مورگان، 1392، 70 - 67). بنابراین باید تمایز روشنی بین مفاهیم امنیت جمعی و امنیت منطقهای قائل شد.
در این زمینه، امنیت جمعی نیز به وضعیت خاصی اشاره دارد که شامل امضای توافقنامهای بین چندین کشور است که تصریح میکند تجاوز به یکی از آنها تجاوز به بقیه طرفین تلقی میشود و آنها باید برای دفاع از کشور مورد حمله مداخله کنند. این مورد در مورد کشورهای ناتو(NATO) یا سازمان پیمان امنیت جمعی(CSTO) در اوراسیا، که شامل روسیه و پنج کشور عضو اتحاد جماهیرشوروی سابق است، صدق میکند.
امنیت منطقهای به وضعیت همکاری و هماهنگی بین همه یا برخی از کشورهای یک منطقه برای دستیابی به ثبات و امنیت اشاره دارد. این امر با توافق بر سر ترتیبات و سازوکارهایی برای ایجاد اعتماد بین آنها، مقابله با تهدیدات مشترک در سطوح داخلی و خارجی، ایجاد فرصتهایی برای توسعه پایدار و دستیابی به امنیت به معنای جامع آن محقق میشود. نمونههایی از این موارد در آسیا شامل سازمان همکاری شانگهای (SCO) و در آفریقا شامل شورای صلح و امنیت اتحادیه آفریقا (PSC) و جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقاست که نیروی (ECOMOG) را شامل میشود.
نقطه شروع مسائل امنیتی منطقهای در غرب آسیا، درک این واقعیت است که این منطقه، منطقهای با درگیریهای شدید است که هنری کیسینجر در کتاب خود با عنوان «نظم بینالملل» آن را «دیگ جهانی درگیریها» توصیف کرده است، جایی که درگیریهای اجتماعی گسترده در درون کشورها با درگیریهای بین کشورها و رقابت قدرتهای بزرگ بر سر منابع و آینده منطقه در هم میآمیزد. او استدلال میکند که تنها راه برای جلوگیری از یک درگیری ویرانگر از طریق «دیپلماسی قوی، به طور ایدهآل با حمایت از ارزشهای مشترک» است.
این منطقه همچنین با درگیریهای لاینحلی مانند درگیری فلسطین و اسرائیل، درگیریهای بین گروههای اجتماعی در برخی کشورها و پیامدهای منطقهای آنها، و دیدگاههای توسعهطلبانه اسرائیل که سرزمینهای فلسطین، لبنان و سوریه را اشغال میکند؛ در این روند، عربستان، ترکیه و با کمی اغماض مصر که به دنبال گسترش نفوذ منطقهای خود بوده است، مشخص میشود.
علاوه بر این، محیط منطقه برای ظهور و تداوم شبهنظامیان افراطی سیاسی و نظامی مساعد است.
مفهوم موارد فوق این است که کشورهای منطقه با چالشهای امنیتی متعددی، چه نظامی و چه غیرنظامی، مواجه هستند که هیچ کشوری به تنهایی نمیتواند به آنها رسیدگی کند. ارزیابی این کشورها از جدیت این تهدیدات برای امنیت خود، شیوهای که باید به آنها رسیدگی شود و اولویتهای امنیت منطقهای متفاوت است.
بر اساس برآوردهای منتشر شده، دوره پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ناتوانی منطقهای و بینالمللی در حل مسالمتآمیز جنگها و درگیریها در منطقه را نشان داد. این امر به گسترش بیسابقه استفاده از نیروی نظامی در بسیاری از نقاط غرب آسیا و افزایش قابل توجه فروش اسلحه به کشورهای منطقه منجر شد که از تشدید اوضاع و ادامه درگیریها خبر میدهد.
ترتیبات موجود:
تنها نتیجهای که از مطالب فوق میتوان گرفت این است که صحبت از امنیت جمعی برای منطقه در حال حاضر نتیجهای در بر ندارد و حداکثر چیزی که میتوان در نظر گرفت ایجاد امنیت منطقهای است. هیچ توافق یا ترتیبات امنیتی وجود ندارد که همه کشورهای منطقه یا همه کشورهای جهان اسلام یا جهان عرب را در بر بگیرد. ترتیبات فعلی محدود به منطقه نیست، زیرا کشورهای دیگری از خارج را نیز شامل میشود. این ترتیبات شامل پایگاههای نظامی آمریکا در چندین کشور منطقه است که سیستمهای دفاع هوایی و موشکی مانند سیستمهای پاتریوت و تاد را در خود جای دادهاند، ترتیبات و تفاهمات امنیتی تحت مدیریت سنتکام و توافقات نظامی دوجانبه با آمریکا، فرانسه و بریتانیا.
