نشست بین الافغانی در تهران به خروجی ملموسی منتهی خواهد شد؟

دولت رئیسی با هر وزیر خارجه ای بخشی از نگاه کلی تهران در قبال بحران افغانستان است

۱۷ تیر ۱۴۰۰ | ۰۹:۰۰ کد : ۲۰۰۳۸۹۳ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
محسن روحی صفت در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیرامون نقش ایران در برون رفت افغانستان از بحران کنونی بر این باور است که بخشی از بدنه طالبان این ارزیابی را دارند که با اتکای صرف به قدرت میدانی نمی‌توان حکومتشان در افغانستان را تشکیل دهند. لذا اگر این فکر در میان طالبان تسری پیدا کند قطعاً می توان به نتیجه بخش بودن روندهای سیاسی، دیپلماتیک و مذاکره و گفت وگوهایی نظیر آنچه که در تهران جریان دارد امیدوار بود.
دولت رئیسی با هر وزیر خارجه ای بخشی از نگاه کلی تهران در قبال بحران افغانستان است

دیپلماسی ایرانی – دیروز چهارشنبه تهران میزبان رهبران سیاسی افغانستان، نمایندگان دولت کابل و طالبان بود. در این نشست که با حضور و سخنرانی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه شروع شد طرف ها گفت وگو و مذاکراتی در خصوص حل بحران افغنستان را در دستور کار قرار دادند. کردند. رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور در این نشست با بیان اینکه مردم و رهبران سیاسی افغانستان باید برای آینده کشورشان تصمیمات دشوار اتخاذ کنند، آمادگی ایران را برای کمک به روند گفت وگو‌های صلح اعلام کرد. اما حال که پس از شکست مذاکرات بین‌الافغانی در قطر، ترکیه و ... این بار این تهران است که دست به‌کار شده تا راهی برای برون‌رفت از بن‌بست سیاسی در افغانستان بیابد، می تواند به این گفت وگوها برای تعدیل بحران در افغانستان امید داشته داشته باشد، به ویژه که تلاش های دیپلماتیک و مذاکرات قطر، ترکیه، روسیه و ... عملا محکوم به در بسته خورد؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی و پاسخ به این سوال، گفت وگویی را با محسن روحی صفت، رایزن سابق اقتصادی ایران در مالزی، سرپرست سابق سرکنسول گری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف، پیشاور، قندهار، رئیس سابق ستاد افغانستان و کارشناس مسائل شبه قاره و جنوب شرق آسیا ترتیب داده است که در ادامه می‌خوانید:

از دیروز چهارشنبه نشست بین الافغانی با حضور نمایندگان دولت افغانستان، شخصیت‌های عالی جمهوریت و هیأت عالی سیاسی طالبان به میزبانی جمهوری اسلامی ایران در محل وزارت امور خارجه آغاز شد. با توجه به واقعیات کنونی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و مخصوصا میدانی افغانستان و از دید شما نشست گفت وگوهای بین الافغانی در تهران تا چه اندازه می تواند به خروجی ملموس و قابل قبولی برای تعدیل بحران افغانستان منجر شود؟ آیا می توان به این گفت وگوها امید داشت به ویژه که تلاش های دیپلماتیک و مذاکرات قطر، ترکیه، روسیه و ... به نتیجه آن چنانی دست پیدا نکرد؟

