چشم انتظار مارتين لوتر خاورميانه

۲۶ تیر ۱۳۸۶ | ۱۵:۰۳ کد : ۳۳۰ گفتگو
گفتگو با فرانسيس فوکوياما متفکر آمريکايى ژاپنى الااصل

شما از نظريه  جنگ بازدارنده  براى دفاع از منافع ملى آمريکا حمايت مى‌کنيد و در عين حال معتقديد دشمنى ايدئولوژيک و چندجانبه‌گرايى يکى از مشکلا‌ت در ايالا‌ت متحده است. آيا اين دو ديدگاه با يکديگر در تضاد نيستند؟

 

گاهى توسل به اقدام بازدارنده ضرورى است. اما به نظر من اشتباه بزرگ آمريکا اين است که حدود اين نظريه را مشخص نکرده است. اگر اين اتفاق مى‌افتاد جهانيان گمان نمى‌کردند که اين نظريه مولفه دائمى سياست خارجى آمريکا است.معتقدم تحت شرايطى خاص، آن هم در نهايت ظرافت بايد دست به اقدام بازدارنده زد.

من حامى چنين اقدامى هستم. اعمال اين استراتژى در عراق اشتباه بود اما ديگر کار از کار گذشته است. چاره‌اى جز ادامه دادن نيست هرچند که شخصا خط‌مشى ديگرى را ترجيح مى‌دادم.

 

آمريکا هم از نظر اسنادى سردرگم بود. در ابتدا خطر  سلا‌ح‌هاى کشتارجمعى  را پيش کشيد و ترس ناشى از آن را بهانه حمله به عراق کرد، بعد نگرانى درباره مردم‌سالا‌رى و حقوق بشر را پيش کشيد. اين همه بى‌ثباتى را چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟

 

توسل به نظريه جنگ بازدارنده به بهانه برقرارى مردم‌سالا‌رى و مبارزه با  محور شرارت  مورد انتقاد است. معتقدم با استفاده از نيروى نظامى نمى‌توان به مردم‌سالا‌رى دست يافت. درست است که گاهى قدرت مولفه مهمى است. اما استفاده از آن در مورد عراق اشتباه بود.

 

در جديدترين کتاب خود  "شکل‌گيرى ملت‌ها"  حاکميت و نظم جهانى در سده 21  گفته‌ايد که حاکميت به علت توسعه‌نيافتگى آن دسته از کشورهاى جهان سوم است که خارج از آسياى شرقى قرار دارند. يعنى معتقديد که مردم‌سالا‌رى کامل در خاورميانه با ايجاد حکومت‌هاى شايسته ميسر است؟

 

اين دو موضوع پيوند عميقى با يکديگر دارند. معمولا‌ بدون مردم‌سالا‌رى نمى‌توان به حاکميت خوب رسيد. اما برخى سنگاپور را مثال مى‌زنند که داراى ديوان‌سالا‌رى بسيار کارآمد و حاکميت فن‌سالا‌ران است بدون آنکه مردم‌سالا‌رى را پياده کرده باشد. اين هم يکى از مدل‌هاى ممکن است اما در عمل کشورهاى بسيار اندکى مى‌توانند به سطح حاکميت مطلوب سنگاپور برسند.

 

مردم‌سالا‌رى جزئى از حاکميت خوب است زيرا در بسيارى از موارد بدون مشارکت مردم، بازخوردهاى مردمى و پاسخگويى مسوولا‌ن به نيازهاى آنان غيرممکن است. تحقق حاکميت‌هايى پاسخگو در خاورميانه به احتمال فراوان پروسه‌اى بلندمدت است چرا که در بسيارى از کشورهاى خاورميانه، حکومت‌هاى اقتدارگرا داراى ريشه‌هاى بسيار عميق ايدئولوژيک هستند.

 

به نظر مى‌رسد که با وقوع جنگ عليه عراق، بسيارى از آمريکايى‌ها ديگر اعتقادى به  جهانى بودن ارزش‌ها و نهادهاى آمريکا  نداشته باشند. شما هم زمانى گفته بوديد که چنين باورى سبب شده است آمريکايى‌ها منافع ملى محدود خود را با منافع جامعه جهانى اشتباه بگيرند.

