تعامل و صبورى لازمه سياست خارجى است‌

۰۴ خرداد ۱۳۸۷ | ۱۶:۴۰ کد : ۱۹۷۴ اخبار اصلی
گفت و گوى روزنامه جام جم با محمد على حسينى سخنگوى وزارت خارجه ايران
تعامل و صبورى لازمه سياست خارجى است‌
قواعد ديپلماسى براى حفظ موازنه قوا تدوين شده است، اما در جهانى بايد اجرا شود که امريکا خود را صاحب راى مى‌داند و بر اين باور است که اجازه دارد قوانين اين بازى را رعايت نکند.
 
در چنين شرايطى است که ديپلماسى به هنرپيشگى مى‌ماند و حتى به مراتب از آن دشوارتر است، چرا که بر يک نمايشنامه معين و آزموده متکى نيست.
 
در چنين حالى اين پرسش به ذهن متبادر مى‌شود که تا کجا بايد به اين قواعد گردن نهاد و سياست خارجى ايران بر چه نکاتى استوار است ودر اين زمان سياست خارجى دولت نهم براى مقابله با اين بهانه‌گيرى‌ها چه روشى را اتخاذ کرده است.
 
از اين رو « جام‌جم » باب مصاحبه با سيدمحمدعلى حسينى، سخنگوى وزارت خارجه را گشود تا پاسخ پرسش خود را دريابد، اگرچه رسم ضبط خاموش ( Off The Recorder ) همچنان در برخى بخش‌هاى مصاحبه برقرار بود.
 
مهم‌ترين بخشى که حسينى آن را مورد تاکيد قرار مى‌دهد، آن است که وقتى طرف‌هاى مقابل ما کمترين حسن نيتى ندارند، تعامل بى‌معناست. وقتى با حسينى به گفتگو نشسته‌ايم از جلسه کارى سنگينى بازگشته و بسيار خسته بود، اما مطابق معمول با روى خوش از ما استقبال کرد، گويا اين حس ديپلماتيک با روح وى عجين شده است.
 
اما با تمام اين اوصاف او حاضر نشد درخصوص شبهاتى که از سوى برخى از سايت‌هاى خبرى درباره انتصابات فاميلى يا بحث‌برانگيز در وزارت خارجه مطرح شده است به ما پاسخ دهد. حسينى تاکيد کرد « ترجيح مى‌دهم اين مسايل مطبوعاتى نشود.» مشروح اين گفت و گو را مى‌خوانيد.
 
گفتگوهاى ايران با امريکا بر سر مساله عراق پس از 3 دوره نتايج ملموسى براى تهران نداشته و اين موضوع موجب توقف اين گفتگوها شده است. حال اگر بخواهيد مجدد اين گفتگوها را آغاز کنيد، شرايط ايران براى ادامه آن چيست؟ در عين حال اگر اين گفتگوها ادامه نيابد، تکليف ديپلمات‌هاى ايرانى چه خواهد شد؟ آيا قرار نيست مساله آنان حل شود؟
آن چيزى که ما در شروع اين گفتگوها مورد تاکيد قرار داديم، محوريت امنيت و ثبات در عراق به خاطر مردم اين کشور و کم کردن از مشکلات آنها و همراهى با دولت عراق بود که اين مساله بنا به درخواست اين دولت و درخواست رسمى امريکايى‌ها صورت گرفت.
 
در 3 دوره از گفتگوهايى که با امريکايى‌ها صورت گرفت ما مواضع خود را بصراحت و با شفافيت به طرف امريکايى در حضور مقامات عراقى مطرح و بر حمايت جدى و عملى از دولت مردمى و قانونى و منتخب نورى مالکى تاکيد کرديم، همچنين براى ايجاد ثبات و آرامش، واگذارى مسووليت‌ها و اختيارات کامل به دولتمردان و مسوولان و نمايندگان منتخب ملت عراق را ضرورى دانسته و بر اشغالگرى و تروريسم به عنوان عامل اصلى ناامنى و بى‌ثباتى در عراق تصريح کرديم و ضرورت خروج اشغالگران با زمانبندى و برنامه‌ريزى مشخص و واگذارى امور به دست مردم و دولتمردان منتخب عراق را يادآور شديم.
 