نکاتی که عنوان کردید درست است، اما نمی‌توان آن را مبنای انفعال و سکوت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران قلمداد کرد. اینکه احتمالاً گفت وگوها و نشست بین الافغانی در تهران به خروجی قابل قبول و ملموسی به منظور حل بحران افغانستان منجر نخواهد شد، نمی تواند باعث شود که تهران هم از پیش خود را بازنده و شکست خورده این تلاش‌های دیپلماتیک بداند و همه تحرکاتش را برای پایان دادن و یا حداقل تعدیا تنش‌ها و بحران نظامی در افغانستان کنار بگذارد. ضمن این که در کنار آن باید تمهیدات لازم، فضا و بستر ممکن فراهم شود تا این گفت وگوها در تهران به بیشترین نتیجه و حداقل‌هایی به منظور تعدیل بحران در افغانستان منتهی شود. در کنار آن باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که برای پایان دادن به بحران افغانستان از طریق گفت وگوها، چه در تهران و چه در دیگر کشورها از قطر و ترکیه گرفته تا روسیه، چین و ... نمی توان امید چندانی داشت. پس اساس این فرض غلط است که ایران بخواهد با این نشست و گفت و گو ها بحران را به طور کامل در افغانستان حل و فصل کند. این دیدگاهی واقع بینانه و مطابق با اقتضائات کنونی در افغانستان و شرایط جاری سیاسی، امنیتی و میدانی این کشور است، واقعیتی که حتی ابرقدرت های جهانی از چین تا روسیه، اتحادیه اروپایی و حتی ایالات متحده آمریکا آن را پذیرفته اند. البته جمهوری اسلامی هم بر این واقعیت اشراف دارد. لذا به نظر می رسد تهران هم از برگزاری این نشست و گفت و گوهای بین الافغانی به دنبال اهداف و خروجی بلند پروازانه ای نیست، بلکه تلاش دارد با این میزبانی حداقل گام مثبت، ولو کوچکی برای تعدیل تنش ها در افغانستان پیدا شود.

اما پیچیدگی تنش و تعدد بازیگران داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای حاضر در بحران افغانستان مسیر بسیار سخت و تقریبا غیر ممکنی برای حل بحران افغانستان از مسیر سیاسی و دیپلماتیک پیش روی همه قرار داده است. لذا ایران با این میزبانی گام مثبت، ولو کوچکی برای تعدیل تنش ها در افغانستان پبر می دارد؟

نکته مغفول مانده اینجاست که اتفاقا نباید ایران این گام برای حل بحران افغانستان بر دارد، این مهم باید توسط مردم و جریان های حاضر در این کشور حاصل شود. بله اینکه تنش فعلی در افغانستان بسیار پیچیده شده کاملا درست است؛ اینکه میزان تعدد بازیگران داخلی، همسایگان، کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه ای بسیار بالاست و هر کدام به سهم خود باعث تداوم و حتی تشدید این بحران شده اند که شکی در آن نیست؛ اینکه مسیر سختی برای حل بحران از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی وجود دارد هم یک واقعیت انکار ناپذیر است. اما ایران هم این تصور را ندارد که به تنهایی و با برگزاری این نشست ها می تواند به حل بحران افغانستان کمک کند. لذا این نشست یک گام ابتدایی است تا شرایط برای مذاکرات شکل بگیرد. در ادامه قطعاً ایران برای پیشبرد آن باید از ظرفیت همسایگان، کشورهای فرامنطقه ای و فرامنطقه ای باید استفاده کند. البته تمامی این تلاش ها از جمهوری اسلامی ایران تا همسایگان و کشورهای فرامنطقه‌ای صرفاً باید برای ایجاد و تسهیل مذاکرات و گفت وگوهای بین الافغانی باشد، نه مانند نشست دوحه که صرفا به مذاکرات آمریکایی ها با طالبان وارد محدود شد، بدون آنکه جایگاهی برای ملت و دولت افغانستان قائل باشد. پس گفت وگوها باید بین الافغانی و بین طرف‌های داخلی درگیر در افغانستان باشد. هیچ کشوری، هیچ بازیگری جز افغان ها نمی تواند صلح، ثبات و آرامش را دوباره در افغانستان برقرار کند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه این کشور با این دست نشست ها صرفاً باید تسهیل کننده گفت وگوهای بین الافغانی باشد تا فضای مناسب و مثبتی برای تعامل گروه های افغانی ایجاد شود.

