جواب منفى جهان عرب به دموکراسى

۲۶ مرداد ۱۳۸۸ | ۱۵:۴۲ کد : ۵۳۵۵ اخبار اصلی
نگاهى به روند دموکراتيک کردن کشورهاى عربى
جواب منفى جهان عرب به دموکراسى

روند پيشرفت دموکراسى در جهان عرب که از اهداف مهم و حياتى امريکا در منطقه به شمار مى‌رود و خوشبينى هایی  نسبت به آينده خاورميانه به وجود آورده بود، به دليل مانورهاى حقوقى سياسى و تغيير عقيده و روش رهبران منطقه به شدت کند شده است.

عده‌اى از تحليلگران معتقدند رشد سياسى اسلام‌گرايان و بحران عراق و ادامه بازى‌هاى مبهم و سياست‌هاى دوپهلو باعث توقف روند دموکراتيک کردن کشورها در خاورميانه شده است.

 در مصر، دولت رئيس‌جمهور حسنى مبارک، که سال گذشته با برگزارى يک انتخابات رقابتى موافقت کرد، انتخابات شوراى شهر را از بيم قدرت گرفتن گروه اخوان المسلمين که در انتخابات پارلمانى مصر کرسى‌هاى زيادى کسب کردند، پس از دو سال تعويق همچنان بلاتکليف گذاشته است. تلاش‌هاى دولت مصر براى سرکوب اين گروه نيز متوقف نشده است.

در اردن کشورى که ملک عبدالله دوم دستور اصلاحات سياسى و پيشبرد روند دموکراتيزه کردن را داده، انتشار سند جديدى که حاکى از پشت گوش انداختن تغييرات است، باعث دلسردى هواداران دموکراسى شده است.

در قطر انتخابات پارلمانى دائما  به تعويق می افتاد تا این که در نهايت در سال 2007 برگزار شد.

در يمن دولت پيش از انتخابات رياست‌جمهورى دست به سرکوب رسانه ها و تهديد روزنامه نگاران منتقد زده است.

ملک عبدالله در عربستان سعودى انتخابى شدن شوراى مشورتى اين کشور را رد کرده است و دستگيرى محسن العوجى، منتقد دولت، اين سئوال را مطرح کرد که حد و مرزهاى فضاى باز سياسى به وجود آمده در دوران عبدالله تا کجاست.

مقامات دولت امريکا منکر موانع به وجود آمده در روند ترويج دموکراسى در خاورميانه نيستند، اما مى‌گويند اين شکست‌ها رويکرد آنها را بى اعتبار نمى‌کند. اکثر کشورهاى عربى در خاورميانه حکومت هايى سلطنتى يا استبدادى دارند که قادر به مديريت رشد سريع جمعيت و برآوردن نيازهاى توسعه کشورشان نيستند.

 پس از حملات يازدهم سپتامبر دولت بوش برقرارى دموکراسى در خاورميانه را يک هدف استراتژيک در واکنش به افراطى‌گرى‌هايى اعلام کرد که در سرتاسر منطقه ريشه دوانده بود. دولت‌هاى عرب که از داخل هم با اعتراضات رو به افزايش مخالفين روبه رو بودند، قول‌هايى براى برقرارى دموکراسى دادند و اقدام‌هايى نيز در اين زمينه انجام دادند. اما اکنون حاکمان عرب تاکيد مى‌کنند که اصلاحات روندى آهسته و زمان بر است و از سوى ديگر بيشتر آنها تنها به اصلاحات اقتصادى بسنده کرده‌اند.

تنها رشد اقتصادى حاصل از فروش نفت ناشى از افزايش قيمت نفت مشاهده مى‌شود و دولت‌ها ديگر اصرار و عجله اى براى تغيير و تحولات سياسى ندارند.

روند دموکراسى در کشورهاى عربى يکى از مسائل مهمى است که جهان به آن توجهی ویژه دارد. اين موضوع يکى از محورهاى نشست‌هاى منطقه‌اى و بين‌المللى جهان عرب بوده است. اکنون افکار عمومى کشورهاى عربى خواستار تعيين معيارهاى اصلاحات مطلوب در کشورهاى خود هستند تا از وجود دولت‌هاى مدرن و پيشرفته بهره مند شوند. اين مساله نيز مورد تاييد افکار عمومى مردم جهان است.

مساله بعدى که مطرح است رشد و توسعه کشورهاى جهان است. اين موضوع هم اکنون به صورت یک هدف ملى، منطقه‌اى و بين‌المللى درآمده است. چرا که سازمان ملل در آستانه هزاره سوم ميلادى هشت موضوع را به عنوان اهداف قرن بيست و يکم اعلام کرد که رشد و توسعه کشورها يکى از آنها بود.

با  درآمد هنگفت اعراب از نفت جهان عرب اکنون در اين زمينه با سه بحران روبروست، نخست، نزديکى به شرق آفريقا و مسائل سوء تغذيه در اين منطقه تاثير مستقيم بر جهان عرب دارد.