مقدمات برگزارى دور چهارم گفتگوها نيز در حال فراهم شدن بود. ما درخواست دولت عراق براى برگزارى دور چهارم گفتگوها و درخواست رسمى امريکا را دريافت کرده بوديم و در حال بررسى و پاسخ به آن بوديم؛ اما آنچه باعث موضع اخير ايران در اين ارتباط شد، حوادثى است که امروزه در عراق شاهد هستيم.
 
امريکايى‌ها بيرحمانه در نقاط مختلف عراق، مردم را سرکوب و خانه‌هايشان را بر سر زنان و فرزندان آنها تخريب مى‌کنند و با گستاخى ديگران را به دخالت در امور عراق متهم مى‌کنند. البته يکى از عوامل اصلى براى اين که امريکايى‌ها فرصت‌طلبانه و با سوءاستفاده از شرايط جارى عراق دست به اين کار زدند اين است که حضور خود را در عراق توجيه کنند که اين توجيه غيرقابل قبول و غيرمنطقى است.
 
ما تاکيد کرديم در شرايطى که امريکايى‌ها علنى و آشکارا و به شکل وسيع عمليات نظامى خود را عليه مردم عراق در نقاط مختلف انجام مى‌دهد، نمى‌توان در مورد امنيت و ثبات عراق با اين کشور گفتگو کرد و هر گفتگويى در اين باره بى‌حاصل است.
 
در اين صورت تکليف ديپلمات‌ها چه مى‌شود؟
در مورد آزادى ماموران کنسولى جمهورى اسلامى ايران، ما تحت هر شرايطى اين قضيه را با برادران مسوول در دولت عراق همچون گذشته و تا آزادى کامل اين افراد پيگيرى مى‌کنيم.
 
از شرايط ديپلمات‌ها خبر تازه‌اى داريد؟
ماموران کنسولى ما همچنان در بازداشت غيرقانونى امريکايى‌ها هستند. تلاش زيادى شده که مجدد از طريق صليب سرخ ديدارى با خانواده‌هايشان داشته باشند، اما امريکايى‌ها همچنان مانع‌تراشى مى‌کنند. گفته شده گاهى تماس‌هاى تلفنى بسيار اندک برقرار شده است. به هر حال ما تلاش‌هايمان را از کانال‌هاى موجود ادامه مى‌دهيم.
 
با وجود نقش فعال ايران در عراق براى بهبود امنيت اين کشور، شاهد هستيم دولت امريکا، ايران را به عنوان عامل تهديدکننده امنيت در عراق و حتى تهديدکننده ثبات منطقه معرفى مى‌کند و تبليغات اين کشور به گونه‌اى پيش رفته که در حقيقت خطر ايران بزرگ‌تر از خطر اسرائيل در منطقه جلوه داده شده است و حتى برخى مسوولان ما نسبت به اين تبليغات اعلام خطر کرده‌اند. رويکرد وزارت خارجه براى مقابله با اين برخورد امريکا چيست؟
امريکايى‌ها براى ادامه اشغالگرى و حضور نامشروع در منطقه به بهانه‌هاى مختلف نياز دارند. يکى از بهانه‌هاى اصلى که هم از زبان مسوولان و هم از زبان رسانه‌هاى منتسب به آنها اعلام شده، تهديد جمهورى اسلامى ايران عليه منطقه است؛ در حالى که اين يک دروغ آشکار است. ما با گروه‌هاى مختلف عراقى از گذشته داراى پيوندهاى دوستانه و نزديکى بوده و هستيم و دولت عراق را به شکل همه‌جانبه در روند دولت‌سازى و همچنين مجلس اين کشور را مورد حمايت قرار مى‌دهيم. ايران در شرايط سختى، سفارتخانه خود را در عراق داير کرده و همچنان فعال است. همچنين در عرصه بازسازى عراق حضور چشمگير و فعالى داريم.
 
ما از همسايگان و ديگر کشورها دعوت کرديم که سفارتخانه‌هاى خود را در عراق بازگشايى کنند و از آنها خواستيم براى نجات دولت و مردم عراق ازاين وضعيت فعلى به آنها کمک کنند.
 