اتفاقاً نکته اینجاست که به نظر می رسد تهران طرف ثالثِ صادق و میانجی گر بی طرفی برای حل بحران افغانستان نیست چراکه در سایه تلاش‌های سیاسی و رسانه‌ای برای تلطیف و تطهیر طالبان، تهران وزنه بیشتری برای آن ها (طالبان) قائل است تا مردم، جریان های سیاسی و دولت افغانستان؛ یعنی نشست تهران مشابه همان اتفاقی است که در دوحه روی داد، دادن وزن بیشتر سیاسی به طالبان. لذا این گزاره احتمالی وجود دارد که تهران با این نشست سعی دارد از طریق سیاسی طالبان را در مسیر رسیدن به قدرت قرار دهد. ارزیابی شما در این باره چیست؟

اولا موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران افغانستان تلاش برای پایان دادن به بحران در این کشور با مشارکت همه گروه ها، جریان ها، احزاب، دولت، مردم و خلاصه همه بازیگران داخلی است. پس سخنان و تلاش برخی رسانه ها در داخل کشور با محوریت حمایت از طالبان را نمی توان به حساب موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران گذاشت. ایران بنا دارد با این گفت وگوهای بین الافغانی فضای مناسب برای مذاکره بین همه افغان ها به خصوص طالبان با دولت کابل شکل بگیرد. چرا که جمهوری اسلامی معتقد است از طریق جنگ و ناامنی مشکل حل نمی شود، بلکه صد چندان می شود. قطعاً با تداوم این شرایط و غلبه هر کدام بر دیگری در حوزه میدانی فقط بحران و جنگ در افغانستان تشدید و تعمیق پیدا می کند. یعنی این تصور غلط است که طالبان با گسترش مناطق تحت کنترل خود می تواند در افغانستان به قدرت برسد. در پاسخ به نگاه تهران در قبال طالبان هم به مصاحبه پیشینم با دیپلماسی ایرانی رجوع می کنم. در آن گفت وگو با شما پیرامون دلایل لزوم ارتباط تهران با طالبان عنوان داشتم که لازم و ضروری است جمهوری اسلامی ایران برای حفظ منافع و امنیت خود هم که شده ارتباطاتی را با طالبان برقرار کند تا حداقل از برنامه‌های آنان درخصوص افغانستان مطلع باشد. ضمن اینکه بخش عمده‌ای از مرزهای مشترک و طولانی ایران و افغانستان اکنون در کنترل و سیطره طالبان قرار دارد. این بدان معناست دولت مرکزی کابل اکنون توان اداره و کنترل کل مرزهای مشترک با ایران را ندارد. از این رو ایران لاجرم باید روابط خود را با طالبان تداوم بخشد تا حداقل امنیت خود را در مرزهای تحت کنترل این گروه تامین کند. مضافا اینکه قطعاً ایران ذیل منازعات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دشمنان جدی دارد و امکان دارد این دشمنان با القای تفکرات و تحریک طالبان، ناامنی را از خاک افغانستان وارد ایران کنند. لذا باید ایران در یک اقدام پیش دستانه و با برقراری ارتباط با نیروهای طالبان از هرگونه تحریک احتمالی طالبان علیه ایران توسط دشمنان جمهوری اسلامی پیشگیری کند. اما همه نکات یاد شده لزوما به معنای آن نیست که تهران طرف ثالثِ صادق و میانجی گر بی طرفی برای حل بحران افغانستان نیست چون با طالبان ارتباط دارد. همان گونه که گفتم به دلایل متعدد ارتباط با طالبان برای ما یک امر ضروری است. مضافا در پاسخ به این سوال شما که احتمالا نشست تهران مشابه نگاه دوحه را دارد باز هم تکرار و تاکید دارم که تمامی این تلاش ها از جمهوری اسلامی ایران تا همسایگان و کشورهای فرامنطقه‌ای صرفاً باید برای ایجاد و تسهیل مذاکرات و گفت وگوهای بین الافغانی باشد، نه مانند نشست دوحه که صرفا به مذاکرات آمریکایی ها با طالبان وارد محدود شد، بدون آنکه جایگاهی برای ملت و دولت افغانستان قائل باشد. پس گفت وگوها باید بین الافغانی و بین طرف‌های داخلی درگیر در افغانستان باشد. یقینا هیچ کشوری، هیچ بازیگری جز افغان ها نمی تواند صلح، ثبات و آرامش را دوباره در افغانستان برقرار کند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه این کشور با این دست نشست ها صرفاً باید تسهیل کننده گفت وگوهای بین الافغانی باشد تا فضای مناسب و مثبتی برای تعامل گروه های افغانی ایجاد شود.

