فيلمنامه بلند پروازانه و بازیگران ضعیف

۰۹ آبان ۱۳۸۶ | ۰۲:۱۰ کد : ۹۴۳ سرخط اخبار
خلاصه ای از مقاله هنری کسینجر در هرالد تریبون
فيلمنامه بلند پروازانه و بازیگران ضعیف
کاندوليزا رايس وزير خارجهبه تازگى و به وضوح روشن ساخته که انتظارات دولت بوش از روند صلح فلسطينيان کهاکنون در جريان است چيست. محمود عباس رئيس جمهور فلسطينيها و ايهود اولمرت نخست وزيراسرائيلى ها قرار است نشستهاى مقدماتى برگزار کنند تا در آن عناصر اصلى استقرار صلح،تعريف و مشخص شوند.
 
بعد سرفصلهاى پيشنويس آن تقديم کنفرانسى بين المللى شود که قراراست در آخر نوامبر در آناپليس مريلند برگزار شود و اين در حالى است که هنوزشرکت کنندگان انتخاب نشده اند.
 
وزير خارجه از خود عزمى جزمو خلاقيت و ابتکار به خرج داده تا اوضاع را به اين نقطه کنونى برساند. چالش بعدى اوهدايت روند کنونى به گونه اى است که از اتفاقات کمپ ديويد سال 2000 اجتناب کند. درآن سال رهبران اسرائيلى و ساف [سازمان آزاديبخش فلسطين] به توافقى رسيدند که ديرينپاييد و به بحرانى تازه بدل شد که تا امروز ادامه يافته است.
 
نکته بى نظير کنفرانس آناپليساين است که بايد پيشاپيش و قبل از برگزارى اين نشست توافقها صورت پذيرفته باشد. اماآن چه در هاله اى از عدم قطعيت باقى خواهد ماند توانايى اجراى توافقها بعد از برگزارياين کنفرانس است.
 
اين روند کنونى از آن جانشأت گرفته و بر اين فرض بنا نهاده شده که امکان متقاعد کردن هر دو طرف تا پاياننوامبر فراهم آمده-يا آن که هر دو طرف به طور تاکتيکى متقاعد شدهاند- و طرح "طبا" سال 2000 را پذيرفته اند،‌ اين طرح را مقامات غيررسمى [افرادى غير از مسئولان نظام[  به خاطر بى ثمر ماندن نشست کمپ ديويد مطرح کردند.
 
بر اساس اين طرح اسرائيليها بايدبه مرزهاى پيش از سال 1967 (با کمى اصلاحات) عقب نشينى کنند و فقط آن بخش از شهرکهاييهودى نشين را حفظ کنند که در اطراف بيت المقدس ايجاد شده اند و به اين ترتيب کريدوربين دو شهر مهم اسرائيلى يعنى حيفه و تل آويو باريکتر مى شود و به حدود 20 مايلميرسد. به ازاي  کشور- در- شرف ايجاد فلسطين، بخشى از مناطق کم جمعيت در "نِهگِو" [Negev] به قلمروى اسرائيليها خواهد پيوست.
 
به نظر مى رسد اسرائيليهاآمادگى پذيرش بازگشت بدون محدوديت آوارگان به کشور فلسطين، البته نه به قلمروياسرائيليان، را پيدا کرده اند. گزارشهاى موثقى رسيده که حکومت اسرائيلى مايل بهواگذارى بخش عرب نشين بيت المقدس به عنوان پايتخت کشور فلسطين است.
 
اگر واقعاً کار به اين نقطهرسيده باشد، نشان تحولى در برداشتها و نگرش هر دو طرف است.
 
تأثير متقابل دغدغه ها ونگرانيهاى آمريکا، اعراب،‌ اسرائيليها و اروپائيان اين اميد را در دل زنده مى کند کهتوافق ميان اسرائيليها و اعراب ِ همسايه مى تواند وحشت مشترک را تقليل داده يا بهکلى ريشه کن کند.
 
آيا ديپلماسى قادر است اينانتظارات را برآورده کند؟
 
اما طرفين گفت وگو در هر دوسو [فلسطين و اسرائيل]، پايگاه بسيار متزلزلى در عرصه داخلى خود دارند.
 
ائتلاف حاکماسرائيلى از هم فروپاشيده و ميزان محبوبيت کابينه پايينترين حد را در طول تاريخ خودداشته است.
 
طرف فلسطينى هم هرگز نقش يکطرف معامله را به درستى ايفا نکرده و ايجاد يک طرف مقابل در برابر اسرائيليها برايرسيدن به يک توافق قابل اجرا، دست نيافتنى جلوه کرده است. حماس اکنون اداره امور درغزه را به دست گرفته و به هيچ وجه حاضر به پذيرش مشروعيت اسرائيل نيست چه رسد به آنکه به خواهد با آن بر سر بعضى مسائل به توافق برسد.
 
