ریشههای آغاز درگیری
منازعه ایران و اسرائیل؛ مسیر طی شده، سناریوهای پیشرو
نویسنده: محمد محمودیکیا، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
دیپلماسی ایرانی: پیش از حمله ۱۳ فروردینماه سال جاری به ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق، مجموعهای از اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی شکل گرفته بود. در چهارم دیماه ۱۴۰۲ (۲۵ دسامبر ۲۰۲۳)، سیدرضی موسوی در منطقه سیدهزینب دمشق طی یک حمله هوایی و با شلیک شش موشک از جنگندههای اف-۳۵ به شهادت رسید. چند روز بعد، در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۴، صادق امیدزاده، رئیس واحد اطلاعات نیروی قدس سپاه، به همراه جمعی از افسران اطلاعاتی در منطقه المزه دمشق هدف حمله قرار گرفت.
این روند در ۱۳ فروردینماه ۱۴۰۴ با حمله به ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق به اوج رسید؛ حملهای که به شهادت سردار محمدرضا زاهدی، فرمانده یگان ۱۸۰۰۰ نیروی قدس، و سردار محمدهادی حاجیرحیمی، معاون هماهنگکننده این نیرو منجر شد و ضربهای جدی به ساختار تشکیلاتی نیروی قدس در سوریه وارد کرد.
پاسخ جمهوری اسلامی ایران و تشدید متقابل
در بامداد ۲۶ فروردینماه ۱۴۰۴ عملیات «وعده صادق ۱» اجرا شد که شلیک ۱۷۰ پهپاد انتحاری، ۳۰ موشک کروز و ۱۲۰ موشک بالستیک را شامل میشد. در جریان این عملیات، بخش قابل توجهی از پرتابهها توسط سامانههای دفاعی رژیم صهیونیستی هدفگیری شد.
پنج روز بعد، در ۳۱ فروردین، رژیم صهیونیستی حملهای محدود به برخی نقاط از جمله اصفهان انجام داد که از نظر نظامی حملهای گسترده و تعیینکننده محسوب نمیشد.
در ۱۰ مردادماه ۱۴۰۴، ترور اسماعیل هنیه رخ داد، درست در زمانی که چند ساعت پیش از آن، مرکز فرماندهی عملیات حزبالله در ضاحیه جنوبی بیروت هدف قرار گرفته بود؛ جملهای که در پی آن فؤاد شکر، فرمانده برجسته و معاون جهادی حزبالله، به شهادت رسید. همان شب، اسماعیل هنیه نیز در تهران و در ساختمانی امن متعلق به نیروی قدس سپاه ترور شد.
در ششم مهرماه (۲۷ سپتامبر ۲۰۲۵)، ترور سید شهدای مقاومت در جنوب بیروت انجام شد و چهار روز بعد، در دهم مهرماه، عملیات «وعده صادق ۲» اجرا شد. این عملیات نسبت به مرحله نخست جدیتر بود و طی آن حدود ۲۰۰ فروند موشک بالستیک شلیک شد و برای نخستین بار از موشک «فتاح ۱» در دو نوبت استفاده شد.
رژیم صهیونیستی با فاصلهای بیشتر نسبت به مرحله اول، در پنجم آبانماه (۲۶ اکتبر ۲۰۲۵) حملهای موفق به برخی سامانههای پدافندی ایران انجام داد و تلاش کرد زمینه را برای عملیاتهای بعدی خود فراهم کند.
نهایتاً در ۲۳ خردادماه با آغاز تهاجم غافلگیرانه رژیم، عملیات «وعده صادق ۳» آغاز شد که به جنگ ۱۲ روزه انجامید. در این مرحله ۵۷۴ فروند موشک و نزدیک به هزار پهپاد انتحاری از نوع شاهد و مهاجر بهکار گرفته شد و این روند پرتنش تا پایان جنگ در ۳ تیرماه ادامه یافت.
تحلیل بحران با الگوی میشل برچر
با اشاره به الگوهای نظری میشل برچر در تحلیل بحرانهای بینالمللی، وضعیت کنونی تنش میان ایران و رژیم صهیونیستی در مرحله کاهش موقت سطح تنش پس از گذار از نقطه اوج توصیف میشود. با این حال، هشدار داده میشود که امکان بازگشت سریع بحران با یک «جرقه جدید» وجود دارد.
برچر در مدل خود بحرانها را دارای چرخهای میداند که با یک عامل تحریککننده آغاز میشود، سپس تشدید مییابد و به نقطه اوج میرسد و پس از آن به مرحله فروکش وارد میشود تا به وضعیتی تعادلی برسد؛ وضعیتی که یا نوعی سکون است یا زمینه را برای بحران بعدی فراهم میکند.
