نامزدی ویلیام برنز بر مسند سیا

نشانه بی اعتمادی سنتی دموکرات ها به دستگاه امنیتی آمریکا

۲۹ دی ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۰ کد : ۱۹۹۹۱۴۶ آمریکا انتخاب سردبیر
سید قاسم ذاکری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: هر چند هنوز ریاست ویلیام برنز بر سازمان سیا صرفا در حد حرف است و حتی در صورت گمارده شدن او به این مقام واقعا معلوم نیست چگونه می خواهد از پس باندهای مخوف و مافیائی حاکم بر این تشکیلات جهنمی برآید ولی حتی صرف مطرح شدن او برای احراز این مقام، می تواند گویای بلند شدن دوباره صدای جان اف کندی در حزب دموکرات آمریکا باشد. بدون شک  داستان سرائی هائی سازمان سیا علیه به اصطلاح دشمنان آمریکا در سرتاسر جهان برای سال های طولانی منبع مهمی از تجارت های پرسود در میان باندهای مخوف سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا بوده است. 
نشانه بی اعتمادی سنتی دموکرات ها به دستگاه امنیتی آمریکا

نویسنده: سید قاسم ذاکری، کارشناس مسائل بین الملل

دیپلماسی ایرانی: الف- مقدمه: پس از اعلام پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گزینه پیشنهادی وی برای ریاست سازمان سیا یعنی ویلیام برنز (دیپلمات بازنشسته وزارت خارجه آمریکا) تعجب و حیرت همگانی را سبب شده است. فارغ از اینکه آیا واقعا ویلیام برنز نهایتا رئیس سازمان سیا می شود یا نه ولی صرف اعلام نامزدی وی برای تصدی این مقام گویای نقطه اوج بی اعتمادی سنتی دموکرات ها به دستگاه امنیتی آمریکاست. مقامات عالی رتبه آمریکائی از حزب دموکرات (حتی در سطح رووسای جمهور) همواره گفته اند آمریکا بخاطر اشتباهات سیا و پنتاگون بارها غافلگیر شده است. 

ب- بی اعتمادی سنتی دموکرات ها به سازمان سیا: جان اف کندی، رئیس جمهوری اسبق آمریکا در ابراز نفرت خود علیه سیا و پنتاگون بارها تکرار کرده بود که دوست دارد ارگان های نظامی و امنیتی آمریکا را پاره پاره کرده و آنگاه هر تکه را دوباره قطعه قطعه کند.  کندی در زمان ریاست جمهوری اش با تمامی داستان سرائی های سیا و پنتاگون پیرامون لزوم حفظ نظامیان آمریکائی در ویتنام بلکه دخالت نظامی در لائوس مخالفت کرد و حاضر به همکاری با آنها نشد. کندی اتفاقا بر خلاف نظرات سیا و پنتاگون ضمن برقراری تماس مستقیم با خروشچف بحران موشکی کوبا را حل کرد و حتی در اقدامی بی سابقه باز هم بر خلاف دیدگاه های سیا و پنتاگون اقدام به انعقاد موافقتنامه کنترل سلاح های اتمی با شوروی کرد و حتی برخی اقدامات برای حل مشکلات با کوبا و فیدل کاسترو را در دستور کار قرار داد. سال ها پس از بحران موشکی کوبا وقتی امریکائیان متوجه شدند که سازمان سیا از استقرار حجم گسترده ای از سلاح هسته ای توسط شوروی در کوبا بی خبر مانده بود آنگاه درستی عقاید و رفتارهای کندی در بی اعتمادی به سیا و پنتاگون ثابت شد. جان اف کندی بالاخره با جان خود هزینه ایستادگی در مقابل سیا و پنتاگون را پرداخت مخصوصا که سیا و پنتاگون او و برادرش را به همنوائی با کمونیسم متهم می کردند. 

