پرسشی که در سالمرگ جانباختگان بمباران شیمیایی کردستان همچنان مطرح است

حلبچه: فاجعه علم یا بشریت

۲۰ اسفند ۱۳۹۵ | ۱۵:۳۰ کد : ۱۹۶۷۷۲۸ اخبار اصلی خاورمیانه
میثم خسروی، رئیس دانشگاه علمی کاربردی در اسلام آبادغرب: عمق فاجعه هیروشیما یا نتایج پرهزینه و زمانبری آزمایشگاه های شیمی و زیست شناسی که در حلبچه فرو آمد بسیار دردناکتر از آن است که مجال را برای تفکر در نسبت بین فناوری و انسان باقی بگذارد.
حلبچه: فاجعه علم یا بشریت

میثم خسروی، دکتر فلسفه علم و رئیس دانشگاه علمی کاربردی در اسلام آبادغرب

دیپلماسی ایرانی: در سال 1939 آلبرت انیشتین نامه ای به فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری وقت ایالات متحده آمریکا نوشت و ضمن خبر دادن از پیشرفت های گسترده در پروژه بمباران اتمی، هشدار داد که آلمان نیز پیشرفت های موازی ای در این زمینه به دست آورده است؛ بنابراین باید دولت در این باره چاره اندیشی کرده و بر این پروژه تسلط کامل داشته باشد که مبادا دشمنان زودتر به فناوری برتر بمب های اتمی دست یابند. معروف است متن این نامه که به امضای انیشتین رسید و سندی از تقدیم فناوری بمباران الکترونی از سوی فیزیکدانان معروف نیمه اول قرن بیستم به سیاستمداران کاخ سفید است، را لئو زیلارد، فیزیکدان مهاجر نگاشت. لئو زیلارد یکی از فیزیکدانانی بود که در پروژه شکافت هسته ای و بمباران الکترونی نقش انکارناپذیری داشت؛ اما بعدها پیشنهاد داد که بمب اتمی در فضایی عاری از انسان و پیش چشم همه جهانیان آزمایش شود تا شاید ژاپن دست از جنگ بکشد، اما قدرت بمب ها آن قدر زیاد بود که صاحبان آن را وسوسه به استفاده کرد و خرابی ها هم آن قدر زیاد بود که نظر زیلارد و دیگران در لابه لای خرابه های هیروشیما و ناکازاکی فراموش شد.

ژاکوب برونوسکی در کتاب عروج انسان از گفت وگویی روایت می کند که فردی به زیلارد می گوید فاجعه دانشمندان آنجاست که اکتشافات علمی برای ویرانی به کار می رود، اما زیلارد جواب می دهد این فاجعه علم نیست، فاجعه بشریت است. زیلارد پس از بمباران هیروشیما آن قدر افسرده شد که از فیزیک دست کشید و تا پایان عمر به زیست شناسی پرداخت. براساس جواب زیلارد، بمب اتمی ابزاری بوده که از اراده مالکش جداست و شمشیری بود که می توانست در اختیار هر کسی قرار بگیرد: به گواه آنکه بیم داشت آلمان نازی پیش از ایالات متحده به این فناوری دست یابد؛ به عبارت دیگر، علم و فناوری صرفاً یک ابزار است و اصلاً مهم نیست که در اختیار چه کسی قرار بگیرد، بلکه جدا از اینکه در سیطره هرکسی باشد به عنوان یک وسیله کارکرد دارد. در روش شناسی علم و فناوری این بحث بسیار گسترده است و ادبیات پرمحتوا و پرمجادله ای را در خود می گیرد و اصولاً پاسخ دادن به این سؤال که آیا فناوری صرفاً ابزار است، از آن پرسش های ساده ای است که جواب بسیار مشکل و پیچیدهای دارد و پاسخ آن خلاف صورت سؤال خیلی ساده به نظر نمی رسد، چون در سطوح مختلف و در محتواهای متفاوت می توان آن را بررسی کرد. این دیدگاه منتقدان و مخالفانی دارد که علم و فناوری را فراتر از ابزار تلقی می کنند؛ به طوری که به خوبی در اختیار مالک آن قرار نمی گیرد، بلکه مالک و صاحب آن تحت حکومت و حاکمیت آن قرار می گیرد. عمق فاجعه هیروشیما یا نتایج پرهزینه و زمانبری آزمایشگاه های شیمی و زیست شناسی که در حلبچه فرو آمد بسیار دردناکتر از آن است که مجال را برای تفکر در نسبت بین فناوری و انسان باقی بگذارد.