همچنین ترتیبات خاصی مربوط به تهدیدات خاص، مانند مبارزه با تروریسم بینالمللی، وجود دارد. این موارد اتحاد نظامی اسلامی برای مبارزه با تروریسم را شامل میشود که در سال ۲۰۱۵ توسط عربستان اعلام شد و شامل ۴۲ کشور عضو است و مرکز قاهره برای مبارزه با تروریسم در ساحل و صحرا.
ترتیبات خاص دیگری نیز در رابطه با امنیت دریایی وجود دارد، مانند ساختار بینالمللی امنیت دریایی (IMSC) که در نوامبر ۲۰۱۹ تحت فرماندهی آمریکا تأسیس شد؛ اتحاد نیروهای دریایی مشترک (CMF) که آن هم بر امنیت دریایی در منطقه تمرکز دارد و شامل ۳۴ کشور، از جمله نه کشور عربی: بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، قطر، عربستان، امارات و یمن است؛ و عملیات نگهبان سعادت که هدف آن حفاظت از آزادی دریانوردی در تنگه بابالمندب و جنوب دریای سرخ است و از دسامبر ۲۰۲۳ به فرماندهی آمریکا آغاز شده است. کشورهای شرکتکننده در منطقه، به استثنای بحرین، هنوز رسماً اعلام نشدهاند.
اشکال دیگری از همکاری و تبادل نظر در مورد مسائل منطقهای، البته با درجات مختلفی از نهادینهسازی، پدیدار شده است. این موارد شامل همکاری بین مصر، اردن و عراق در سال ۲۰۲۰ است که شامل جلسات دورهای در سطح روسای دولت و وزرا میشود؛ و مجمع نقب که چهار کشور عربی – امارات، بحرین، مصر و مراکش – و همچنین آمریکا و اسرائیل را در سال ۲۰۲۲ گرد هم آورد.
علاوه بر این، حضور نظامی ترکیه در سوریه و عراق؛ و مأموریتهای حفظ صلح و نظارت مرزی سازمان ملل در سوریه و لبنان نیز وجود دارد.
فرمول پیشنهادی:
واقعیت این است که تصویر امنیت منطقهای در غرب آسیا پیچیده و بغرنج به نظر میرسد. کشورهای منطقه در مورد اولویتهای منابع تهدید توافق ندارند و برخی از آنها تهدیدی مداوم برای امنیت سایر کشورها محسوب میشوند. علاوه بر نقش بینالمللی آمریکا که به بازیگری فعال در چنین ترتیباتی تبدیل شده است، اتحادها و محورها فراوانند.
مفهوم موارد فوق این است که بررسی امنیت منطقهای امروز باید با اتخاذ اقدامات اعتمادساز و اطمینان بخش بین کشورها، از بین بردن سوءظنهای متقابل و ایجاد شرایطی برای حل و فصل مناقشات از طریق روشهای مسالمتآمیز آغاز شود. گفتوگو بین کشورها باید تسهیل شود تا در مورد اولویتهای رسیدگی به تهدیدات امنیت ملی و منطقهای و ترتیبات و سازوکارهایی که میتوان اتخاذ کرد، توافق حاصل شود. اینها اقدامات شناختهشدهای هستند که معمولاً در مطالعات صلحسازی مورد استفاده قرار میگیرند.
با این حال، مشکل اجرای اقدامات اعتمادسازی در غرب آسیا این است که ما صرفاً با درگیریهای سیاسی یا اقتصادی بین کشورها سروکار نداریم، بلکه با درگیریهایی روبهرو هستیم که از اقدامات اسرائیل و انکار حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین، اصرار آن بر الحاق بخشهای بیشتری از کرانه باختری و اشغال مناطقی در لبنان و سوریه ناشی است؛ یا با درگیریهای اجتماعی طولانی مدت با ماهیت مذهبی یا فرقهای؛ یا با عدم تعادل قدرت نظامی بین کشورهای منطقه.