هر منطقى و توجيه سياسى اين موضوع را تاکيد مى‌کند که يک عراق با ثبات و آرام و امن براى جمهورى اسلامى ايران مفيدتر است و براى ديگر کشورهاى همسايه نيز وضعيت به همين منوال است.
 
امريکايى‌ها در طول 5 سال گذشته اتهامات بى‌پايه و اساسى را عليه جمهورى اسلامى ايران مطرح کردند بدون آن که بتوانند کمترين سندى ارائه کنند. آنها حتى در سطح رسانه‌ها نيز نتوانستند مدرک موجهى داشته باشند؛ بنابراين تمامى هياهوها و جنجال‌هاى رسانه‌اى به اين دليل است که امريکايى‌ها به دنبال بهانه‌اى هستند که حضور خود را در منطقه و عراق استمرار بخشند و به چپاول و غارت منابعى که در اين منطقه وجود دارد، ادامه دهند.
از سوى ديگر، همان‌طور که اشاره شد يکى از اهداف اصلى آنها کمرنگ کردن تهديدات رژيم صهيونيستى است. امريکايى‌ها تلاش مى‌کنند به کمک اين رژيم بيايند و با استفاده از رسانه‌هاى وابسته خود، اين تهديد را کمرنگ کنند و در مقابل جمهورى اسلامى ايران را که همواره‌ داراى روابط حسنه و پيوندهاى ديرينه با همسايگان خود و با کشورهاى مختلف منطقه بوده است به عنوان يک تهديد بزرگنمايى کنند.
 
اما به نظر مى‌رسد در اين بحث امريکايى‌ها ايران را به بازى گرفته‌اند. يعنى در جايى که به نفوذ ايران احتياج دارند بر سر ميز مذاکره مى‌نشينند، بحث و گفتگو مى‌کنند و نرمش به خرج مى‌دهند و زمانى که به ايران احتياج ندارند، تهران را از بازى کنار مى‌گذارند و خود به تنهايى ايفاى نقش مى‌کنند تا جايى که خانم رايس در اجلاس کويت از ايران به عنوان يک خطر بالقوه ياد کرده است. وزارت خارجه براى مقابله با اين روش چه برنامه‌اى دارد؟
نه اين‌طور نيست که امريکايى‌ها تعيين کننده باشند. ما براساس منافع و مصالح خود و ملتمان و براساس مسووليت‌ها و تعهدات اخلاقى، اسلامى، منطقه‌اى و بين‌المللى که داريم، تصميم‌گيرى مى‌کنيم. ايجاد روابط صميمانه و تقويت مناسبات دوستانه با همسايگان، کشورهاى اسلامى، کشورهاى منطقه و بين‌المللى در اولويت سياست خارجى ما قرار دارد بنابراين همان‌گونه که ابتداى گفتگوها گفتم به خاطر ملت عراق درخواست مردم و دولت اين کشور براى حل مشکلاتشان وارد اين گفتگوها شديم.
 
اين اقدام به ابتکار و تصميم‌ ما بود و به خاطر احساس مسووليتى بود که از سوى دولت ايران وجود داشت؛ البته امريکايى‌ها تلاش مى‌کنند بازى‌هاى مختلفى را در عرصه بين‌المللى داشته باشند، اما هوشيارى ملت‌ها و دولت‌ها مانع موفقيت اقدامات آنها مى‌شود.
 
در حال حاضر، بسيارى از چهره‌هاى سابق دست‌اندرکار مسائل هسته‌اى در کشور از ناکافى بودن برنامه‌هاى ديپلماتيک ايران براى موفقيت برنامه هسته‌اى انتقاد مى‌کنند و اين برنامه‌ها را کافى نمى‌دانند. آيا اين انتقادات را موجه مى‌دانيد؟
بايد مشخص شود که انتقادات در چه زمينه‌اى است. اتفاقا ديپلماسى ايران در دولت نهم و در عرصه هسته‌اى يکى از ابعاد موفقيت دستگاه ديپلماسى است.
 