در چنين شرايطى چه کسى مسئوليتغزه را برعهده خواهد گرفت. اصلاً معلوم نيست که عباس به نمايندگى چه بخشى ازجمعيت کرانه باخترى صحبت مى کند.
 
برخى از کشورهاى عرب اعلامکرده اند اگر اسرائيل به مرزهاى قبل از 1967 بازگردد آن را به عنوان يک کشور بهرسميت خواهند شناخت. اما از لحظ تاريخ  به رسميت شناختن وجود يک کشور جنبه پذيرش يکواقعيت موجود را پيدا کرده تا آن که در خط مشى ها و استراتژيها مؤثر واقع شود.
 
برايهمين هم يک سؤال بسيار کليدى اينجا مطرح است: اين که منظور از "به رسميت شناختن" چيست؟ آيا کشورهاى ميانه رو و معتدل بر "حماس" فشار خواهند آورد تا پيش فرضهاى روندصلح خاورميانه را بپذيرد؟ يا آن که اين فشارهاى متداول، براى متقاعد کردن حماس، خودبه بهانه و عذرى بدل مى شود تا از آن ضرورت [تدوين خط مشى همراستا با به رسميتشناختن] شانه خالى کنند؟
 
آيا کشورهاى ميانه روى عربخود را آماده کرده اند تا گروههاى متعهد به همزيستى مسالمت آميز را بسط داده و تقويتکنند؟ آيا به رسميت شناختن اسرائيل، به تلاشهاى خستگى ناپذير و همه جانبه رسانهاى،حکومتى و آموزشى کشورهاى عرب در معرفى اسرائيل به عنوان مزاحم جانى، امپرياليست ونامشروع در منطقه خاورميانه خاتمه خواهد داد؟
 
خيلى از کشورهاى ميانه رويعرب به شکل عجب و خارق العادهاى از شرکت در کنفرانس آناپوليس اظهار بى ميلى مى کنند. اگر هم شرکت کنند آيا حضورشان را طورى جلوه خواهند داد که فشار يک طرفه بر اسرائيلنوعى مسالحه مناسب بوده است؟
 
حتى بى ميلى اعراب براى شرکتدر اين کنفرانس معانى ضمنى بديمن تر و شوم ترى براى موازنه قدرت در ميان خود اعرابهم  دارد. يعنى به جاى آن که دستاورهاى کشورهاى ميانه روى عرب را تحسين کنند، آنانرا به خائن به آرمانهاى دنياى عرب متهم خواهند کرد.
 
 ايالات متحده در صورتيمى تواند در مسير پيشنهادهایش موفق عمل کند که براى گسترش حمايت بلندمدت از شرکاى عربخود عليه حملات بى امان و قابل پيش بينى خود را آماده کند. بنابراين روند صلحخاورميانه در مسئله بزرگتر يعنى درگيريها و بحرانها کلى در خاورميانه ادغام مى شود وبه همين دليل کنفرانس آناپليس خاتمه روند صلح خاورميانه نخواهد بود بلکه خودزيربناى فاز جديد و احتمالاً نويدبخشى است که در دورههاى بعدى رياست جمهورى درايالات متحده ادامه خواهد يافت.
 
نبايد روند اوضاع درخاورميانه را با تقويم سياسى ايالات متحده تنظيم کرد. اگر از دوستان آمريکا چهاسرائيلى و چه عرب توقع داشته باشيد که بيش از طاقت خود پا پيش بگذارند احتمالاً‌شکست سهمگين ترى [نسبت به کمپ ديويد] در راه است.
 
وزير خارجه يقيناً به درستيتأکيد داشت که اين بار سخنان عباس و اولمرت خالى از اوصاف و الفاظ کليشه اى  ولايتغيرى بود که در گفت وگوهاى سابق به چشم مى خورد. کلماتى که بعد ازيک دهه نياز بهبازنگرى پيدا کرده اند نظير صلح "عادلانه" و "ماندگار" در مرزهاى "به رسميت شناختهشده" و "امن" که در قطعنامه 242 شوراى امنيت سازمان ملل به آن اشاره شده،‌ يا جملهتلاش براى رسيدن به راه حل "عادلانه،‌ منصفانه و واقعى" آوارگان که در "نقشه راه" به آن اشاره شده است.
 
رهبرى و هدايت آمريکا درمورد پارامترهاى واقعى مربوط به اسرائيليها و اعراب ميانه رو پيش شرط اساسى موفقيتکنفرانس آناپليس است. در غياب آمريکا، نبست [روند صلح] و انزواى آمريکاييها محتمل است.

نظر شما :