بررسی پنج شرط کلیدی
الزامات بازیگری در دوران گذار نظم بینالملل

دیپلماسی ایرانی: تحولات نظم بینالمللی در دهههای اخیر، بار دیگر بحث درباره «گذار» را در ادبیات سیاست بینالملل به مرکز توجه بازگردانده است. در سنت واقعگرایی کلاسیک و نوواقعگرایی، نظم جهانی محصول توزیع قدرت در سطح نظام بینالملل تلقی میشود، و دورههای گذار، معمولاً زمانی پدید میآیند که تحولات ژئواستراتژیک، ظهور قدرتهای نوخاسته، یا تغییرات فناورانه اقتصادی عمیق، به بازتوزیع منابع قدرت منجر میشوند. اما گذار در نظم، ضرورتاً به معنای گشایش فرصت برای همه کشورها نیست. در واقع، تنها آن دسته از کشورها میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند که دارای ظرفیتهایی ساختاری، نهادی و گفتمانی برای تبدیل شدن به بازیگرانی فعال در معماری نظم جدید باشند. بررسی تاریخی گذارهای پیشین نشان میدهد که نقشآفرینی مؤثر، تابعی از پنج شرط کلیدی است که در ادامه بررسی میشود.
۱. ظرفیت ساختاردهی نهادی
یکی از شاخصههای بنیادین بازیگران مؤثر در دوران گذار، توانایی آنها در ارائه یا پشتیبانی از ترتیبات نهادی جدید است. تجربه شکلگیری کنسرت اروپا پس از ۱۸۱۵، ساختارهای برتونوودز پس از جنگ جهانی دوم، و ظهور نهادهای اقتصادی منطقهای در آسیا در دهههای اخیر، همگی نشان میدهد که صرف مخالفت با وضع موجود، به معنای ایفای نقش در نظم جدید نیست. کشورهایی میتوانند در شکلدهی به قواعد نوظهور بازی کنند که یا توان طراحی نهادهای بدیل را داشته باشند، یا بتوانند در قالب ائتلافهای مؤثر، ترتیبات نهادی بدیلی را مشروعیت ببخشند. در غیاب این توانمندی، کشورها صرفاً در مقام «منتقدان نظم»، نه «معماران نظم»، باقی میمانند.
۲. قدرت تولید امنیت فراسرزمینی
نقشآفرینی در نظم جدید، مستلزم آن است که یک کشور صرفاً مصرفکننده امنیت نباشد، بلکه به تولیدکننده امنیت در محیط پیرامون خود نیز تبدیل شود. این مفهوم، که در ادبیات امنیتی با عنوان security provider شناخته میشود، شامل ظرفیت میانجیگری در بحرانها، مشارکت در ترتیبات صلحساز منطقهای، یا هدایت ابتکارات چندجانبه برای ثبات میگردد. بازیگری که از چنین ظرفیتی برخوردار نباشد، بهویژه اگر خود درگیر ناامنیهای مزمن یا تعارضات چندوجهی باشد، نمیتواند خود را بهعنوان یکی از ستونهای معماری امنیتی نوین معرفی کند.
۳. مشروعیت روایتی و قدرت نرم گفتمانی
در نظم جهانی کنونی که تا حد زیادی بر روایتسازی، تصویرسازی و اقناع بینالمللی استوار است، مشروعیت صرفاً از طریق قدرت سخت حاصل نمیشود. بهویژه در دوران گذار که ابهام گفتمانی بالاست، قدرت اقناع فرهنگی، تمدنی و سیاسی نقش مضاعف مییابد. روایتی که تنها برای مخاطب داخلی نوشته شده باشد، توان تأثیرگذاری در سطح نظام جهانی را ندارد. کشورهایی که از دیپلماسی عمومی کارآمد، رسانههای جهانی اثرگذار و توان همافزایی تمدنی برخوردارند، میتوانند خود را بهعنوان بدیلی معتبر برای نظم موجود عرضه کنند. در غیاب این عناصر، قدرت نرم به یک شعار تهی بدل میشود.
۴. مشارکت فعال در زنجیرههای ارزش جهانی
برخلاف تصور رایج، استقلال استراتژیک در جهان معاصر نه بهمعنای خودبسندگی مطلق، بلکه بهمعنای درگیر بودن مؤثر و هوشمندانه در زنجیرههای ارزش جهانی است. کشورهایی که اقتصاد آنها منزوی، ناکارآمد و فاقد پیوندهای ساختاری با اقتصاد بینالملل است، نهتنها از مزایای همپیوندی جهانی بیبهره میمانند، بلکه در برابر تحریمها، شوکهای بیرونی و رقابت فناورانه آسیبپذیرند. مشارکت در نظم جدید بدون قدرت تولید فناورانه، دسترسی به بازارهای استراتژیک و تابآوری اقتصادی امکانپذیر نیست.
۵. راهبرد عملگرایانه و انسجام نهادی
تجربه گذارهای موفق در تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که کنشگری مؤثر، محصول شتاب ایدئولوژیک یا شعارهای بلندپروازانه نیست، بلکه حاصل عملگرایی راهبردی، انسجام درونی و قدرت تصمیمسازی نهادی است. کشورهایی که از نظام تصمیمسازی پایدار، نهادهای تحلیل راهبردی مستقل و دیپلماسی چندلایه برخوردارند، قادر به انطباق با محیط متغیر و بهرهبرداری از فرصتهای گذار خواهند بود. در مقابل، ساختارهای شکننده و تصمیمگیری شخصیمحور، توان تطابق با پیچیدگیهای نظم جدید را از بین میبرد، حتی اگر در سطح گفتار، از تغییر و تحول سخن گفته شود.
اما دورههای گذار، همواره زمینهساز شکلگیری تصورات اغراقآمیز از نقشآفرینی برخی بازیگران نیز بودهاند. گذار در نظم جهانی، صرفاً فرصتی برای گفتار نیست؛ بلکه نوعی آزمون برای ساختار است. کشورهایی که فاقد پیوند ساختاری با اقتصاد جهانی، زبان اقناعی در روایت بینالمللی، توان نهادمند برای امنیتسازی و راهبردی عملگرایانه باشند، علیرغم همه ادعاها، از منظر تحلیلی نمیتوانند در رده بازیگران نظمساز طبقهبندی شوند.
در مقابل، کشورهایی که با تمرکز بر نهادسازی، ارتقاء قابلیتهای اقتصادی، تقویت قدرت نرم و سیاست خارجی واقعبینانه، بدون نیاز به لفاظیهای بزرگ، موقعیت استراتژیک خود را بهتدریج تثبیت میکنند، همانهایی هستند که میتوانند سهمی در معماری نظم آینده داشته باشند.
در نهایت، آنچه بازیگری مؤثر در نظم نوین را تعریف میکند، نه بلندای ادعا، بلکه عمق ساختار است و در این میدان، صدای بلند جایگزین بنیان مستحکم نخواهد شد.
نظر شما :