کليدهاى کاندوليزا

۱۷ مهر ۱۳۸۶ | ۱۰:۴۰ کد : ۸۳۹ سرخط اخبار
نویسنده خبر: دنیس راس
مقاله اى از دنيس راس درباره کنفرانس صلح خاورمیانه
کليدهاى کاندوليزا
رايس وزير خارجه آمريکا ‌در حال برنامه­ريزى براى برگزارى نشستى بين­المللى در آناپولیس در حدود زمانى ماه نوامبر است [حدوداً اوايل ماه آذر ]. در حالى که رئيس جمهور بوش زمان بسيار اندکى از دوره رياست­جمهورى خود را صرف ايجاد صلح عربى-اسرائيلى کرده،‌ اما اکنون قصد دارد به اندکى از بلندپروازي­­هاى رايس وزيرخارجه آمريکا در آناپولیس فرصت جولان داده و از اصول بيانه­اى که براى اين نشست تدارک ديده شده و  نيت آن ارائه راه­حل براى بحران فلسطيني­ها-اسرائيلي­هاست حمايت کند.
به نظر مي­رسد که وزير خارجه آمريکا به اين نتيجه رسيده مي­تواند بنيانى نو براى ايجاد صلح در آينده بنا نهد و حتى اگر در آينده نزديک اجرايى نشود حداقل خط مبنايى اساسى براى ايجاد دو دولت و دو کشور فراهم آيد.
 
رايس که به تازگى از سفر اخير خود به خاورميانه بازگشته است گويى انرژى جديد گرفته طورى که با اشتياق زياد از گفت­وگوهاى جدى بين نخست­وزير اسرائيلى و رئيس­جمهور فلسطينى در باره راه حل­هاى دائمى سخن گفته است.
 
او بر اين باور است که بحث­ها و گفت­وگوهاى اخير تأييدى بر تصميم او و پيگيرى مبحثى تحت عنوان "افق سياسى" و پيش کشيدن بحث­هاى اصلى از جمله تعيين تکليف دارالسلام، آورگان و مرز بين آنان است.
 
شايد، اين بحث و جدل­هاى اوليه بايد اول به مفاهيم مشترک و بعد توافق بدل شود. حتى در همين هفته گذشته که از دو طرف تيم­هاى کوچکى تشکيل شده تا باب گفت­وگو در باره مسائل جدى باز شود کاملاً روشن شده که اختلاف نظر تا چه حد عميق و ايجاد تفاهم و توافق تا چه اندازه دشوار است.
 
معلوم نيست ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيلى چگونه مي­خواهد افکار عمومى مردم خود را متقاعد کند که نه تنها فلسطيني­ها حاضر شده­اند از حق بازگشت آوارگان فلسيطينى صرف نظر کنند بلکه دلايلى وجود دارد که باور کنند فلسطيني­ها قصد دارند به تعهدات خود مبنى بر توقف حملات راکتى جامه عمل بپوشانند. اين در حالى است که حماس قدرت خود را در غزه تحکيم بخشيده و مردم اولمرت به سادگى و آن هم با حرف متقاعد نمي­شوند.
 
براى محمود عباس هم متقاعد کردن مردمش کار آسانى نيست. اگر قرار باشد از مهم­ترين خواسته مردم فلسطينى -حق بازگشت آوارگان به خانه­هايشان - صرف نظر کند بايد به فلسطينى ­ها نشان دهد که بابت توافق بر سر دارالسلام و مرزها چه گير مردم فلسطينى مي­آيد و چه زمانى به آن وعده­ها خواهند رسيد.
 
عباس (و تيم گفت­وگو کننده که از افراد کهنه­کار و حاضر در روند صلح اسلو تشکيل شده­اند) حتماً انتظار دارند که يک جدول زمان­بندى مشخص تعيين شده و سروقت بندهاى آن به اجرا درآيد (مثل برداشته شدن ايست­هاى بازرسى و آزادى هزاران زندانى [فلسطينى] ) تا معلوم شود وعده­ها توخالى نيست.
 