دوم آنفلوآنزاى مرغى و  خوکى پيامدهاى اقتصادى و زيان‌هاى ناشى از آن از ديگر مسائل بحران ساز جهان عرب است.

سوم مبارزه با بيمارى‌هاى مسرى و کشنده مثل ايدز که مورد توجه جهانيان است، به‌ويژه در افريقا بيمارى مسرى ساکنان اين قاره را تهديد مى‌کند، لزوم مبارزه با اين گونه بيمارى‌ها از جمله مسائل بهداشتى جهان عرب به شمار مى‌رود.

مبارزه مستمر با تروريسم و رويارويى با سياست‌هاى سلطه جويانه قدرت‌هاى بين‌المللى که راه سوم نجات بشريت در سطح جهان به شمار می رود. 

پرونده هسته‌اى و ضرورت آزادى فن آورى هسته اى و لزوم مبارزه با گسترش سلاح‌هاى کشتار جمعى در خاورميانه را مى‌توان به عنوان چهارمين مسئله مطرح در سطح جهان ياد کرد.

موضوع اقليت‌هاى مذهبى در جهان عرب نيز يکى از اساسى‌ترين مسائلى است که مورد توجه جهانيان قرار دارد. اين اقليت خواستار حفظ هويت فرهنگى خود در کشورهاى عربى هستند. آنان خواهان تساوى حقوق شهروندى با ديگر شهروندان عرب هستند. البته رعايت کردن حقوق شهروندى اقليت‌هاى مذهبى که بعضا تحت عنوان حقوق بشرمطرح مى‌شود، بايد حتما مورد توجه ويژه سران کشورهاى عربى قرار گيرد.

در اينجا مى توان گفت جهان عرب در يک منطقه از لحاظ استراتژيک ويژه‌اى قرار گرفته است. به علاوه اين مسائلى که مطرح شد، شش کشور عربى با بحران هاى بسيار جدى مواجه هستند.

در بهترين حالت مى‏توان گفت که اعراب به‏ دموکراسى ايمان دارند و در بدترين فرض ممکنه نيز مى‏توان گفت که آن‌ها به دموکراسى به چشم وسيله‏اى براى‏ چنگ اندازى به قدرت و پيشبرد منافع فردى و گروهى ‏مى‏نگرند.

وقتى سران کاخ‌سفيد از نياز به ‏دموکراسى در جهان عرب دم مى‏زنند، اعراب طرفدار اصلاحات به‌جاى پذيراى با آغوش گرم، دلسرد و دلزده ‏مى‏شوند. آنان همواره از خود مى‏پرسند که چرا کشورى که از اسرائيل حمايت کامل مى‏کند يا از بى‌عدالتى‏ها در حق‏ مردم فلسطين چشم مى‏پوشد و در برابر رژيم‏هاى‏ اقتدارگر عرب تحمل به خرج مى‏دهد، اکنون به‌دنبال پايه‏ريزى اصول دموکراسى در جهان عرب است.

به زبان ‏ساده‏تر اعراب براى رسيدن به دموکراسى لزوما از تجربه‏ ساير کشورها و مناطق پيروز پيروى نمى‏کنند. ولى سران‏ عرب نبايد اين نکته را از ذهن دور کنند که استفاده از تجربيات ديگر کشورها در بسيارى از موارد بسيار مضر است.

اهميت قائل شدن به ايدئولوژى‏هاى مردمى در برقرارى دموکراسى در جهان عرب بسيار کليدى و مهم‏ است. در اکثر کشورهاى عربى که خواهان برگزارى ‏دموکراسى بودند، تلاش‏هاى زيادى براى تجديد قوا و سازمان بخشيدن به امور حزبى انجام دادند که‏ اين امر در پوشش واژه تزئينى به نام اصلاحات منتهى‏ شد.

طبق مطالعات انجام شده در کشورهاى غربى اين نتايج به‏دست آمده است که برقرارى دموکراسى در کشورهایی که ‏در حد متوسطى از رشد اقتصادى قرار دارند يا آنهايى که ‏شرايط اقتصادى بهترى دارند با استقبال گسترده‏ترى ‏مواجه مى‏شود.

موضوع دموکراسى چندين بار در دستور کار سياست‌مداران عرب قرار گرفت و در برخى موارد با پيشرفت قابل توجهى همراه بوده است ولى اکثرا بعد از طى دوره‌اى صعودى دچار رکود نوعى وقفه طولانى‏مدت شده‏ است. به‌عنوان مثال در مصر، سوريه و لبنان ‏دموکراسى در دهه‏هاى 30 و 40 ميلادى به پروژه‌اى‏ ملى تبديل شده بود، اما پس از طى دو دهه اهميت خود را به‌عنوان پروژه ملى از دست داد و اکنون دموکراسى‏ در اين کشورها پس از طى چند دهه عملا چيزى جز نمايش احزاب منفعل سياسى نيست و آينده‏اى بسيار مبهمى را نيز پيش‌رو دارد.