بسیاری از توده های مردم نگرش مقدسی به علم دارند. بر اساس این طرز فکر، علم زمینه ساز بهبود در زندگی بشر را با استفاده از فناوری پدید آورده است. البته این طرز فکر اشتباه نیست، چون علم و فناوری نقش بسیار مهمی در رفاه و بهبود زندگی داشته اند و شمردن کمک هایی که آنها به رفاه و بهبود سطح زیستن در کره مسکون داشته اند؛ خنده دار است، اما بر این واقعیت نیز نمی توان چشم پوشید که پرکاربردترین فناوری های امروز، ریشه در جنگ ها و مطالعات نظامی دارد. بررسی های تاریخی نشان می دهد، بسیاری از فناوری های موجود سرریز معلومات جنگی و نظامی است. برای مثال پرفایده ترین فناوری ارتباطی امروزین بشر یعنی اینترنت از دل ساز و کارهای نظامی و جنگی استخراج شد و حیطه هایی نظیر تحقیق در عملیات در ریاضیات کاربردی از مطالعات بهینه سازی در فرآیندهای جنگی سرچشمه می گیرد. با این اوصاف فیزیک جدید که لرزه بر اندام علم و بشر در ابتدای قرن بیستم انداخته بود و حیطه های متنوعی از فلسفه و ادبیات را با نظریه هایی مثل عدم قطعیت تا بهداشت عمومی را با فیزیک پزشکی تحت تأثیر و زیر نفوذ خود قرار داده بود به صورت بد سرانجامی به نسل جدید بمب های خانمان برافکنی رسید که تصور آن هم روی خونخواران بزرگ تاریخ نظیر اسکندر و نرون و چنگیز خان مغول را سفید کرده بود.

زیست شناسی، فیزیک و شیمی قرن بیستم به خوبی در خدمت نجات جان و افزایش کیفیت زندگی درآمدند، اما ابزارهایی هم ساختند که به همان راحتی آدم می کشت. علمی که در خدمت نجات بشر است، به راحتی فشار دادن یک دکمه می تواند جان هزاران نفر را بگیرد؛ این امر خیلی دردناکاست اما دردناکتر این است که فشار دادن دکمه جان کسانی را می گیرد که نه پناهگاه مناسبی دارند، نه آموزش نظامی دیده اند و نه می دانند اصلاً به مجازات کدام گناه کشته می شوند. زنان و کودکانی که در هیروشیما و ناکازاکی هدف بمب های هسته ای قرار گرفتند، هیچ سود و زیانی در پیروزی و شکست نداشتند؛ اما شگفت زده تر از آنها زنان، مردان و کودکان حلبچه بودند که به دست حکومت مرکزی کشور خودشان طعم پیشرفت های شگفت انگیز شیمی جدید را چشیدند. بسیاری مهمترین تفاوت انسان با دیگر حیوانات را مبتنی بر زیباترین و لذت بخش ترین جنبه انسانی یعنی اندیشیدن و فعالیت علمی می دانند، اما این که فعالیت علمی زمینه ای را فراهم کند که به سادگی فشار دادن یک دکمه هزاران نفر از انسان هایی شود که حتی سود و زیان خود را به هیچ صورتی از جنگیدن نمی دانند، اسفناک است.

جواب زیلارد به منتقدی که هیروشیما را فاجعه دانشمندان خوانده بود، به هر صورت بهره ای از حقیقت دارد. با هر تلقی و نگاهی که نسبت به مسأله ابزار بودن یا نبودن فناوری داشته باشیم هیروشیما، سردشت و حلبچه فاجعه بشریت بودند. برترین ویژگی های انسانی می تواند در خدمت رفاه و نجات بشر قرار بگیرد به همان میزان می تواند به بدترین صورت های توحش و نابودی برسد. علم می تواند زمینه ساز زندگی سعادتمندانه باشد، اما می تواند حیوانیت و درنده خویی بشر را نیز بازتابند، برای هر دو مسیر نیز نقطه شروع اراده انسانی است؛ همان اراده ای که می تواند دکمه بمب را بفشارد، هم آن را به سمت رفاه هدایت کند. فعالیت علمی ریشه در ویژگی های انسانی دارد و فناوری و علم بدون اراده و نیت انسانی بی هدف پیش نمی روند، منطق انسانی هر چقدر دور از جنگ و درندگی باشد نیز، علم را به نتایج انسانی تری خواهد برد.

چند وقت پیشتر از حلبچه دیدن کردم، در و دیوار شهر تازه ساز هم هنوز در حیرت بود، حکومتی که باید حافظ  جان و مالشان می بود، چگونه با آنها چنان کرد. در میان اسامی خانواده هایی که اعضای آنها جان سپرده بودند و نشانشان به دیوار یادمان حلبچه نوشته شده بود و در میان عکس ها و یادگارهای فاجعه؛ تصویری دیدم که امید به انسانیت را زنده می کرد. راهنمای یادمان در پای آن تصویر، داستان پسری را بازگفت که همه اعضای خانواده اش در بمباران مرده بودند و کودک خردسال رنجور و تنها در بیمارستانی در ایران، به فرزندی خانواده ای ایرانی درآمده بود و پس از سال ها، بدون آن که قادر به تکلم به زبان مادری باشد؛ بر سر مزار جانباختگان، سنگ قبری در آغوش گرفته بود. اگر رژیم صدام بر سر آن کودک بمب ریخت، در کشوری دیگر انسانی با زبان و تبار دیگر امکان زندگی را برای او فراهم کرده بود.

کلید واژه ها: حلبچه بمباران شیمیایی میثم خسروی


نظر شما :