روابط چین و ژاپن در بهار دیپلماسی 2000 ساله

۱۵ دی ۱۳۸۶ | ۱۷:۴۸ کد : ۱۳۰۲ اخبار اصلی
روابط چین و ژاپن که از سال 57 میلادی آغاز شده، در یک گردش تاریخی پس از 60 سال از موضع پیروی از غرب به سیاست دوستی با شرق تغییر می‌کند؛ تغییری که نخست وزیران چین و ژاپن طلیعه آن را بهار روابط دو کشور توصیف کردند.
روابط چین و ژاپن در بهار دیپلماسی 2000 ساله
روابط چین و ژاپن که از سال 57 میلادی با ارسال مهری طلایی از سوی امپراتور سلسله هان برای سرزمین «وا» (ژاپن) آغاز شده، اکنون در یک گردش تاریخی پس از قریب 60 سال از موضع پیروی محض از غرب به سیاست توسعه همکاری‌ها و دوستی با شرق تغییر می‌کند؛ تغییری که نخست وزیران چین و ژاپن در دیدار اخیر خود در پکن طلیعه آن را بهار روابط چین و ژاپن توصیف کردند.
 
آخرین روزهای دسامبر، یاسوئو فوکودا که سپتامبر سال گذشته میلادی در پی ناکامی سیاست‌های اسلاف‌اش در مقام نخست وزیری ژاپن یعنی شینزو آبه و جونیچیرو کوئیزومی، سکان هدایت سیاست‌های ژاپن را به دست گرفته بود، در اولین سفر رسمی خود به چین و با همتای خود، ون جیابائو، و سایر مقامات جمهوری خلق چین دیدار و گفت و گو کرد. طی این سفر فوکودا بارها عنوان کرد از این که در آستانه سی و پنجمین سالگرد عادی‌سازی روابط ژاپن و چین به پکن سفر کرده، بسیار خوشحال است. او هدف از این دیدار را «حمایت از توسعه روابط [بین دو کشور]» خواند که به عقیده او موجب تسریع روند توسعه روابط دو جانبه در سال 2008 و «ورود به مرحله جدیدی» از روابط چین و ژاپن می‌شود.
 
همکاری‌های چین و ژاپن درباره مسائل زیست محیطی، همکاری‌های هسته‌ای دو طرف و حق استخراج نفت و گاز از منابع بستری دریای شرق چین از مسائلی بود که طی دیدارهای متعدد ون و فوکودا در این سفر چهار روزه در کانون توجه نخست وزیران دو طرف قرار داشت. فوکودا همچنین طی این سفر از موضع چین در قبال استقلال تایوان حمایت کرد. تایوان که از سال 1949 در پی جنگ‌های داخلی چین بین نیروهای کمونیست به رهبری مائوتسه تونگ و نیروهای ناسیونالیست کومین تانگ به رهبری چیانگ کای‌شک از سر زمین اصلی چین جدا شده است در در تلاش است به رغم استقلالی که در عمل دارد، به عنوان کشوری مستقل از سوی دیگر کشورها و نهادهای بین‌المللی به رسمیت شناخته شود اما هنوز تنها تعداد انگشت شماری از کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی و آفریقا تایوان (جمهوری چین) را به رسمیت شناخته‌اند.
 
به این ترتیب می‌توان گفت دیدارهای فوکودا و ون جیابائو نشان از ژیشرفت و تفاهم عمیق دو کشور در مقطع کنونی دارد. در توافقی بین دو طرف که در پایان این دیدارها به دست آمد، مقرر شد از سال 2008 به مدت چهار سال، سالانه 50 محقق چینی برای آموزش درباره شیوه‌های مبارزه با عوارض موثر در تغییر آب و هوا به ژاپن سفر کنند؛ مساله‌ای که به اعتقاد کارشناسان در دراز مدت برای تضمین توسعه پایدار چین حیاتی است.
 
شاید به همین خاطر زمانی که ون جیابائو و یاسوئو فوکودا در پایان این دوره از دیدارها در کنفرانس خبری مشترکی حاضر شدند، نخست وزیر چین به نقل از همتای ژاپنی‌اش گفت: «نخست وزیر فوکودا به من گفتند بهار روابط چین و ژاپن فرا رسیده است و من هم بعد از دو ساعت و نیم مذاکره با ایشان به همین نتیجه رسیدم که واقعاً فصل بهار در روابط چین و ژاپن آغاز شده است.»
 