ناکامى دموکراسى در جذب ‏طيف‏هاى وسيع‏ترى از مردم در جهان عرب را نمى‏توان ‏نتيجه اجتناب‏ناپذير ماهيت دموکراسى قلمداد کرد.

شرايط گوناگونى وجود دارد که اقشار وسيع مردم جذب‏ دموکراسى شوند. يکى از اين شرايط اين است که مردم‏ کشورى بعد از تجربه کردن ديگر فعاليت‏هاى سياسى و ديدن نتايج نامطلوب آن براى فرار از سرنوشت خود و رهايى از کابوس تلخ شکست، جذب دموکراسى شوند و در بسيارى از شرايط اقشار جامعه تنها راه رسيدن به‏ زندگى جديد و جايگزين کردن دولت جديد درکشورشان را در دموکراسى مى‏بينند و به همين دليل‏ تمامى اقشار جامعه جذب دموکراسى و خواستار برپاکردن آن نه به‌صورت مرحله‏اى بلکه به‌طور جامع هستند.

ولى در بيشتر موارد که به اين دليل دموکراسى برپا مى‏شود، اين فرآيند با شکست مواجه مى‏شود و پس از گذشت مدت زمان نه چندان طولانى از دموکراسى و اصلاحات فاصله مى‏گيرند و در پى راه ‌حل جديدى براى‏خارج شدن از زير فشارهاى سياسى و اقتصادى ‏حاکم بر جامعه خود هستند. در هر صورت دموکراسى و اصلاحات به‌عنوان ‏انديشه ايده‌آل با جاذبه توده‏اى تاکنون در جهان عرب‏ اتفاق نيفتاده است.

به نوشته اکونوميست جهان عرب مى‌بايد 50 ميليون شغل جديد تا سال 2020 ايجاد کند تا بتواند نيروى کار جوان خود را تحت پوشش قرار دهد که البته با روند کنونى، تحقق چنين امرى غيرممکن است. از سوی ديگر، فعالان اقتصادى مى‌خواهند در اقتصاد تحت‌سلطه دولت حرف بيشترى براى گفتن داشته باشند. انقلاب ماهواره‌ها هم از مردمان عرب ملتى را خلق کرده است که بيش از هر زمان ديگر از حکام خود مى‌خواهند که درباره خود توضيح دهند و خود را ثابت کنند. همه اينها در کنار يکديگر چونان آتشى زير خاکستر شده است.

به تازگی برنامه توسعه سازمان ملل  پنجمین گزارش شفاف خود را در مورد وضعیت جهان عرب منتشر کرد. این گزارش تاسف‌بار بود. اعراب مردمانی فعال و مبتکرند که تاریخ کهن و افتخارآمیزشان حکایت از پیشینه فوق‌العاده آنان در زمینه‌هایی چون هنر، فرهنگ، علم و البته مذهب دارد. اما در عین حال کشورهای مدرن عرب بیشتر شاهد ثبت پی‌در‌پی شکست‌هایشان بوده‌اند.
 

در وهله نخست آن‌ها نتوانستند مردمی آزاد داشته باشند. شش کشور عرب ممنوعیت مطلق برای احزاب سیاسی وضع کرده‌اند و مابقی آن‌ها نیز به طرزی موذیانه این احزاب را ممنوع کرده‌اند. به علاوه آن‌ها نتوانستند مردم خود را ثروتمند کنند. گزارش سازمان ملل حاکی از آن است که به رغم برخورداری از نفت، از هر پنج فردی که در جهان عرب زندگی می‌کنند، دو نفر با کمتر از 2دلار در روز زندگی می‌کنند. آن‌ها نتوانسته‌اند از مردم خود محافظت کنند. بر اساس گزارش مذکور نیروهای امنیتی بیش‌ ‌از حد قدرتمند داخلی اغلب از حکومت عربی خود برای ارعاب مردم خود استفاده می‌کنند و این دولت‌ها از جوانان خود غافل شده‌اند.

حسنی مبارک به مدت 28 سال رئیس‌جمهوری مصر است. معمر قذافی از سال 1969 بر لیبی حکومت می‌کند. وقتی حافظ اسد پس از سه دهه ریاست جمهوری سوریه از دنیا رفت، قدرت به آرامی به پسرش بشار رسید. پس از شکست برنامه‌های بوش با عنوان ایجاد دموکراسی و نتيجه بر جا مانده در عراق باراک اوباما در امریکا با جهان اسلام به جای آزادی از احترام سخن گفت. از زمان روی کار آمدن اوباما جایگاه امریکا در چشم اعراب ارتقا یافت. اما این بدان معناست که اگر عرب‌ها دموکراسی می‌خواهند خودشان باید آن را به دست آورند. 
 


نظر شما :