متغیرهایی که تاثیرگذارند
هند و پاکستان، از بازدارندگی سنتی به بازدارندگی نوین

دیپلماسی ایرانی: جنگ هند و پاکستان موضوعی پیچیده و چندوجهی است که نیازمند بررسی دقیق مفاهیم نظری و کاربرد آنها در بستر ژئوپلیتیکی شبهقاره هند است. در ادامه، ابتدا تنش هند و پاکستان در چارچوب نظریههای بازی جنگ، بههمخوردن تعادل بازدارندگی سنتی، بازدارندگی متقابل نوین، برتری تدریجی و موازنهسازی تحلیل میشود و سپس دیدگاه تئوریک چین، روسیه، آمریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا در بهرهگیری از بازدارندگی مطلوب بهصورت جداگانه تشریح خواهد شد.
نظریه بازیها بهعنوان ابزاری ریاضی برای تحلیل تعاملات استراتژیک، در مناقشات نظامی بین هند و پاکستان، بهویژه بر سر مسئله کشمیر و رقابت تسلیحاتی، کاربرد گستردهای دارد. این نظریه رفتار بازیگران عقلانی را در شرایطی مدلسازی میکند که موفقیت هر بازیگر به تصمیمات دیگران وابسته است. هند و پاکستان بهعنوان دو بازیگر اصلی، با منافع متضاد (کنترل کشمیر، برتری نظامی، امنیت ملی) و تواناییهای هستهای محسوب میشوند.
بازدارندگی سنتی
بازدارندگی سنتی بر اساس تهدید متقابل برای جلوگیری از اقدامات خصمانه تعریف میشود و در جنگ سرد بین آمریکا و شوروی به اوج خود رسید. در روابط هند و پاکستان، بازدارندگی سنتی به دلیل تواناییهای هستهای هر دو طرف از دهه 1990 شکل گرفت. بااینحال، عواملی باعث بههمخوردن این تعادل شدهاند.
هند با دکترین "شروع سرد" (Cold Start) برای انجام عملیات سریع علیه پاکستان، در تضعیف بازدارندگی سنتی سعی دارد. این دکترین امکان حمله محدود بدون تحریک پاسخ هستهای را مطرح میکند.
پیشرفت در تسلیحات متعارف دقیق، موشکهای کروز (مانند براهموس هند) و قابلیتهای سایبری، بازدارندگی سنتی را شکننده کرده است، زیرا بازیگران میتوانند بدون توسل به سلاح هستهای، خسارات قابلتوجهی وارد کنند.
هند به دلیل اقتصاد بزرگتر و توان نظامی متعارف قویتر، در موقعیت برتری نسبی قرار دارد، که اعتماد پاکستان به سلاحهای هستهای تاکتیکی را افزایش داده و خطر تشدید غیرعمدی را بالا برده است.
تغییر بازدارندگی متقابل نوین
بازدارندگی متقابل نوین، برخلاف بازدارندگی سنتی که بر تخریب تضمینشده متقابل (MAD) متکی بود، استفاده از ابزارهای چندوجهی (هستهای، متعارف، سایبری، فضایی) برای ایجاد بازدارندگی را شامل می شود.
هند و پاکستان از ترکیبی از تسلیحات هستهای، موشکهای بالستیک (مانند آگنی هند و شاهین پاکستان)، و قابلیتهای سایبری برای بازدارندگی استفاده میکنند. برای مثال، حملات سایبری احتمالی به زیرساختهای حیاتی میتواند بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی غیرهستهای عمل کند.
وابستگی به فناوریهای پیشرفته (مانند هوش مصنوعی در سیستمهای تسلیحاتی) خطر خطای محاسباتی را افزایش داده است. بهعنوان مثال، یک حمله سایبری ناشناخته ممکن است به پاسخ هستهای منجر شود.
حمایت آمریکا از هند (از طریق توافقات هستهای غیرنظامی) و حمایت چین از پاکستان (از طریق پروژه کریدور اقتصادی چین – پاکستان) معادلات بازدارندگی را پیچیدهتر کرده است، زیرا هر دو طرف احساس میکنند از پشتیبانی قدرتهای بزرگ برخوردارند.
نظریه برتری تدریجی و موازنهسازی
نظریه برتری تدریجی به تلاش یک بازیگر برای کسب مزیت استراتژیک از طریق اقدامات تدریجی و محدود اشاره دارد، درحالیکه موازنهسازی شامل ایجاد تعادل قدرت برای خنثی کردن تهدیدات است.
هند از طریق سرمایهگذاری در فناوریهای نظامی (مانند سامانه دفاع موشکی S-400 از روسیه) و تقویت اقتصاد خود، به دنبال کسب برتری استراتژیک است. این اقدامات بهعنوان تلاش برای تضعیف بازدارندگی پاکستان تلقی میشود.
پاکستان با توسعه تسلیحات هستهای تاکتیکی و تقویت اتحاد با چین، به دنبال موازنهسازی در برابر برتری هند است. این استراتژی بهویژه در پاسخ به دکترین "شروع سرد" هند تقویت شده است.
این پویایی به یک مسابقه تسلیحاتی در شبهقاره منجر شده است، که در آن هر دو طرف منابع قابلتوجهی را به جای توسعه اقتصادی، به نظامیگری اختصاص دادهاند.
نظر شما :