علل و عوامل نگرش انتقادی و بی اعتمادی تاریخی ایرانیان

چرا ایرانی ها به قدرت های بزرگ بی اعتمادند؟

۲۴ فروردین ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۰۱۶۵۱ اخبار داخلی آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
امیرهوشنگ کریمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در این نوشتار به بهانه این موضوع و طوفانی که در سطح نخبگان، سیاسیون، افکار عمومی و رسانه ها به پا کرده، به طرح و بررسی این پرسش مبنائی می پردازیم که علت رویکرد انتقادی و مخالفت تاریخی ایرانیان با قدرت های بزرگ و توافقات و تعاملاتی از این دست چیست؟ بدیهی است در اینجا انگیزه ها و اغراض سیاسی و جناحی موافقین و مخالفین در داخل، یا منشاء خارجی انتقادها و مخالفت ها، و انگیزه های رقبای خارجی و دشمنان بین المللی این چنین توافقاتی مد نظر نیست، بلکه هدف پرداختن به دلایل روانشناختی، جامعه شناختی و فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی درتقابل و ضدیت با چنین توافقاتی است. در واقع پرسش اساسی این است:توافقات و تعاملاتی از این دست و در این سطح با قدرت های بزرگ که امری متداول و معمول در جهان بوده و حتی به عنوان یک دستاورد بزرگ تلقی می شود، چرا در ایران با چنین فضای سنگین و هجمه ای از موافقین و مخالفین مواجه می شود؟
چرا ایرانی ها به قدرت های بزرگ بی اعتمادند؟

نویسنده: دکتر امیرهوشنگ کریمی، دکتری تخصصی روابط بین الملل از دانشگاه تهران

دیپلماسی ایرانی: اخبار و گزارش های مرتبط با موضوع نهائی شدن توافق راهبردی 25 ساله با کشور چین (دست کم در طرف ایرانی) موجی از واکنش های موافق و مخالف و منتقد را برانگیخته است. این درحالی است که اولا ً تمام این جنجال و هیاهوها در سمت ایران جریان داشته و در طرف مقابل سکوت کامل برقرار است. ثانیا ٌتمام این بحث و جدل ها میان دو طیف موافق و مخالف درحالی است که این موضوع هنوز به عنوان مقوله ای ناتمام مورد توافق و تفاهم نهائی واقع نشده و طرف چینی هنوز نظر قطعی و نهائی خود را اعلام نکرده است. با وجود این، در یک تحلیل محتوای گذرا از عنوان و محتوای منتشر شده این توافق، به عناصر و مؤلفه هائی همچون"برنامه اقدام یا نقشه راه، راهبردی، بلندمدت 25 ساله، با بیش از 100 ابر پروژه زیربنائی و سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری" بر می خوریم که به خودی خود مسحور کننده و حساسیت برانگیز بوده و به این توافق خصلتی منحصر به فرد و بی سابقه در تاریخ روابط خارجی ایران می بخشد. 

در این نوشتار به بهانه این موضوع و طوفانی که در سطح نخبگان، سیاسیون، افکار عمومی و رسانه ها به پا کرده، به طرح و بررسی این پرسش مبنائی می پردازیم که "علت رویکرد انتقادی و مخالفت تاریخی ایرانیان با قدرت های بزرگ و توافقات و تعاملاتی از این دست چیست؟" بدیهی است در اینجا انگیزه ها و اغراض سیاسی و جناحی موافقین و مخالفین در داخل، یا منشاء خارجی انتقادها و مخالفت ها، و انگیزه های رقبای خارجی و دشمنان بین المللی این چنین توافقاتی مد نظر نیست، بلکه هدف پرداختن به دلایل روانشناختی، جامعه شناختی و فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی درتقابل و ضدیت با چنین توافقاتی است. در واقع پرسش اساسی این است: "توافقات و تعاملاتی از این دست و در این سطح با قدرت های بزرگ که امری متداول و معمول در جهان بوده و حتی به عنوان یک دستاورد بزرگ تلقی می شود، چرا در ایران با چنین فضای سنگین و هجمه ای از موافقین و مخالفین مواجه می شود؟"