از لحاظ ذهنى و در تصور همه، اين گونه به نظر مي­آيد که هر دو طرف به خوبى مي­دانند که در اين معامله چه پيش­نيازهايى براى پايان اين بحران حداقل در اصول وجود دارد. اما بعد از گذشت تقريباً هفت سال و بدون هيچ پيشرفت و بروز خشونت­هاى بي­شمار- به­خصوص وجود افرادى در غزه که هرگونه معامله­اى با اسرائيلي­ها را رد مي­کنند- قيمت مصالحه افزايش يافته و مهمترين عنصر در اين معامله ميزان حقيقى "صرف­نظر کردن از حقوق" يا در حقيقت ميزان "تسليم و واگذارى" است. آيا هيچيک از اين دو يعنى عباس و اولمرت از قدرت سياسى کافى براى برداشتن گام­هاى اوليه برخوردار است؟
 
رايس وزيرخارجه ممکن است، به­درستى، استدلال کند که آزمودن اين پيشنهاد ارزشش را دارد، به­خصوص در زمان کنونى که مي­توان نشان داد فلسطيني­هاى ملى و سکولار مي­توانند آينده مردم فلسطينى را تضمين کنند اما حماس نمي­تواند.
وزيرخارجه درست گفته که اين نشست­بين­المللى نبايد فقط به گرفتن عکس يادگارى بسنده کند. حقيقت هم همين است که اگر حاصل اين نشست، مشتى عکس باشد،‌ بايد به حساب شکست و ناکامى آن نشست گذاشت. اگر حاصل آن کلي­گويى و تئوري­پردازى باشد و گامى ملموس و پيگيرى معتبر و نظارت بر مکانيزم­هاى اجرا نباشد، يک گام رو به عقب است. حتى "يک روز بعد از" تعيين استراتژى، براى اثبات به افکار عموميِ شکاکِ هر دو طرف لازم است مشخص شود چه اقدام معتبر و ملموسى در شرف وقوع است.
 
پس چه کار بايد کرد؟ اساساً وزيرخارجه قصد دارد 6 تا 8 هفته آينده را با هردو طرف از نزديک کار کند. او قصد دارد مشخص کند چه پلى مي­توان بين دو طرف ايجاد کرد و در چه مسائلى اصولاً نمي­توان ارتباط برقرار کرد. اين هم آسان نيست.
 
هيچيک از دو طرف حاضر نيست به اندازه سرسوزن کوتاه بيايد مگر آن که در ثانيه آخر به اين تشخيص برسد که گزينه ديگرى پيش­رو ندارد و وقت چانه­زنى را از دست داده است. اما يک اشکال اساسى اينجا هست: مشخص نيست که کدام يک  از طرفين واقعاً باور دارد که بايد تا نوامبر به خاطر حياتش دست به مصالحه و سازش بزند.
 
يکى از دلايل که وزيرخارجه بايد بين دو طرف در رفت و آمد باشد اين است که تقريباً هيچيک قصد کنار آمدن ندارد و هر دو مي­خواهند ببينند تا کجا مي­توانند خواسته­هاى خود را پيش ببرند و رايس بايد تشخيص دهيد طرفين چه خواسته­هايى از يک ديگر (و از ما) دارند.
 
اما هزينه­اي که او طاقت پرداختش را ندارد اين است که فقط بنشيند و منتظر بماند و اميدوار باشد فشار ناشى از نزديک شدن زمان نشست، خواسته­هايش را برآورده مي­کند. درحقيقت بايد خيلى مراقب باشد اين احساس به وجود نيايد که او تنها کسى است که به اين نشست نياز دارد.  در چنين شرايطى فلسيطيني­ها و اسرائيلي­ها طورى عمل مي­کنند که همه فشارها روى او متمرکز شود تا به اين وسيله بتوانند پيش از هر پيشنهادى، از طرف مقابل چيزى به دست آورند.
 
جالب اينجاست،‌ سعودي­ها که رايس، اولمرت و عباس بي­تابانه به حضورشان در اين نشست علاقه نشان ­مي­دهند نيز همين رويه را در پيش گرفته [قصد دارد طورى عمل کند که فشارها روى رايس متمرکز شود]. آنها هنوز اعلام آمادگى نکرده­اند که در اين نشست شرکت مي­کنند و حتى شروطى هم براى حضورشان وضع کرده­اند. تعجبى هم ندارد که حضورشان مشروط به برآورده شدن تقاضاهايى است که روز به روز افزايش مي­يابد،‌ نه کاهش.
 