جیمی کارتر هم بارها نسبت به اهداف و نیات صادقانه و خیرخواهانه سیا و پنتاگون شک کرده بود تا اینکه در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون به مناسبت از بین رفتن خطر کمونیسم و فروپاشی شوروی، برخی اسناد دروغگوئی ها و خلافکاری های سیا و پنتاگون از جمله ارسال گزارش های دروغ برای کاخ سفید و دیگر نهادهای حکومتی آمریکا فاش شد. اوباما هم در زمان ریاست جمهوری خود بیشتر متکی بر گزارش ها و داده های جامعه اطلاعاتی آمریکا بود؛ با این حال اوباما بابت اتخاذ برخی تصمیمات اشتباه (بر مبنای داده های غلط) مانند دخالت نظامی در لیبی ابراز تاسف کرد و صراحتا گفت این تصمیم اشتباه را بر اساس اطلاعات غلط و گمراه کننده اتخاذ کرد.  اظهارات اوباما بار دیگر اشتباهات بزرگ و قدیمی در تصمیم سازی رهبری آمریکا بر مبنای داده های غلط و مفروضات غیر معتبر دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را در اذهان زنده کرد؛ مشکلی که طی سال های پس از جنگ جهانی دوم نه تنها عامل دردسرهای بسیار بزرگی برای آمریکا شده بلکه مشکلات بسیار بزرگتری را برای مردم در نقاط مختلف جهان به وجود آورده است. فهرست شکست و ناکامی های آمریکا در دستیابی به اطلاعات درست و دقیق در زمان جنگ سرد و سال های پس از آن بسیار طولانی و بسیاری از آنها اینک در اختیار افکار عمومی جهانیان قرار گرفته ولی مشکل اصلی عمدتا در جاهائی بروز یافته است که رئیس جمهوری آمریکا یا دیگر مسئولان عالی رتبه امنیتی و نظامی در این کشور بر مبنای داده ها و اطلاعات غلط، مبادرت به اتخاذ تصمیمات خطرناک و پرهزینه کرده اند. نظیر حمله به عراق در سال 2003 که بر مبنای اطلاعات کاملا غلط و گمراه کننده صورت پذیرفت. 

بدیهی است که این تصمیم سازی های غلط رنج بیهوده برای میلیون ها انسان در سرتاسر جهان را سبب شده است اما تداوم همین نقصان ها نهایتا سبب شد تا امنیت ملی آمریکا هم به خاطر ناکارآمدی سیستم های امنیتی اش در معرض مخاطره مستقیم قرار بگیرد. 

به نظر راجر هیلزمن دستیار وزرای امور خارجه وقت آمریکا در دهه های 50 و 60 میلادی و مشاور پرزیدنت کندی، در بسیاری اوقات جا افتادن تصورات غلط در دستگاه های امنیتی و نظامی امریکا پس از مدتی تبدیل به ذهنیت و مفروض قطعی مسئولان عالی رتبه امریکائی برای تصمیم سازی شده و بعدا مسئولان مذکور و از جمله رئیس جمهور بر مبنای داده ها و ادراکات و تحلیل های غلط به اتخاذ تصمیمات فاجعه بار برای منافع آمریکا و جامعه بشری اقدام کرده اند. هیلزمن توضیح می دهد که آلن دالاس، رئیس وقت سیا در دهه 50 میلادی بخاطر ترس از کمونیسم در مورد دولت مصدق در ایران و دولت آربنز در گوآتمالا دچار خطای تحلیلی شده بود در حالی که مصدق و آربنز هیچ کدام ارتباطی با کمونیسم نداشتند. 

به نظر اعضای حزب دموکرات آمریکا، ویلیام کیسی، رئیس سازمان سیا در دهه های 80 و 90 میلادی مصداق بارز هزینه های هنگفت برای آمریکا بوده است طوری که جورج شولتز، وزیر امور خارجه امریکا در زمان ریگان در واکنش به یک ارزیابی غیر واقعی سیا درباره مسائل ایران علنا به مسئولان سیا گفت: "من هیچ اعتمادی به حرف های شما ندارم.... من به عنوان مشتری کمترین رضایتی از شما ندارم و اگر کار ما مثل تجارت بود حتما دنبال فروشنده دیگری می گشتم"!  