برای یافتن پاسخ به این پرسش باید نقبی در تاریخ و فرهنگ مردم ایران زمین زد. برخی عناصر و مؤلفه هائی که در تحلیل و پاسخ به چرائی این پرسش می توان مطرح کرد، بدین شرح است:

1. ریشه های تاریخی – تمدنی: ریشه و خاستگاه برخی کنش ها و فرهنگ سیاسی مردمان ایران زمین را باید در تاریخ و تمدن کهن این سرزمین جستجو کرد. اصولا ً کشورهای قدیم همانند ایران، چین  و یونان که درگذشته امپراطوری های بزرگی را شکل دادند، برخلاف کشورها (دولت – ملت ها)ی معاصر، تاریخ مدار، تمدن محور و فرهنگ پایه هستند. یعنی مایه قوام و دوام آنها بیش از هر چیز از مؤلفه های فرهنگ و تمدن و تاریخ آن ها تأثیر می پذیرد. انسان و جامعه ایرانی برای خود تشخص، تمایز و تفاخر خاصی در برابر دیگران قائل است و باور به"قبله عالم" بودن دارد. لذا این خصلت و خصیصه خاص که مختص ملت های قدیم است، تعامل با دولت – ملت های معاصر، چه ضعیف یا قوی را دشوار می سازد. به خصوص برقراری تعامل و ایجاد توافق با "قدرت های بزرگ جهانی" همواره با نوعی تردید، دیرباوری و بی اعتمادی همراه است. تاریخ معاصر ایران زمین مشحون از موارد متعدد ناسازگاری و ناکامی در برقراری روابطی متعادل و متناسب با قدرت های بزرگ است.
 
2. ذهنیت منفی تاریخی: دست کم در پنج قرن اخیر، سیاست های استعمارطلبانه و استثماری ِ قدرت های بزرگ اروپائی و غیراروپائی در برخورد با کشور ایران، باعث شکل گیری ذهنیتی منفی نسبت به قدرت های بزرگ در حافظه جمعی ایرانیان شده است. تحقیقا ً سه جنبش بزرگ و تاریخ ساز ملت ایران ظرف یک قرن اخیر (جنبش مشروطه، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی) متأثر از این ذهنیت و سابقه منفی و با هدف قطع ید از قدرت های امپریالیستی و استکباری شکل گرفت و به نتیجه رسید. می توان ادعا کرد حس بدبینی و بی اعتمادی تاریخی ایرانیان نسبت به تعامل با این قدرت ها، به خصوص در دوران چهل ساله پس از انقلاب تشدید و تقویت نیز شده است. 

3. استقلال طلبی و آرمان خواهی: پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی، روحیه و گرایش به استقلال طلبی، خودباوری و خوداتکائی را به اعلی درجه خود رساند. علاوه بر"استقلال" که به کلیدواژه اصلی شعار انقلاب (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) و عنصری اساسی در اندیشه راهبردی رهبران انقلاب تبدیل شد، دکترین "نه شرقی، نه غربی" نیز متأثر از فضای استعمارزدائی دهه های 1960 و 1970 میلادی و جریان بین المللی عدم تعهد و ضدیت با نظم دو قطبی حاکم بر نظام بین الملل و به عنوان "راه سوم" در پیشانی سیاست خارجی نظام نوپای اسلامی جای گرفت. بر این اساس و با الهام از آموزه های رهبران انقلاب، عدم اتکای راهبردی به قدرت های بزرگ جهانی به اصلی اساسی و اعتقادی تبدیل شده است. در چنین فضا و شرایطی نه تنها برقراری مناسبات با قدرت های غربی، بلکه تعاملات با قدرت های غیرغربی نیز همواره با نوعی عدم قطعیت و تردید مواجه می شود.