 

معتقدم از نظر ارزش‌ها و نهادهاى جهانى، آمريکا فقط يکى از مصاديق الگوى جهانى است. اروپا، ژاپن، کره و کشورهاى ديگر هم هستند. آمريکا فقط يکى از مصداق‌هاى حاکميت مردم‌سالا‌رانه است. علت اينکه مدل آمريکا در قرن بيستم رواج يافته است همسازى اين مدل با آرزوهاى بسيارى از جهانيان بود. اما نمى‌خواهم بگويم که نسخه آمريکايى الزاما نسخه جامع و درستى است.

 

 

واقعيت اين است که آمريکا منافع محدود خود را ارزش‌هايى جهانى مى‌پندارد. چنين انديشه اشتباهى وجود دارد. به نظر من مخلوط کردن منافع محدود خود با منافع جهانيان يکى از خصلت‌هاى آمريکايى‌‌ها است.

 

نظر شما درباره طرح خاورميانه بزرگ چيست؟

 به نظر من مشکل اين است که ايالا‌ت متحده به چند دليل در جهان عرب از اعتبار بسيار اندکى برخوردار است. نخستين دليل همان نحوه برخورد با مساله فلسطين و دومين دليل نيز همکارى با حکومت‌هاى غيرمردم‌سالا‌ر در سراسر جهان عرب است.

به همين خاطر وقتى ايالا‌ت متحده از مردم‌سالا‌رى سخن مى‌گويد گوش مردم جهان به اين حرف‌ها بدهکار نيست. تا وقتى که اين معضل به صورت بنيادى حل نشود، به‌سختى مى‌توان پيشرفتى داشت.

 

شما اصرار داريد که مدرنيسم فرآيندى جهانى است و دير يا زود همه جوامع را در بر خواهد گرفت و معتقديد مدرن‌سازى اسلا‌م عامل اصلى مشارکت ملل عرب در جامعه جهانى است. آيا هنوز هم معتقديد که مى‌توان از گسست بين تمدن‌هاى جهان جلوگيرى کرد؟

 

 اول بايد بگويم که بين مذهب و سياست در خاورميانه بايد سازشى ايجاد شود. وقتى از چنين سازشى يا از سياست سکولا‌ر سخن مى‌گويم منظورم سياست  ضدمذهبى  يا سياست مبتنى بر حذف مذهب نيست. در واقع ترک‌ها دارند به راهکارى در اين زمينه دست مى‌يابند. هم‌اکنون بزرگ‌ترين حزب ترکيه، اسلا‌مى است. مذهب را جدى گرفته‌اند و نمى‌خواهند آن را از دور خارج کنند.

مى‌خواهند هويت اسلا‌مى جامعه ترکيه را حفظ کنند و در عين حال در چارچوب سياست مردم‌سالا‌رانه کار کنند. به نظر من ترکيه مى‌تواند سرمشقى براى ساير کشورهاى مسلمان باشد. يعنى يکپارچه شدن با دنياى بيرون (مردم‌سالا‌رى) همراه با حفظ هويت اسلا‌مي.

 

شما گفته‌ايد که خاورميانه چشم به راه مارتين لوتر ديگرى است. منظورتان چيست؟

در جهان عرب و اسلا‌م هم ديدگاه‌هاى ليبرال وجود دارد اما گوش سياستمداران بدهکار نيست. در واقع به نظر من مهم‌ترين نبرد همان نبرد سياسى است.

براى مثال کسى مانند عبدالکريم سروش، نظريه‌پرداز ايرانى به دنبال آشتى دادن اسلا‌م و مدرنيته است. شايد يک لوتر تنها نداشته باشيم ولى در جهان اسلا‌م ديدگاه‌هاى اينچنينى بسيارى وجود دارد. اين اصلا‌ح‌طلبان چشم به راه زمان مناسب بوده‌اند اما افرادى مانند اسامه بن‌لا‌دن کار آنان را خراب مى‌کنند.

 

ضديت با آمريکا و بنيادگرايى به‌ويژه پس از جنگ عراق رو به گسترش است. آيا هنوز هم معتقديد که نويد  پايان تاريخ  هراس  نبرد تمدن‌ها  را به کنارى خواهد زد؟

بحث  پايان تاريخ  اين است که مردم‌سالا‌رى راستين و مشروع تنها شکل حاکميتى است که به راستى مردم به آن اعتقاد دارند. اين همه تنش در خاورميانه حاصل نبود مردم‌سالا‌رى است و معتقدم مردم اين منطقه هم به راستى خواستار مردم‌سالا‌رى هستند.

 


نظر شما :