علاوه بر موارد یاد شده لازم است به شکست های سازمان سیا در نقاط مختلف جهان، مشارکت سازمان یافته سیا در تجارت مواد مخدر و دیگر جنایات سازمان یافته همچنین تعمد این سازمان در ارائه گزارش ها و اطلاعات دروغ  به رووسای جمهور آمریکا نیز اشاره کرد. جان نیکسون، تحلیلگر ارشد سازمان سیا در سال های 2011-1998 در مکتوبات خود توضیح می دهد که چگونه جورج تنت، رئیس وقت سیا در زمان بوش پسر با کنار گذاردن گزارش های بی طرفانه و کارشناسانه در سازمان سیا پیرامون عراق و با آوردن یک دوجین کارشناس غیر حرفه ای به سیا اقدام به ارسال گزارش های غیر واقعی به کاخ سفید (البته طبق نظر بوش پسر) برای حمله به عراق کرد.  

در سال 1993 سناتور فرانک جورج در صحن علنی سنا اعلام کرد که سازمان سیا با بودجه نامحدود و سری خود نه به کنگره پاسخگو است و نه به افکار عمومی و در مواردی حتی به رئیس جمهور هم پاسخگو نیست. 

شکل گیری باندهای فاسد و مافیائی و زد و بندهای تجاری و تبهکاری در مهمترین سرویس های امنیتی آمریکا از دهه 90 میلادی تاکنون از جمله موضوعات اصلی رسانه ها در داخل آمریکا بوده است. در این رابطه به وضوح نشان داده می شود که چگونه این سازمان ها ضمن دروغ گفتن به مردم امریکا در جاهای مختلف دنیا هر طوری خواسته اند رفتار بلکه جنایت کرده اند. گو اینکه طبق فیلم مستند و منتشر شده در فضای مجازی از مایک پومپئو به عنوان یکی از رووسای سازمان سیا که در آن صراحتا به آموزش دروغگوئی  و فریبکاری در سازمان سیا اشاره کرده به تدریج دامنه این دروغ گوئی ها و فریبکاری ها به موسسات و نهادهای بالادستی داخل آمریکا بلکه افکار عمومی آمریکا هم کشیده شده است. در حالی که از مدت ها قبل شاهد تولید حجم انبوهی محتوا در داخل آمریکا (در قالب فیلم های سینمائی، مقاله، تحلیل و کتاب) پیرامون خلافکاری ها بلکه جنایات سازمان سیا هستیم از طرف دیگر به قول رابرت وی کیلی که سال ها سفیر آمریکا در کشورهای مختلف بوده است استناد می کنیم که می گوید: (شکست های سازمان سیا در جمع آوری اطلاعات دقیق از جمله در شکست در جذب افراد باعث شده است گاهی اوقات وقتی وابستگان به سیا در اقصی نقاط عالم به قدرت می رسیدند چون شاهد خیانت های سیا به عوامل خود بوده اند بنابراین پس از به قدرت رسیدن در کشوری خاص، برای تامین امنیت خویش بلافاصله سیاست های ضد آمریکائی اتخاذ می کردند تا از جانب بلوک مقابل آمریکا حمایت شوند.)