4. عدم موازنه شرق و غرب: دکترین "نه شرقی، نه غربی" که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان اصل راهنمای عمل بر تارک سیاست خارجی ایران اسلامی نشست و بر سر در دستگاه دیپلماسی کشور نقش بست، بیش از همه متأثر از سیاست موازنه منفی دولت ملی دکتر مصدق بود که این خود الهام بخش جریان استقلال طلبی و استعمارزدائی در آسیا، آفریقا و حتی آمریکای لاتین در دهه های 1960 و 1970 میلادی و شکل گیری جنبش عدم تعهد در میانه جنگ سرد دو ابرقدرت شد. دکترینی که به واسطه هویت اسلامی و ماهیت انقلابی ِنظام سیاسی مستقر، محتوائی اسلامی و قرآنی نیز یافت (آیه شریفه لاشرقیه و لاغربیه، و قاعده قرآنی نفی سبیل). با وجود این، اقتضائات ناشی از فروپاشی نظام دو قطبی و الزامات و ضرورت های ناشی از تعامل فعال با جهان خارج، سبب شد تا ظرف سه دهه گذشته بعد "نه غربی" دکترین مذکور درعمل و بعد "نه شرقی" آن در نظر و شعار، کم رنگ و بی محتوا شود. با این حال هیچگاه سیاست خارجی کشور نتوانست به توازنی مطلوب میان رابطه و تعامل با شرق و غرب (سیاسی – ایدئولوژیک و جغرافیائی) دست یابد. این امر سبب شکل گیری دو قطبی کاذب "غرب باوران - شرق گرایان" در میان جامعه و حتی نخبگان ایرانی شده است. دو قطبی "شیفتگی - تنفر"در قبال قدرت های غربی یا شرقی، ارمغان چنین دو قطبی کاذبی است. سیاست خارجی عرصه عشق و نفرت نیست، میدان تعامل منطقی، متوازن و واقع گرایانه است.

5. انزوای با شکوه: در تاریخ با مواردی از درون گرائی و خوداتکائی تا حد کمال و برون گرائی و ارتباط با دنیا در حد ضرورت مواجه هستیم که به آن پدیده "انزواطلبی باشکوه" می گویند. کشور چین تا همین چند دهه قبل، برای قرن ها در دوران امپراطوری ها و حتی عصر کمونیسم چینی خود را در هاله ای از تقدس و پیله ای از انزوای شکوهمند قرار داده بود. ایالات متحده آمریکا تا قبل از جنگ جهانی دوم، در وضعیت انزوای شکوهمند قرار داشت و جز حوزه نیمکره غربی، با سایر حوزه های بین المللی تعامل چندانی نداشت، رویکردی که نهایتا ً باعث عدم عضویت در نخستین نهاد جهانی یعنی جامعه ملل و فروپاشی آن شد. ایرانیان نیز به ویژه پس از انقلاب اسلامی و در چهار دهه گذشته، نوعی درون گرائی شکوهمند را تجربه کرده اند و این باور شکل گرفته که می توان در تمامی عرصه ها به خوداتکائی راهبردی و بی نیازی از دیگران دست یافت. بدون تردید چهار دهه تحریم، تهدید و تحدید علیه جمهوری اسلامی، باعث شناسائی و شکوفائی ظرفیت های نهفته و پنهان شده است، معذالک در دنیای شبکه ای و به هم پیوسته کنونی، انگاره "انزوای با شکوه" پاسخگوی نیازها و الزامات و اقتضائات جدید نیست.

6. عدم تمرین و نداشتن تجربه تعامل: در دنیای وابستگی متقابل که همه امور از حالت ساده خطی به وضعیت پیچیده شبکه ای تحول و تکامل یافته، توسعه و پیشرفت جوامع نیز از حالت ساده خطی به اتصالات و ارتباطات شبکه ای تبدیل شده است. در چنین شرایطی، امور به شدت رابطه ای و تعاملی شده و جز با رابطه و تعامل فعال امکان تحول و تکامل وجود ندارد. در واقع در دنیای امروز برقراری روابط فعال، انعقاد موافقتنامه های راهبردی، امضای اسناد همکاری و امثالهم، به اموری عادی و متداول تبدیل شده که نه حساسیتی برمی انگیزد و نه نقد و بحث و جدلی به پا می کند. اما به دلیل وضعیت خاص کشورمان، موضوعاتی مانند سند همکاری راهبردی ایران و چین، خارق العاده و عجیب الخلقه تلقی شده و منشاء مناظرات و مشاجرات قلمی و سیاسی و رسانه ای می شود. در واقع ما با پدیده و آفتی به نام "خطی شدن امور" در سیاست خارجی مواجهیم و هر امری فراتر از فرمول ساده روابط تجاری دوجانبه، دستگاه محاسباتی ما را دچار اختلال می سازد. ورود به دنیای شبکه ای و پا گذاشتن در میدان بازی بزرگان، نیازمند تمرین و ممارست بسیار است. سند همکاری راهبردی ایران و چین می تواند مطلع و نقطه آغاز شبکه ای شدن و بین المللی شدن عرصة سیاست در کشورمان باشد. 