با این حال، بزرگی تهدیدات پیش روی منطقه، بازنگری در فرمولهای امنیت منطقهای را ضروری میسازد. در داخل کشورها، تهدیدات فقر، تخریب محیط زیست، کمبود آب، فرقهگرایی، افراطگرایی و تروریسم وجود دارد.
در خارج، تهدیدات مسابقه تسلیحاتی، قاچاق انسان، قاچاق اسلحه و مواد مخدر و سایر جرایم سازمانیافته فراملی وجود دارد. با توجه به پیچیدگیهای اوضاع، تفکر در مورد مسائل امنیتی منطقهای باید انعطافپذیر و نوآورانه باشد و از تجربیات مناطق دیگر بهره ببرد، بدون اینکه بخواهد آنها را به معنای واقعی کلمه در منطقه ما کپی کند. تحقیقات نباید با ایجاد یک معاهده جامع یا یک سازمان جدید آغاز شود، بلکه باید رویکردی تدریجی اتخاذ شود و در دو جهت موازی پیش رود: یک رویکرد کیفی، که با مسائل مربوط به توافق و کشورهایی که مایل به همکاری در مورد آنها هستند، شروع میشود. سپس میتوان این رویکرد را به سایر مسائل و کشورها گسترش داد.
رویکرد جامع دیگر، منشأ درگیریها، مانند به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم، درگیریهای داخلی در داخل کشورها و پیامدهای منطقهای آنها و تمایلات توسعهطلبانه برخی کشورها را بررسی میکند. این رویکرد برای رسیدن به فرمولهایی است که امنیت و ایمنی همه کشورها و مردم آنها را در منطقه تضمین کند. اهمیت ترکیب مسیرهای کیفی و جامع در این است که میتوان مسیر اول را متوقف کرد، همانطور که در مناقشه اعراب و اسرائیل پس از پذیرش استراتژی «صلح گام به گام» توسط کشورهای عربی اتفاق افتاد و این روند زمانی متوقف شد که رسیدگی به مسائل اصلی مناقشه آغاز شد.
در مرحله کنونی، به نظر میرسد آمریکا بازیگر مهم و تأثیرگذاری در تعاملات امنیتی منطقهای در غربآسیاست. با توجه به اتحاد این کشور با اسرائیل و روابط نزدیک آن با بسیاری از کشورهای عربی، نمیتوان نقش آن را نادیده گرفت. این تعجبآور نیست، زیرا ترتیبات منطقهای در منطقه مدتهاست که تحت سلطه، مداخله، نفوذ یا تأیید یک قدرت بزرگ، مانند تأسیس اتحادیه عرب در سال ۱۹۴۵ و پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵، اداره میشوند. با این حال، مهم است که هیچ طرف خارجی به نیروی غالب در این ترتیبات تبدیل نشود. همچنین باید پذیرفت که این ترتیبات محدود به کشورهای منطقه نخواهد بود، بلکه واشینگتن و برخی کشورهای دیگر را نیز درگیر خواهد کرد.
نباید فراموش کنیم که مرکز و بخش عمده کشورهای غرب آسیا، علاوه بر ایران به عنوان هژمون منطقه، ترکیه و اسرائیل، کشورهای عربی هستند. این بدان معناست که کشورهای تأثیرگذار عربی باید در این زمینه مسئولیت ویژهای داشته باشند و ابتکار عمل را در ارائه ایدههایی در مورد امنیت منطقهای به دست بگیرند و این امر را به آمریکا یا سایر کشورهای منطقه واگذار نکنند. درست است که گاهی اوقات در مورد برخی از مسائل، بین برخی از کشورهای مهم منطقه اختلاف نظر وجود دارد و این کاملاً طبیعی است و این یک واقعیت شناخته شده در بین کشورهای متحد و شریک است. با این حال، مهم است که قوانین و مرزهایی برای مدیریت این اختلاف ایجاد شود و آن را به یک دامنه خاص محدود کرد. این در شرایطی است که با توجه به پوستاندازی جدید منطقه روند همکاری، همگرایی و همافزایی کشورها جهان اسلام و ملتهای منطقه با دیگر باید کارآمدی خود را به فعلیت برساند.
در پایان، عقلانیت حکم میکند که اختلافات کوتاهمدت و جزئی را به نفع یک دیدگاه استراتژیک برای امنیت و ثبات منطقه کنار بگذاریم و به دنبال سرمایهگذاری در توسعه، امنیت و صلح برای همه اعضاء این مجموعه باشیم.


نظر شما :