مسیر طیشده میان ایران و رژیم صهیونیستی طی یک سال اخیر نشان میدهد که بحران در مرحله فروکش پس از نقطه اوج قرار دارد، اما هنوز فاصله زیادی از اوج خود نگرفته و این امکان وجود دارد که با یک جرقه جدید، بار دیگر وارد چرخه تشدید بحران شود. استمرار ترورها در ماههای گذشته، از جمله ترور فرماندهان حزبالله، اعضای یگان نخبه رضوان و چهرههای ارشد حماس، نشاندهنده تداوم چرخه فعال بحران در منطقه است.
جنگ ۱۲ روزه به مثابه یک بحران بینالمللی تمامعیار
بر اساس مؤلفههای سهگانه برچر برای شناسایی یک بحران بینالمللی (تهدید ارزشهای حیاتی، محدودیت شدید زمان برای تصمیمگیری، و ناگزیر بودن طرفها از توسل به زور)، آنچه در جریان جنگ ۱۲ روزه رخ داد، یک بحران و درگیری جدی و تمامعیار بود و نه صرفاً یک تنش مقطعی. پیامدها و تأثیرات راهبردی آن همچنان در معادلات منطقهای قابل مشاهده است.
پیامدهای جنگ ۱۲ روزه برای رژیم صهیونیستی
این جنگ نقطه آشکارشدن مجموعهای از ضعفهای ساختاری، اطلاعاتی، رسانهای و داخلی اسرائیل بود که میتواند مبنای سناریوهای محتمل آینده باشد.
۱. فروپاشی افسانه خوداتکایی دفاعی: وابستگی مطلق ارتش اسرائیل به پشتیبانیهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا (مانند رهگیری موشکهای ایرانی از طریق ماهوارههای آمریکایی) به عنوان یک نقطه ضعف راهبردی آشکار شد. استقرار گسترده سامانههای دفاع موشکی پیشرفته «تاد» نیز نشاندهنده اهمیت حیاتی امنیت اسرائیل برای واشینگتن است.
۲. شکست رسانهای: پس از عملیات هفتم اکتبر، روایت رژیم صهیونیستی به تدریج از موقعیت «قربانی» به جایگاه «مهاجم ناتوان» در افکار عمومی جهانی تغییر یافت. نقش رسانههایی مانند الجزیره و شبکههای اجتماعی در شکلدهی به تصویر واقعی تحولات تعیینکننده بود.
۳. فرسایش بازدارندگی مبتنی بر فناوری: جنگ نشان داد بازدارندگی اسرائیل علیرغم فناوریهای پیشرفته دچار فرسایش جدی شده است. ناکارآمدی دستگاه اطلاعاتی موساد در پیشبینی توان آفندی واقعی ایران نیز آشکار شد. برآورد اطلاعاتی اسرائیل از توان واقعی ایران دچار خطای جدی بود، چنان که موشکهای محدود اما دقیق ایران در روزهای پایانی به اهدافی مانند پالایشگاه حیفا و مناطق فوقامنیتی تلآویو اصابت کرد.
۴. آسیبپذیری در جنگ چندجبههای: این رژیم نشان داد توان ورود همزمان به جنگ در چند جبهه را ندارد و تا زمان دستیابی به اهدافش در غزه، از گسترش جنگ به جبهه شمالی و درگیری تمامعیار با حزبالله پرهیز میکند.
۵. شکاف داخلی و بحران مشروعیت: شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی، از اختلافات جریانهای سیاسی تا اعتراضات حریدیها نسبت به ادامه جنگ، به شکنندگی داخلی و تضعیف مشروعیت حاکمیت این رژیم دامن زد.
پیامدها و تحولات راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران
جنگ ۱۲ روزه شکلگیری تحولات معناداری در راهبردهای دفاعی و منطقهای ایران را موجب شد.
۱. عملیات مستقل و مدیریت جدید قدرت: برای نخستین بار یک عملیات نظامی جدی بدون بهرهگیری مستقیم از ظرفیتهای منطقهای طراحی و اجرا شد که نشاندهنده ورود ایران به مرحلهای جدید در مدیریت قدرت نظامی و تصمیمگیری راهبردی است.
۲. تغییر نگاه به محور مقاومت: به نظر میرسد نگاه ایران به محور مقاومت، بهویژه لبنان، دچار تحول شده است. اگر پیش از این حزبالله در چارچوب استراتژی دفاع ملی ایران یک ابزار قدرت نیابتی تلقی میشد، امروز لبنان بهمثابه آخرین سد دفاعی ایران در منطقه تعریف میشود؛ نگاهی که در مورد انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و سایر نیروهای مقاومت نیز قابل مشاهده است. این تغییر همزمان با بازنگری در راهبردهای توان دفاعی کشور انجام شده است.