این نوشتار در تأئید یا تکذیب هیچ یک از طرفین مناظره قلمی، مباحثه سیاسی و مجادله رسانه ای موافقین و مخالفین "همکاری راهبردی 25 ساله ایران وچین" نیست. بلکه بر این باور است که در جهان به شدت به هم پیوسته، شبکه ای شده و درهم تنیده کنونی، باید انگاره های انزوای باشکوه، توهم قبله عالم بودن، خود محوربینی، نگاه به شرق در برابر غرب گرائی، شیفتگی در برابر نفرت و عدم توازن و موازنه منفی در سیاست خارجی را کنار گذاشت و مشق ِتعامل گرائی با دنیا کرد. 

کلید واژه ها: ایران و چین سند همکاری ایران و چین سند همکاری 25 ساله ایران و چین قدرت های بزرگ


( ۹ )

نظر شما :

ابزاهیم قدیمی ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ | ۲۲:۰۸
این بی اعتمادی در همه کشورهای اسلامی دیده میشود۔ حتی فقیر ترین ونیازمند ترین انها۔ نمونه افغانستان۔۔بایدگفت چرا کشورهای اسلامی با مستعمره چی ها وعلاقمندان به تغییرات فرهنگی (ماسیونرها) وچانشینی تجدد بجای تعهد مخالف اند۔در هند جر قه های ضد استعماری را مسلمانان بوجود اوردند وهند را از استعمارنجات دادند۔گرچه شرایط جهان بعد از جنک دوم نیز تغییر کرده بود۔هندبعد ازجدا کردن پاکستان نمونه مطلوب شد۔اسلام با تحمل خسارت فراوان از حمله مغول و تیمور فرهنگ اسلامی خود را حفظ کرد وحتی انها را استحاله نمود۔۔ شاهان بزرگ هند مغول های مسلمانند که لقب کبیردر هند دارند۔مقبول است که انقلاب صنعتی در کشورهای اسلامی صورت نگرفت ولی انقلاب فرهنگی عظیمی با اسلام در سرزمین های اسلامی بوجود امد وحفظ شد۔ انقلاب صنعتی تجهیزات نظامی وحشتناکی بوجود اورده است۔ایا ما را ازنظر فرهنگی بجائی میرساند؟۔انسان میلیونها سال در زمین روزگار گذرانده وتکامل فرهنگی وبنیادی واجتماعی کرده است۔این قارقارک ها در خیابان و دورمدار رمین پیشرفت نیست۔ ان عمارت نیست ویران کرده اند۔
ناراضي وضع موجود ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ | ۰۶:۳۴
علاوه بر تایید کامل نکات مطرح شده, خالی از توجه نیست که حقیقتا موارد منفی و انتقادی مطرح شده در مورد قرارداد ۲۵ ساله با چین مبتنی بر انگاره واقعیت نیست, بلکه مبتنی بر دروغ و تصویر سازی و پروپاگاندا بر اساس دیس اینفرمیشن ها و اطلاعات غلط پایه ریزی شده است. چطور که از جانب مخالفین قرارداد با چین سر وصدایی در مورد ننگ نامه برجام در نیامد که هیچ بلکه به شادی و جشن و تبریک هم پرداختند بدون مطالعه متن و مفاد آن !!!