استفاده از توصیف «بهار» به درستی ناظر بر این حقیقت است که روابط چین و ژاپن در طول تاریخ تقریباً 2000 ساله خود شاهد دوره‌های سرد و گرمی بوده است که متناوباً در این مدت جایگزین یکدیگر شده‌اند. روابط این دو کشور خاور دور به تازگی آخرین فصل سردی روابط را از سر گذرانده است که شاید بتوان از آن به عنوان آخرین زمستان روابط دو کشور یاد کرد؛ 26 آوریل سال 2001 زمانی که جونیچیرو کوئیزومی به نخست وزیری ژاپن برگزیده شد، سیاست‌های افراطی وی (البته در مقیاس ژاپنی آن) در حمایت از آمریکا و بازگرداندن حس ناسیونالیسم به عرصه سیاست عمومی که نوعی تابو در سال‌های ژس از جنگ جهانی دوم در ژاپن محسوب می‌شد تقریباً درباره تیرگی روابط ژاپن و چین شکی باقی نگذاشته بود.
 
اما کمتر از چهار ماه پس از انتصاب به نخست وزیری، کوئیزومی به عنوان اولین نخست وزیر ژاپن و یک مقام رسمی دولتی از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، به معبد یاسوکونی در توکیو پاگذاشت و پس از آن دیدار از این معبد بارها و بارها (در مجموع شش مرتبه) طی دوران نخست وزیری او تکرار شد که تا سپتامبر 2006 ادامه داشت. این مساله موجب شد طی این دوره تقریباً پنج ساله (2001 تا 2006) روابط چین و ژاپن سرد شود و هیچ دیداری در سطوح بالای دولتی از سوی چین پذیرفته نشود.
 
معبد یاسوکونی معبدی شینتو است که در سال 1869 در دوران امپراتوری میجی در توکیو بنا شده است. این معبد به روح (کامی) سربازانی اختصاص دارد که در نبرد برای امپراتوری ژاپن جان خود را فدا کرده‌اند. در بخشی از این معبد ذیل عنوان «شهیدان شووا» اسامی 14 تن از جنایتکاران جنگی رده «آ» قرار دارد که در دادگاه جنگی شرق آسیا که پس از جنگ جهانی دوم برپا شد، محاکمه و اعدام شده‌ یا به حبس ابد (و یک مورد حبس 20 ساله) محکوم شده‌اند. (شووا نام امپراتور هیروهیتو، امپراتور پیشین ژاپن بود که از سال 1926 تا 1989 بر تخت «گل داوودی» تکیه زده بود و هدایت جریان‌های افراطی ناسیونالیستی ژاپن را در جنگ جهانی دوم به عهده داشت). به همین خاطر دیدارهای کوئیزومی از این معبد نه تنها اعتراض چین که اعتراض تمام کشورهایی مانند کره جنوبی را در پی داشت که طی جنگ جهانی دوم مورد تجاوز ژاپن قرار گرفته و هنوز خاطرات شوم آن دوران را در ذهن دارند.
 
کوئیزومی در اوت 2005 در سالگرد پایان جنگ جهانی دوم از مشکلات و دردهایی که ژاپن طی این جنگ مسبب آن‌ها بوده است ابراز تاسف کرد اما منتقدان وی همچنان معتقد بودند که گفته‌های وی با اعمالی نظیر دیدارهای متناوب از معبد یاسوکونی تطابق ندارد.
 
شاید به همین خاطر زمانی که شینزو آبه جانشین کوئیزومی شد برای تغییر وضعیتی که در دوران نخست وزیری کوئیزومی پدید آمده بود در سال 2006 به چین سفر کرده و با هو جین تائو رهبر چین دیدار کرد. با این حال از یک سو این گام تنها به خارج شدن روابط چین و ژاپن از حالت انجماد کمک کرد و شرایط هنوز برای آن چه امروز از سوی دو طرف بهار روابط چین و ژاپن نامیده می‌شود، مهیا نبود. از طرفی دیگر آبه نیز مانند کوئیزومی از معبد یاسوکونی دیدار کرده بود البته با این تفاوت که آبه پیش از دوران نخست وزیری به این معبد رفته بود و بعد از انتصاب به نخست وزیری با نظر به تجربه کوئیزومی از چنین دیدارهایی، برنامه حضور در معبد یاسوکونی را که یک امر شخصی توصیف کرده بود، لغو کرد.
 