با همه این تفاسیر حتی اگر بپذیریم تهران نگاه جامع الطرفینی به بحران افغانستان دارد، اما به نظر می رسد که طالبان نگاهی متفاوت و متضاد با ایران دارد. چون طالبان با گسترش مناطق تحت تصرف این باور را دارد که عملاً قدرت در افغانستان را به دست آورده است، لذا میز مذاکره و دیپلماسی تنها به از دست رفتن قدرت آنها منجر خواهد شد. به همین دلیل است که طالبان در نشست استانبول شرکت نکرد، چرا که اعتقاد دارد وقتی در حوزه میدانی قدرت را به دست آورده است چرا با تلاش های سیاسی، امتیازات میدانی خود را از دست بدهد. پس احتمالا حضور هیات طالبان در تهران، نه با هدف شرکت در گفت وگوهای بین الافغانی که برای بررسی مناسبات با تهران است؛ موید این گزاره تحلیلی به توییت سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر بازمی‌گردد که قبل از سفر هیات طالبان به ایران و برگزاری نشست تهران منتشر شد. محمد نعیم وردک با انتشار توییتی از سفر هیات طالبان با ریاست «شیرمحمد عباس استانیکزای» به تهران با دعوت رسمی مقامات ایران و به منظور بررسی روابط دو جانبه با جمهوری اسلامی خبر داد. در این توییت اشاره ای به تلاش طالبان برای گفت وگو با دولت کابل و دیگر جریان های افغانی نشد. پیرو این نکته باید پرسید که آیا طالبان اساسا مشروعیتی برای این گفت وگوها قائل است و آیا طالبان با هدف گفت وگو و مذاکره با طرف های افغانی وارد تهران شده است؟

