چین انتخاب ناگزیر ایران است

۰۵ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۵:۲۱ کد : ۱۴۸۹۸ اقتصاد و انرژی
دیپلماسی ایرانی در گفت و گو با دکتر محسن شریعتی نیا، استاد دانشگاه و متخصص مسائل چین به بررسی وضعیت صادرات و تبادلات تجاری ایران و چین پرداخته است.
چین انتخاب ناگزیر ایران است
دیپلماسی ایرانی: در روز‌های اخیر اخباری مبنی بر افزایش پنجاه درصدی صادرات نفت ایران به چین منتشر شد. خبری که همزمانی آن با توقف صادرات نفت ایران به هند این گمان را به ذهن نزدیک می‌کند که چین رقیب دیرینه هند، در حال گرفتن جای این کشور در مبادلات تجاری ایران است. از سوی دیگر با توجه به تحریم‌های بین المللی و یک جانبه ای که علیه ایران اعمال شده است، مشکلاتی در خصوص انتقال وجه نفت به وجود آمده که باعث آن شده تا زمزمه‌هایی درباره مبادله کالا به کالا یا پایاپای در رابطه با چین مطرح باشد. دیپلماسی ایرانی این موضوع را در گفت و گو با دکتر محسن شریعتی نیا، استاد دانشگاه و متخصص مسائل چین بررسی کرده است:

 

اخبار ضد و نقیضی درباره صادرات نفت ایران به چین منتشر شده است. به نظر شما این تناقضات به چه دلیل است و کدام خبر معتبر تر است؟

 

من تنها در منابع داخلی این خبر را دیدم. بنابراین تنها منابع داخلی ایران اخباری مبنی بر افزایش صادرات نفت ایران به چین را منتشر کرده اند.

اما به هر حال چین یکی از مشریان عمده نفتی ایران است و با توجه به این که چین بزرگترین مصرف کننده انرژی در دنیا به حساب می‌آید و ایران یکی از تولید کنندگان مهم انرژی است، از این جهت سال‌ها است که بحث نفت و مبادلات انرژی در حوزه تجارت ایران و چین، ‌مهمترین حوزه همکاری را تشکیل می‌دهد. به طور نسبی رقم واردات چین از ایران در سال‌های اخیر افزایش یافته است.

 

گفته می‌شود که ایران و چین در مبادلات تجاری خود به دنبال سیستم پایاپای و کالا به کالا هستند. به نظر شما به چه دلیل به این روش توجه شده و این روش می‌تواند چه اثرات اقتصادی داشته باشد؟

 

به نظر من دلیل روی آوردن به سیستم پایاپای و کالا به کالا، تحریم‌ها و فشار‌های بین المللی علیه ایران است وگرنه نمی‌تواند دلیل دیگری داشته باشد که در دنیای امروز چنین اتفاقی بیفتد. فشار طرف‌های ثالث و تحریم‌هایی که علیه ایران اعمال شده است منجر به این شده که دو طرف به دنبال راه‌های جدیدی برای انتقال وجه باشند. در این شرایط ایران مجبور است از معدود پنجره‌هایی که باز است مانند چین استفاده کند. ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه هم نیاز به فناوری دارد و هم به عنوان یکی از مهم ترین تولید کنندگان نفت نیاز به مصرف کنندگان عمده ای دارد که نفت این کشور را خریداری کنند. بنابراین چین از این جهت از معدود فرصت‌هایی است که در شرایط فعلی پیش روی ایران قرار دارد.

با وجود فشار‌هایی که از نظر بین المللی بر ایران وجود دارد، تقریبا می‌توان گفت که چین برای ایران یک انتخاب ناگزیر است و ایران سعی می‌کند این گزینه ناگزیر را همواره داشته باشد.

 

به نظر شما این که چین گزینه ناگزیر ایران است، چه تبعات اقتصادی برای ایران دارد؟ آیا باعث وابستگی هر چه بیشتر ایران به چین نخواهد شد؟

 

بحث وابستگی و تبعات اقتصادی را باید با توجه به شرایط مطرح کنیم. بحث ایران بیشتر بحث بقا است. یعنی از یک طرف فشار‌هایی وجود دارد برای این که بقای ایران را دچار مشکل کند و از طرف دیگر ایران تلاش می‌کند این فشار‌ها را خنثی کند و بقای خود را حفظ کند. در شرایطی که بحث بقا مطرح است، بحث‌های وابستگی و تبعات اقتصادی در اولویت‌های بعدی و درجات بعدی قرار می‌گیرد.