در چنین شرایطی کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد که اکنون با حضور فوکودا در دفتر نخست‌وزیری ژاپن شرایط برای گرم شدن روابط چین و ژاپن آماده باشد. در محافل سیاسی ژاپن فوکودا به عنوان رهبر شاخه‌ای از حرکت‌های دورن حزبی حزب لیبرال دموکرات شناخته می‌شود که به چین تمایل و گرایش دارند. زمانی که در آغاز دوران نخست وزیری از فوکودا پرسیده شد که آیا به معبد یاسوکونی خواهد رفت، او در پاسخ گفت: «آیا شما کاری انجام می‌دهید که دوستتان [چین] از شما برنجد؟ مسلماً چنین کاری نمی‌کنید، این طور نیست؟»
 
از سوی دیگر فوکودا در حقیقت میراث‌دار دکترین محسوب می‌شود که در ژاپن با نام خانوادگی او پیوند خورده و دکترین فوکودا نامیده می‌شود. بر اساس این دکترین که بنیان‌گذارش تاکئو فوکودا، نخست وزیر ژاپن در فاصله سال‌های 1976 تا 1978 و پدر نخست وزیر کنونی ژاپن بوده است، ژاپن باید هموراه سیاستی اتخاذ کند که در جهت نفی و محکوم کردن خصومت‌هایی باشد که این کشور در گذشته در حق همسایگان آسیایی‌اش روا داشته است. این دکترین در ادامه تاکید می‌کند که منفعت ژاپن در گسترش و تعمیق روابط و همکاری‌های دو جانبه با این دسته از کشورها است. به این ترتیب به نظر می‌رسد فوکودای پسر اکنون با اتکا به این میراث، همسایگان آسیایی ژاپن را بیشتر در کانون تمرکز سیاست خارجی کشورش قرار داده است؛ سیاستی که با توجه عملکرد دو نخست وزیر پیشین در نزدیکی بیشتر با آمریکا در تضاد کامل قرار دارد.
 
در حقیقت در شرایط فعلی که مسائل مختلفی نظیر میزان قابل توجه کسر تراز تجاری آمریکا و چین به سود طرف آسیایی، نرخ غیر واقعی یوآن چین در برابر دلار که تداوم افزایش این کسر تراز تجاری را تضمین می‌کند، مساله حقوق بشر، و حمایت چین از ایران در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران موجب افزایش تنش در روابط آمریکا و چین شده است، ژاپن به نوعی بر سر دوراهی چین – آمریکا قرار گرفته است. البته نباید فراموش کرد که فوکودا بیشتر سیاستمداری صلح طلب به شمار می‌رود که تداوم روابط دوستانه و توسعه همکاری با هر دو کشور آمریکا و چین را خارج از برنامه‌ها و سیاست‌های خود نمی‌داند اما در شرایطی که چین به مثابه یک رقیب عمده تجاری و سیاسی در عرصه بین‌المللی مقابل ایالات متحده ظهور کرده است، توکیو چاره‌ای جز این ندارد که یکی از طرفین را به دیگری ترجیح دهد چرا که نزدیکی به هر یک از این کشورها به طور خواسته یا ناخواسته به معنای تضعیف و سردی روابط با طرف دیگر است (هر چند که این اقدام به هیچ وجه به معنای قطع روابط با طرف دیگر نیست).
 
با توجه به این شرایط به نظر می‌رسد به رغم مشی سیاسی غالب در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، در مقطع کنونی این کشور چین را به ایالات متحده ترجیح داده است. پیش‌بینی می‌شود چین نیز که هم‌اکنون قراردادهای تجاری بیشماری با کشورهای مختلف دارد و همکاری‌های نظامی خود را به کشورهایی مانند هند و روسیه گسترش داده، آماده باشد تا از فرصتی که نخست وزیری فوکودا برای توسعه روابط دو جانبه پدید آورده به خوبی استقبال کند.
 