نامزدی ویلیام برنز برای ریاست سازمان سیا همچنین در چارچوب غلبه افکار منتسب به چپگرائی در داخل حزب دموکرات آمریکا بلکه غلبه این نحله فکری در نیمه جنوبی قاره آمریکا هم قابل تحلیل و ارزیابی است. ویلیام برنز برای سیاستمداران و افکار عمومی جهان بیش از هر چیز بخاطر مقاله بسیار مهم او که در آستانه بازنشستگی اش در نشریه فارین پالیسی به تاریخ 23 اکتبر 2014 منتشر شد شناخته می شود. ویلیام برنز در این مقاله به کاهش قدرت جهانی آمریکا در جهان، ظهور قدرت های جدید در دنیا، انتقاد از ماجراجوئی های نظامی آمریکا در غرب آسیا اشاره کرده و 10 توصیه به دیپلمات های آمریکائی در فضای نوظهور جهانی ارائه کرده از جمله اینکه لازم است دیپلمات های آمریکائی بدانند دنیا حول محور آمریکا نمی چرخد. برنز در این مقاله با اشاره مستقیم به رویدادهای خاورمیانه، به دیپلمات های آمریکائی ماهیت درونزای این رخدادها و عدم درک آمریکائیان از مسائل خاورمیانه را یادآوری کرده است. 

نتیجه گیری: 

هر چند هنوز ریاست ویلیام برنز بر سازمان سیا صرفا در حد حرف است و حتی در صورت گمارده شدن او به این مقام واقعا معلوم نیست چگونه می خواهد از پس باندهای مخوف و مافیائی حاکم بر این تشکیلات جهنمی برآید ولی حتی صرف مطرح شدن او برای احراز این مقام، می تواند گویای بلند شدن دوباره صدای جان اف کندی در حزب دموکرات آمریکا باشد. بدون شک  داستان سرائی هائی سازمان سیا علیه به اصطلاح دشمنان آمریکا در سرتاسر جهان برای سال های طولانی منبع مهمی از تجارت های پرسود در میان باندهای مخوف سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا بوده است. 

متاسفانه برخی عوامل ناامنی جهانی در خارج از آمریکا نیز از طریق اتصال به همین باندهای فاسد نظامی، امنیتی و سیاسی در آمریکا به پیش بردن برخی اهداف خود در دامن زدن به ناامنی و بی ثباتی در نقاط مختلف جهان موفق شده اند که در این رابطه می توان به اسرائیل و عربستان سعودی به عنوان برجسته ترین عوامل بی ثباتی وناامنی در خاورمیانه اشاره کرد. بدون تردید دخالت های نظامی بی حاصل آمریکا در غرب آسیا بیشتر از هر چیز به نفع باندهای مافیائی در سیا و پنتاگون و برای تامین منافع اسرائیل و عربستان بوده است. در کابینه جو بایدن هر چند فعلا چشم اندازی برای حل مشکلات میان ایران و آمریکا دیده نمی شود ولی بخاطر اتصالات بسیار مهم عربستان و اسرائیل به سازمان سیا و پنتاگون محتمل است مانند زمان اوباما صداهای بلند مخالفت با اسرائیل از داخل هیات حاکمه آمریکا از حزب دموکرات دوباره بلند شود همچنین برخی محدودیت ها در روابط آمریکا با عربستان به وجود آید. 

تجارب آمریکا طی سال های اخیر موید این است که هر چند آمریکائیان متوجه اهمیت بلکه لزوم تغییر شده اند ولی بعید است فعلا آمادگی تغییر داشته باشند. انتظار می رود که ریاست ویلیام برنز یا فردی مثل او بر سازمان سیا به جای ایجاد تغییر در رهیافت ها و عملکردهای آمریکا، بیش از هر چیز تشدید اختلافات و وخامت شکاف ها در داخل آمریکا و مآلا افزایش آسیب پذیری امنیتی و سیاسی آمریکا را باعث شود مخصوصا که میان دیگر اعضای کابینه بایدن با ویلیام برنز به عنوان رئیس سیا هماهنگی و یکدستی مشاهده نمی شود. 

کلید واژه ها: ویلیام برنز ایالات متحده امریکا سیا سی آی ای جو بایدن جان اف کندی باراک اوباما دونالد ترامپ مایک پمپئو


( ۹ )

نظر شما :