طبیعی است که وقتی گزینه‌های کشور برای انتخاب کم باشد و کشور به چین متکی باشد، آثار خود را بر اقتصاد کشور بر جای می‌گذارد و این موردی نیست که نیاز به استدلال داشته باشد و آمارها این مسئله را به روشنی نشان می‌دهند.

حتی مقامات دولتی و دیگران هم می‌گویند که این بحث و کارهایی که با چینی‌ها در حال انجام است، کارهایی است که در شرایط خاص انجام می‌شود.

از این جهت من فکر می‌کنم که بیشتر از این که مسئله روابط ایران و چین باشد، فشارهای طرف‌های ثالث به ایران مسئله است.

 

همیشه همکاری‌های اقتصادی زمینه ساز بهتر شدن روابط سیاسی است. آیا رابطه اقتصادی ایران و چین توانسته است ظرفیتی ایجاد کند تا از آن استفاده سیاسی شود؟

 

باید به این نکته در بحث روابط اقتصادی ایران و چین توجه کرد که روابط اقتصادی ایران و چین حدود 30 میلیارد دلار است. برای ایران این رقم، رقم مهمی‌محسوب می‌شود اما در کلیت تجارت خارجی چین که بر مبنای آمارهای سال 2010 حدود سه تریلیون دلار است، این رقم، رقمی‌محسوب نمی‌شود. یعنی بازار و کلیت تجارت ایران با چین رقم چشم گیری در مقایسه با کل تجارت خارجی چین نیست. چین بزرگترین صادرکننده دنیا و دومین وارد کننده دنیا است. بنابراین بخشی از این مسئله به این بر می‌گردد که برای ایران روابط تجاری با چین بسیار مهم است در حالی که برای چین چندان مهم نیست.

مسئله بعدی این است که نفت در این رقم سهم به سزایی دارد و ایران به دلیل ویژگی‌های اقتصادی و تک محصولی بودن اقتصاد، تنها نفت به چین صادر می‌کنیم و صادرات دیگری به این بازار بزرگ نداریم. به همین جهت بحث بر سر این است که آیا نفت می‌تواند به عنوان یک اهرم در روابط ایران و چین عمل کند و چینی‌ها را به لحاظ سیاسی به پشتیبانی از ایران وادار کند؟ تجربه سال‌های اخیر در روابط میان دو کشور به ویژه قطعنامه‌هایی که در شورای امنیت صادر شد و موضع چین در قبال آن‌ها نشان داد که نفت نقشی به عنوان اهرم در روابط دو کشور ایفا نمی‌کند. در واقع نفت یک اهرم در دست ایران برای سوق دادن چین به سمت پشتیبانی از ایران ایفا نمی‌کند.

 

به نظر شما ممکن است چین تحت تاثیر فشار‌های بین المللی و به طور مشخص امریکا علیه ایران، همین مبادلات اقتصادی موجود را نیز متوقف کند؟

 

در روابط بین الملل چندان نمی‌توان چیزی را نا ممکن تلقی کرد. به هر حال چینی‌ها روابط خود را بر مبنای منافع و بر مبنای معادله هزینه ـ فایده در صحنه بین المللی سازمان می‌دهند. اما فکر می‌کنم که در صورتی که فشار‌ها به این سمت باشد، چین آخرین کاندیدایی است که روابط خود را با ایران در شرایط خاص و تحت فشار امریکا قطع کند یا کاهش دهد.

در این خصوص چین در مقایسه با هند متفاوت است. به این دلیل که چین رقابت‌های استراتژیکی با امریکا دارد و ضمن این که نمی‌خواهد هزینه زیادی را در بحث ایران تحمل کند،‌ سعی می‌کند که از ایران و سایر کشورهایی که با امریکا دچار مشکل هستند به عنوان یک کارت در بازی با امریکا به ویژه در قضیه تایوان و سایر مسائلی که با امریکا دارد استفاده کند.

 

نظر شما :