از سوی دیگر به نظر می‌رسد ژاپن بیشتر و بیشتر خود را برای جدایی از آمریکا آماده می‌کند. این کشور چندی پیش اولین سامانه سپر دفاع موشکی خود را که با کمک ایالات متحده ساخته شده بود، در شمال جزایر هاوایی آمریکا با موفقیت آزمود. در ظاهر این آزمایش گامی مثبت در جهت تحکیم ثبات و امنیت در منطقه شرق آسیا (با توجه به تهدیدهای احتمالی از سوی کره شمالی) است و علاوه بر این هدف نشانه‌ای از همکاری‌های نزدیک و روابط دوستانه توکیو – واشینگتن به شمار می‌رود. اما در حقیقت کارشناسان بر این عقیده‌اند که این اقدام گامی دیگر از سوی دولت ژاپن بوده است تا این کشور را برای استقلال کامل دفاعی از ایالات متحده آماده کند. ژاپن هنوز تحت پوشش سپر دفاع موشکی آمریکا قرار دارد اما تجهیز این کشور به این سیستم ژاپن را در نهایت قادر می‌کند بی‌نیاز از آمریکا توان دفاع مناسب از خود را داشته باشد.
 
همچنین به نظر می‌رسد دولت فوکودا از طریق تمهیداتی مشابه آن چه درباره سژر دفاع موشکی رخ داده است، کشور را برای حرکتی جدید در دور شدن از خط سیاست‌های آمریکا (که ژاپن در 60 سال گذشته دنبال می‌کرده) آماده می‌کند. فوکودا به رغم در پیش گرفتن سیاست نزدیکی به شرق همچنان از تاثیرات مخرب دو دوره نخست وزیری پیش از او رنج می‌برد و محبوبیت‌اش همچنان رو به افول است. با توجه به این روند و با نظر به پیروزی حزب دموکرات ژاپن در انتخابات مجلس مشاوران در تابستان سال گذشته میلادی پیش‌بینی می‌شود در انتخابات آتی مجلس نمایندگان (که ساختار دولت بعدی را تعیین می‌کند) حزب دموکرات به رهبری ایچیرو اوزاوا سانش بیشتری برای پیروزی در مقایسه با حزب متبوع فوکودا یعنی حزب لیبرال دموکراتیک داشته باشد.
 
به این ترتیب حضور احتمالی اوزاوا در مقام نخست وزیری به عنوان شخصی که کاملاً سیاست‌های ضد آمریکایی دارد به معنای تکمیل گردش 180 درجه‌ای سیاست خارجی ژاپن خواهد بود و شاید فوکودا از هم اکنون زمینه را برای چنین گردش غیر قابل اجتنابی آماده می‌کند.
 
این پیش‌بینی‌ها به اعتقاد برخی رسانه‌های آمریکایی انعکاس هشدارهایی است که سال‌ها قبل در کتابی که در آمریکا منتشر شد، مطرح شده بود. هربرت دبلیو. آرمسترانگ در «حقیقت محض»، کتابی که در سال 1968 منتشر کرده، مدعی شده بود ژاپن و آلمان به لحاظ ماهیت سیاسی و روانشناسی اجتماعی این قابلیت را دارند که به رغم حفظ حکومت دموکرایتک خود، در اولین فرصتی که از هر لحاظ از کمک‌های آمریکا فارغ شوند، به جای متحد به مخالفان این کشور تبدیل شوند.
 
این وضعیت در صورتی که به تحقق بپیوندد بدون شک موجب خواهد شد تا ژاپن از این پس نقشی پررنگ‌تر در مقام یک کشور آسیایی ایفا کند اما از سوی دیگر نقطه پایانی بر روابط 60 ساله آمریکا و ژاپن خواهد گذاشت که تنها مبتنی بر پیروی محض ژاپن بوده است و به این ترتیب نه فقط در روابط ژاپن – آسیا در مقیاس بزرگ، و ژاپن – چین در مقیاس کوچکتر تاثیرگذار خواهد بود، بلکه معادلات جهانی را نیز تا حدودی دستخوش دگرگونی خواهد کرد.
 

( ۱ )

نظر شما :