اما دراين دوره شاهد رفتن پرونده ايران به شوراى امنيت بوديم، به طورى که تحريم‌هاى اقتصادى بيشترى به ما تحميل شد. با اين حال باز هم شما راهبردهاى ديپلماتيک کشور را در اين باره موفق ارزيابى مى‌کنيد؟
شما موفقيت را چگونه تعبير مى‌کنيد؟ ما معتقديم اگر دستگاه ديپلماسى کشور و کسانى که در سياست خارجى نقش دارند، بدون اين که اندکى از حقوق ملت و منافع ملى کوتاه بيايند، بتوانند دستاوردهايى در عرصه عمل داشته باشند، اين نوعى موفقيت است. دشمن مى‌خواهد بدون آن که وجهه قانونى يا حقوقى داشته باشد، ايده خود را به ما تحميل کند کما اين که از ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى ايران تاکنون، ما را با برخى از تحريم‌ها مواجه کرده است.
 
اين سياستى است که دشمن در مقابل ملت و منافع ايران دنبال و از هر ابزارى که در توان داشته استفاده کرده است تا ملت ما را از منافع مشروع و حقوق طبيعى و قانونى‌اش محروم کند.
 
در مقابل، جمهورى اسلامى ايران اين حقوق و منافع را در يک چارچوب قانونى و حقوقى و براساس معاهدات و موازين بين‌المللى پيگيرى کرده است و شما به حقوق خود دست يافته‌ايد، بدون اين که کوچک‌ترين تخلفى داشته باشيد. اين يک موفقيت بزرگ در عرصه ديپلماسى است.
 
دشمن هم از ابزار، توان و نفوذ خود و از اقدامات غيرقانونى و غيرحقوقى در مقابل ملت ايران استفاده کرده است. طبيعى است کشورهاى مستقل براى دستيابى به اهداف مشروع خود با مشکلاتى از سوى دشمن مواجه مى‌شوند که بهترين روش اين است که بدون عقب‌نشينى بتوانيم همان مسيرى که ما را به اهداف مى‌رساند، ادامه دهيم.
 
زمانى که براى اولين بار بحث بسته‌هاى پيشنهادى مطرح شد، اروپا بسته‌اى را پيشنهاد کرد. بلافاصله در آن زمان گفتيم که پيشنهادهايى داريم. در حال حاضر هم که گروه 1+5 پيشنهاد ارائه بسته مى‌دهد، از بسته پيشنهادى خود سخن به ميان مى‌آوريم. به نظر مى‌رسد اين عملکرد انفعالى است. اگر در اين‌باره برنامه‌اى تدوين شده است؛ چرا قبل از آن که 1+5 پيشنهاد خود را مطرح کنند، ما برنامه خود را ارائه نمى‌دهيم تا آنچه پاسخ دهند؟ آيا اين يک واکنش نيست تا برنامه‌ريزى؟
فرق است ميان 2 بسته. بسته اولى که اروپايى‌ها پيشنهاد کردند را بررسى کرديم و پاسخ داديم و در مقابل هيچ پاسخى را از طرف اروپايى‌ ديگر دريافت نکرديم و متاسفانه با يک تصميم غيرمنطقى و نادرست اروپايى‌ها و برخى ديگر از کشورهاى 1+5 مواجه شديم که موضوع هسته‌اى ايران را از آژانس به شوراى امنيت منتقل کردند. اما بسته‌اى که اکنون از آن صحبت مى‌کنيم، يک بسته کاملا ابتکارى است که جمهورى اسلامى ايران آن را تکميل و به موقع ارائه کرده است.
 
مهمترين بخش اين بسته يا ستاره آن کدام است و در چه محورى قرار دارد؟
اين بسته پيشنهادى براساس عدالت‌محورى و همچنين احترام به حاکميت ملى کشورها و محترم شمردن حقوق آنها تنظيم شده است و اعلام آمادگى کرده‌ايم تا با کشورهايى که در صلح و امنيت جهانى تاثيرگذارند، به مذاکره بنشينيم و علاوه بر آن در يک حرکت جمعى گام‌هاى مناسبى را برداريم.
 