چند نکته مهم در سوال شما وجود داشت که باید به هر کدام پاسخ داد. اول اینکه ایران با دعوت از طالبان به دنبال حضور این گروه افغانی برای حل بحران افغانستان است. به هر حال چه بپذیریم و چه نپذیریم طالبان فعلاً مهمترین جریان افغانی در پایان دادن به جنگ داخلی این کشور است. پس اگر تهران دعوتی از طالبان انجام داده است برای حل و فصل بحران افغانستان است، نه چیز دیگری. کما اینکه همین دعوت از گروه های سیاسی حاضر در این کشور و دولت کابل هم صورت گرفت. ضمنا همانگونه که اشاره کردم اکنون جمهوری اسلامی ایران و تمام کشورها منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به این واقعیت اشراف پیدا کرده اند که جز خود افغان ها هیچ بازیگر دیگری نمی‌تواند بحران در این کشور را خاتمه دهد. پیرو همین واقعیت است که ایران به همه بازیگران داخلی حاضر در بحران افغانستان از طالبان گرفته تا جریان‌های سیاسی و دولت کابل این پیام را داده است که اگر بنایی برای گفت‌وگو بین آنها وجود دارد تهران آمادگی برگزاری این نشست را دارد. یعنی تهران از هیچ کمکی برای پایان دادن به بحران در افغانستان دریغ نمی‌کند، ولی در عین حال تصمیم گیری نهایی با خود این گروه ها و جریان های افغانی است. بنابراین ایران هیچ‌گونه منفعت و هدف سویی از دعوت طالبان به تهران نداشته است و فقط از سر دلسوزی برای مردم افغانستان از طالبان دعوت شده است. ضمن اینکه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اقتضاء می کند که برای عدم تسری و تعمیم ناامنی به مرزهای کشور هر چه سریعتر به بحران در افغانستان خاتمه داده شود. در پاسخ به نکته دیگر شما هم باید گفت که اتفاقا هم جریان های سیاسی افغانی، هم دولت کابل و به خصوص طالبان هم نگاهی مشابه با تهران دارند. یعنی طالبان هم این واقعیت را پذیرفته است که اگرچه در حوزه میدانی دست برتر را دارد و حدود سه چهارم افغانستان را کنترل گرفته است، اما نمی تواند با اتکا به این مسئله رسیدن به قدرت را برای خود حتمی و قطعی بداند. لذا طالبان هم قطعاً سعی کرده است با حضور در روندهای سیاسی و دیپلماتیک مشروعیتی به تحرکات میدانی خود بدهد. چون بخشی از بدنه طالبان این ارزیابی را دارند که با اتکای صرف به قدرت میدانی نمی‌توانند حکومتشان در افغانستان را تشکیل دهند. لذا اگر این فکر در میان طالبان تسری پیدا کند قطعاً می توان به نتیجه بخش بودن روندهای سیاسی، دیپلماتیک و مذاکره و گفت وگوهایی نظیر آنچه که در تهران جریان دارد امیدوار بود.

حال که در روزها و هفته‌های پایانی حیات دولت حسن روحانی به سر می بریم به نظر می‌رسد که قطعا بحران افغانستان به دولت سیزدهم نیز کشیده می شود. حال شما چه برآوردی از نگاه دولت سید ابراهیم رئیسی در قبال بحران افغانستان دارید؟

اول اینکه مسئله سیاست خارجی و برخورد دیپلماتیک با مقوله ای مانند افغانستان محدود به حوزه کاری دولت‌ها در ایران نمی شود. بلکه تعیین راهبردهای سیاست خارجی در قبال بحرانی نظیر افغانستان یک مسئله حاکمیتی است که باید همه نهادهای سیاسی، نظامی، دیپلماتیک و امنیتی داخلی در قبال آن مشارکت کنند. بنابراین دولت سید ابراهیم رئیسی با هر وزیر امور خارجه ای بخشی از نگاه کلی تهران در قبال بحران افغانستان است. در ثانی قطعاً دولت رئیسی باید تلاشی به مراتب فعالانه تر از دولت یازدهم و دوازدهم در قبال بحران افغانستان داشته باشد چون منافع ملی ما و به طریق اولی امنیت ملی کشور اقتضا می کند که هرچه سریعتر راه حلی برای پایان دادن و یا حداقل تعدیل بحران در افغانستان پیدا شود، در غیر این صورت باید شاهد کشیده شدن ناامنی‌ها به مرزهای خود باشیم.

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: محسن روحی صفت ایران افغانستان طالبان نشست تهران دولت کابل سیاست خارجی دولت رئیسی


نظر شما :

نجیب سرخرودی - جلال آباد ۱۷ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۱۶
در گذشته تبلیغات منفی بیش از حد توسط حلقات فاشیستی گماشته شده غرب در افغانستان علیه ایران صورت گرفته و هنوز هم ادامه دارد، بهترین کار برای ایران در درازمدت نشان دادن وجهه حقیقی و اثبات کذب تبلیغات حلقات فاشیستی در افغانستان علیه ایران است. دوم افهام به فارسی زبانهای افغانستان است که خط دیورند مرز رسمی شناخته شده بین المللی میان افغانستان و پاکستان است و هر نوع شعار و مخالفتی با آن به ادامه تشنج و پیچیدگی اوضاع می افزاید. بنا از این شوخی های بچگانه دست بردارند.