در چنين شرايطى، عاقلانه است که رايس وزيرخارجه همين که جايگاه هر دو طرف معين شد پيشنهادهايى براى ايجاد پل مطرح کند و نشان دهد که اگر واکنش­ها نشان دهد فاصله­ها قابل پرکردن نيست و امکان برقرار ارتباط فراهم نيست اهداف عقب­نشينى وى چه شکلى پيدا خواهد کرد [يعنى چه عواقبى براى هردو طرف دارد].
 
يکى از ارزش­هاى مشخص شدن نحوه عقب­نشينى ايالات متحده اين است که طرفين به دنبال راه­هاى ديگر مي­گردند نشان دهند تا چه حد علاقه آنها  به مصالحه و سازش اصالت دارد، به­خصوص در زمينه توافق در اصول اصلى اختلافات بين دو طرف.
 
به علاوه اگر مشخص شود و به درستى در اين نشست مطرح و تفهيم شود که در صورت نرسيدن به نتيجه، اهدافى براى عقب­نشينى تعريف شده باز هم مي­توان گفت اين نشست ارزش برگزارى را داشته است.
 
بنابراين اگر وزيرخارجه نمي­تواند متنى فراهم آورد که توافق طرفين را در معاملات اصلى بر سر دارالسلام، [بازگشت] آوارگان [فلسطينى به خانه و کاشانه خود] و مرزها داشته باشد حداقل مي­تواند به دنبال اهداف نسبتاً کوچکتر اما به هر حال بسيار مهمى باشد.
 
 براى مثال توافق بر سر مسائلى مثل: حق حاکميت و ميزان آن، رابطه بين دو دولت [فلسطينى و اسرائيلى] و فرايند بهبود چنين رابطه­اى، عقب­نشينى اسرائيلي­ها از کرانه باخترى به شرط اجراى توافق­هاى مهم و تأمين امنيت، توقف کامل شهرک­سازى اسرائيلي­ها در دل سرزمين­هايى که اکنون فلسطيني­ها در آن زندگى مي­کنند، التزام و تعهد اسرائيلي­ها به توقف ساخت وساز در منطقه­اى که به E-1‌ معروف شده، تسريع در فرايند آزادسازى زندانيان فلسطينى بر اساس معيارهاى توافق شده و آزاد کردن حداقل تعدادى زندانى هر چند هفته يک بار، پيگيرى يک مکانيزم جدى (با مداخله رهبران هر دو طرف) براى جلوگيرى از دامن زدن به نفرت و کينه و در نهايت ايجاد گروه­هاى کارى مشترک براى مطالعه بهترين راه­­حل و فصل مسائل اصلى مورد اختلاف خصوصاً وضعيت دارالسلام،‌ بازگشت آوارگان و مرز نهايى بين آنها و ايجاد کميته­هايى براى بررسى تحقق تعهدات از سوى هردو طرف.
 
چنين دستاوردى شايد همه خواسته­هاى رئيس­جمهور و وزيرخارجه را برآورده نسازد اما همين مقدار مي­تواند موجب دگرديسى در حقايق کنونى بين اسرائيلي­ها فلسطيني­ها ­شود.
 
براى تعيين اهداف مشخص که بتواند با ابزارهاى موجود برآورده شود و ما و ديگران بتوانيم از اين ابزار براى دستيابى به اهداف استفاده کنيم و همچنين اين که بدانيم چه اهدافى را در چه زمانى دنبال کنيم نياز به سياست­مدارى دارد.
 
بگذاريد اميدوار باشيم که رايس وزيرخارجه بداند چه زمانى بايد فشار آورد،‌ روى چه چيزهايى پافشارى کند و چه زمانى عقب بنشيند- مخصوصاً اگر تنها گزينه باقيمانده غير از اين عقب­نشينى، فقط نشست­هاى ناکام و بي­حاصل باشد.
 
دنیس راس

نویسنده خبر

دنیس راس (به انگلیسی: Dennis Ross) متولد ۱۹۴۸، دیپلمات و نویسندهٔ آمریکایی است. او از طرفداران اصلی جنگ عراق در دوران جورج دبلیو بوش بود و در این مورد ...

اطلاعات بیشتر


نظر شما :