۳. تمرکز بر ترمیم نقاط ضعف: فقدان ناوگان هوایی مؤثر به عنوان یک نقطه ضعف جدی در جنگ شناسایی شد و حرکت به سمت ترمیم این خلأ از طریق توسعه همکاریهای نظامی با چین و روسیه و دریافت سامانههای جدید پدافندی و تجهیزات آفندی را موجب شد.
۴. گذار به مرحله «مدیریت تصمیم» در بحران: یکی از مهمترین دستاوردها، عبور ایران از مرحله «افزایش تنش» به مرحله «مدیریت تصمیم» در شرایط بحران بود.
سناریوهای محتمل پیشرو
آینده تحولات منطقهای را میتوان ذیل چند سناریوی اصلی مورد بررسی قرار داد:
۱. بازگشت به جنگ مستقیم و تشدید متقابل: پیشرانهای این سناریو عمدتاً از سوی جریانهای تندرو داخلی در اسرائیل دنبال میشود. احتمال وقوع آن پایین اما غیرقابل چشمپوشی است. مخالفت جریانهای میانهرو در اسرائیل، فقدان مشروعیت و حمایت بینالمللی، عدم همراهی کامل آمریکا و اروپا، احتمال ورود بازیگران ثالث از محور مقاومت و غیرقابل پیشبینی بودن واکنش ایران، از جمله بازدارندههای مهم این سناریو هستند. ایران به احتمال زیاد آغازگر جنگ پیشدستانه نخواهد بود.
۲. صبر راهبردی ایران: در این رویکرد، ایران از ورود مستقیم به جنگ پرهیز میکند و با اتخاذ دیپلماسی تاکتیکی، بحران را به تعویق میاندازد و منتظر شکلگیری روندهای جدید در نظم بینالمللی میماند. این سناریو نیز محدودیتها و مخاطرات خاص خود را دارد.
۳. حرکت ایران به سمت سلاح هستهای: این گزینه از نظر فنی و عملیاتی با موانع جدی مواجه است و احتمال تحقق آن پایین ارزیابی میشود، زیرا تولید سلاح هستهای پیچیدگیهای فنی گستردهای فراتر از در اختیار داشتن مواد شکافپذیر دارد.
۴. صلح مسلح و جنگ ترکیبی (محتملترین سناریو): در این وضعیت، طرفین به جنگ مستقیم وارد نمیشوند، اما درگیریها در سطوح چندلایه ادامه مییابد؛ از نبرد اطلاعاتی، سایبری و عملیات روانی گرفته تا ترورها و جنگهای نیابتی محدود. بر اساس بررسی دیدگاههای تحلیلگران، احتمال تحقق این سناریو بیش از سایر گزینههاست. منطقه در وضعیت بیثباتی کنترلشده باقی خواهد ماند.
۵. درگیری محدود و کنترلشده (تداوم وضع موجود): این سناریو با احتمال بالا، تداوم وضع موجود است و با سناریوی «صلح مسلح» شباهتهایی دارد.
اقدامات راهبردی پیشنهادی برای جمهوری اسلامی ایران
۱. تحکیم پایههای همبستگی ملی و وحدت اجتماعی به عنوان اصلیترین منبع قدرت درونزا.
۲. توسعه «بازدارندگی ترکیبی» بهصورت همزمان در حوزههای موشکی، ناوگان هوایی، توان سایبری و تقویت ظرفیتهای اطلاعاتی تهاجمی و ضدنفوذ.
۳. مدیریت فعال بحران و حفظ کانالهای غیررسمی ارتباطی حتی در اوج بحران.
۴. بهرهگیری فعالتر از ظرفیتهای نهادگرایی بینالمللی برای افزایش قدرت مانور دیپلماتیک.
۵. طراحی سازوکارهای پیشرفته مقابله با تهدیدات نوین مانند ترور، نفوذ و حملات پهپادی از طریق تقویت زیرساختهای اطلاعاتی و امنیتی و توسعه «کشتار اطلاعاتی».
چارچوب راهبردی: رئالیسم هوشمند
به عنوان چارچوبی برای کنش راهبردی ایران در محیط پیچیده بینالمللی،نظریه «رئالیسم هوشمند» با اصول ششگانه زیر پیشنهاد شده است: تقویت قدرت ملی با اولویتبخشی به فناوری و دانش، تعامل هوشمند با جامعه داخلی، چندقطبیسازی منعطف در سیاست خارجی، حداقلسازی ریسک، وابستگی متقابل کنترلشده و اجتماعیسازی منطق مقاومت.


نظر شما :