شما از کشورهاى تاثيرگذار صحبت کرديد. شنيده شده که در حقيقت يکى از مفاد بسته پيشنهادى ايران آن است که گروه 1+5 تبديل به گروه 2+5 شود، منتها اين نفر دوم که به اين گروه اضافه مى‌شود، ايران باشد. اگر اين ماجرا صحبت دارد، اين امر چگونه امکانپذير است؟ اعضاى 1+5 که متشکل از 5 عضو شوراى امنيت و آلمان هستند، تلاش دارند به بازپرسى ايران بپردازند. آيا ايران مى‌تواند کنار اين کشورها قرار بگيرد، چنين مکانيسمى قابل توجيه است؟
در حال حاضر، ايران به عنوان يک قدرت تاثيرگذار در مسائل منطقه‌اى و بين‌المللى است و در بسته‌اى که تنظيم کرده، آمادگى خود را براى مذاکره با ديگر قدرت‌هاى تاثيرگذار در صلح و امنيت جهانى اعلام کرده است.
 
يعنى پيشنهاد 2+5 را تاييد مى‌کنيد؟
عدد و رقم مطرح نيست. صحبت کلى‌تر از اين حرف‌هاست. ايران قطعا يکى از قدرت‌هاى تاثيرگذار در صلح جهانى است.
 
اما 1+5 شکل گرفت که به بررسى برنامه هسته‌اى ايران بپردازد و به نتيجه‌اى برسد و حالا اگر ايران بخواهد در کنار اين کشورها قرار بگيرد، چه نتيجه‌اى را انتظار دارد؟
ما بسته‌اى را که تنظيم کرده‌ايم؛ ارائه و با آنها پيرامون اين بسته مذاکره مى‌کنيم و آمادگى داريم علاوه بر مذاکره به صورت دستجمعى هم گام‌هاى مناسبى را برداريم.
 
با تغيير دبير شوراى عالى امنيت ملى و جايگزينى جليلى به جاى لاريجانى، به نظر مى‌رسد اين جايگزينى وتغييرات، محور شورايى تصميم‌گيرى درباره مساله هسته‌اى را به محور تصميم‌گيرى واحد مبدل مى‌کند. اگر اين‌طور نيست، وزارت امور خارجه در چه سطحى از تصميم‌گيرى‌هاى اين موضوع قرار دارد؟
هم در گذشته و هم در حال تصميمات مربوط به موضوع فعاليت‌هاى هسته‌اى جمهورى اسلامى ايران در شوراى عالى امنيت ملى مطرح و پيرامون آن اظهارنظر و تصميم‌گيرى مى‌شود. در گذشته رئيس محترم جمهورى، رئيس شوارى عالى امنيت ملى بودند و در حال حاضر نيز همين‌طور است.
 
اساسا سياست جمهورى اسلامى ايران در عرصه مهم هسته‌اى داراى اصول و ضوابطى است که با تغيير افراد تغيير نمى‌کند. وزير امور خارجه نيز به عنوان يک عضو مهم و فعال شوراى عالى امنيت ملى در اين شورا حضور دارد.
 
در دور جديد فعاليت ديپلماسى کشورمان، ما در معرض روابط با کشورهاى عربى روند متفاوتى داشتيم و تلاش کرديم اين روابط را ارتقاء ‌و بهبود بخشيم. پرسش اينجاست که نتيجه اين اقدامات ما کجا نمود دارد؟
 
اساسا تقويت روابط و مناسبات با همسايگان در اولويت سياست خارجى قرار دارد و اين موضوعى است که در تمام دوران دنبال مى‌شود. ابتکارات خوبى نيز در دولت نهم براى تنش‌زدايى، اعتمادسازى و تقويت و ارتقاى مناسبات در زمينه‌هاى مختلف صورت گرفت. حضور رئيس‌جمهور در کشورهاى مختلف حوزه خليج‌فارس و سفر مقامات عالى‌رتبه اين کشورها به ايران و طرح‌هاى مختلفى که از سوى ايران براى تقويت همکارى‌ها ارائه شد و استقبالى که اين کشورها از اين طرح‌ها کردند، نشان‌دهنده اين است که در هر دو طرف عزم و اراده جدى براى تقويت مناسبات وجود دارد.
 
همه کشورهاى اين منطقه به اين موضوع کاملا آگاه هستند که ما کشورهاى ماندنى در اين منطقه هستيم و همسايگانى هستيم که سال‌ها و قرن‌ها در کنار يکديگر زندگى خوب، روابط ديرينه و پيوندهاى عميقى را داشته‌ايم و در آينده هم تصميم بر اين است که اين پيوندها بيش از گذشته باشد لذا بايد از همه فرصت‌ها و ظرفيت‌ها براى بهبود اين روابط استفاده کرد.
 
البته برخى از اختلاف‌نظرها ميان کشورهاى مختلف وجود دارد. نه تنها بين جمهورى اسلامى ايران با برخى از اين کشورها، در ميان خود اين کشورها هم اختلاف‌نظراتى وجود دارد. کار دستگاه ديپلماسى و سياست خارجى اين است که اين اختلافات را به حداقل رسانده و به يک روش منصفانه حل و فصل برسد و فرصت‌ها و ظرفيت‌هاى جديدى را ايجاد کند تا اين روابط همچنان سير رو به رشد و توسعه خود را طى کند.
 
در مورد مصر اوضاع چگونه است؟ ايران به سوى مصر حرکت کرد و رئيس‌جمهور با استقبال از اين حرکت سخن گفت و رفت و آمدهاى سياسى جريان يافت، اما اين حرکت فعال ناگهان خاموش شد. رابطه با مصر به کجا انجاميد و چرا رابطه تهران و قاهره همچنان راکد باقى مانده است؟
روابط ما با مصر در عرصه‌هاى مختلف روابط خوبى است. ما همکارى‌هاى منطقه‌اى و بين‌المللى خوبى داريم و روابط اقتصادى، صنعتى و مبادلات تجارى در سطح خوبى است و قابل افزايش نيز است در سطح سياسى موانعى‌ از گذشته وجود داشته است که مى‌توانيم در چارچوب يک تفاهم جامع آنها را حل و فصل کنيم.
 
آيا طرف مصرى نيز خواهان گسترش اين روابط است يا فقط ايران است که نسبت به اين موضوع ابراز تمايل مى‌کند؟
مصرى‌ها در گفتگوهايى که داشتيم تعامل خوبى داشتند و اميدواريم با افزايش اين تعاملات روابط نيز به سطح بالاترى ارتقا يابد.
 
شما از تعامل مثبت سخن مى‌گوييد. تعامل مثبت معمولا رو به پيشرفت است، اما ما در اين مدت پيشرفتى در روابط دو کشور نمى‌بينيم.
تنظيم روابط با کشورها و کار در سياست خارجى همواره بايد با تعامل و صبورى همراه باشد تا اين که به يک مرحله مطلوب برسد.
 
ما در اين دوره شاهد سفرهاى متعدد رئيس‌جمهور به کشورهاى آسيايى، آفريقايى يا امريکاى جنوبى بوديم، اما رئيس‌جمهور هيچ سفرى به کشورهاى اروپايى نداشت يعنى شايد روابط اقتصادى در جريان بوده اما مى‌توان گفت در اين دوره ما تقويت مناسبات سياسى با اروپا نداشته‌ايم. دليل آن چيست؟
سفر مقامات عالى‌رتبه ما در گذشته نيز به کشورهاى اروپايى کم بوده است. روابط ما با کشورهاى اروپايى خوب است، اما اگر برخى از کشورهاى اروپايى ارتقاى مناسباتشان را به مسائل ديگر گره زده‌اند، ديگر ايران مسوول نيست. اگر در دوره‌هاى گذشته هم شما نظرى داشته باشيد، اروپايى‌ها سياست خود را چندان نسبت به جمهورى اسلامى ايران تغيير نداده‌اند.
 
آخرين سوال را به مسائل خانوادگى اختصاص مى‌دهم،‌ آيا شما در منزل همينطور خوشرو هستيد و آيا خانواده نيز شما را در امور کارى همراهى مى‌کند؟
من 3 فرزند دارم و زندگى خانوادگى نه تنها مانع فعاليت‌هاى سياسى‌ام نيست، بلکه موجب فراموشى موقت سختى کار در محيط خانه است.

نظر شما :