این تکرار تاریخ نیست

۱۳ شهریور ۱۳۸۷ | ۱۹:۴۰ کد : ۲۵۸۰ سرخط اخبار
يادداشتى از فريد زکريا، روزنامه نگار معروف آمريکايى در مورد مخالفت با افزايش قدرت و نفوذ جهانى روسيه پس از تهاجم اين کشور به گرجستان.
این تکرار تاریخ نیست

 

بسیاری در واشنگتن تهاجم روسیه به گرجستان را نقطه عطفی در امور بین الملل توصیف کرده اند. صاحب نظران فریاد می کشند که ما در حال بازگشت به عصر نزاع میان قدرت های بزرگ هستیم . آنها می گویند که جهانی شدن و یکپارچه سازی دروغین جلوه گر شده اند و روسیه با زیرکی جسارت آمیزی در حال شروع یک "بازی بزرگ" جدید است و ما – آمریکا و اروپا – در حال اضمحلال و شکست. 

 

اما رویدادها نشان می دهند که این تحلیل احساسی، گمراه کننده و نادرست است. درست است که دنیای امروز با ظهور قدرت های جدید نظیر چین، هند و روسیه تعریف می شود ( پدیده ای که من آن را "ظهور سایرین" نامیده ام )، اما این با جهانی سازی منافاتی ندارد بلکه یکی از پیامد های آن است. رشد اقتصادی در حال زايش مراکز جدید نفوذ است. این روند منجر به غرور ملی افزونتر، اعتماد به نفس و جسارت می شود. اما در عین حال نیروهای خنثی کننده جدیدی نیز وجود دارند– که از جهانی شدن و یکپارچه سازی نشات می گیرند – و ناسیونالیسم و یکجانبه گرایی  را تضعیف می کنند.

 

تهاجم به گرجستان در تاریخ به ثبت می رسد، نه به عنوان نشانه ای از دوران جدید قدرت روسیه، بلکه به مثابه یک اشتباه راهبردی بزرگ از سوی این کشور. به آنچه که در حال وقوع است، نگاه کنید. روسیه در حال وحشت آفرینی علیه همسایگان است و ناآگاهانه آنان را به آغوش غرب می راند.

 

دو سال است که پای لهستان به پیشنهاد آمریکا برای استقرار سیستم رهگیری موشک در این کشور کشیده شده که بخشی از یک سپر دفاع موشکی گسترده است ( چند ماه پیش حمایت عمومی در مورد این سپر دفاعی بین 15 تا 25 درصد بود ). تنها چند روز پس از حمله روسیه به گرجستان، ورشو با استقرار این سپر موافقت کرد. از سوى ديگر سال ها است که در اوکراین در مورد نزدیکی بیشتر به غرب اختلاف وجود دارد. چند سال پیش 60 درصد از مردم این کشور خواستار روابط فدراسیونی با روسیه بودند. اما اکنون دولت کیف بدون هیچ تردید خواستار عضویت در ناتو شده است.

 

ولادیمیر پوتین در راستای اتحاد دو سوی آتلانتیک خدمات بيشترى را نسبت به آنچه که باراک اوباما قادر است، به انجام رساند. آمریکا و اروپا هم اکنون از نظر استراتژیک نسبت به هر زمانی در دو دهه گذشته به یکدیگر نزدیک تر هستند. حتی کشورهای مستبد در قفقاز واکنش هایی منفی نسبت به این حمله از خود بروز داده و اقدامات روسیه را مردود دانسته اند.

 

چین از حمایت سرباز زده است. و از این همه چه چیزی عاید روسيه شد؟ 7 هزار اوستیایی.

 

بسیاری از دیپلمات ها و کارشناسان حمله به گرجستان را با تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به مجارستان در سال 1956 و چکسلواکی در سال 1968 مقایسه کرده اند. من تصور می کنم که می توان معادل های تاریخی دیگری نیز نظیر حمله روسیه به افغانستان در سال 1979 برای آن پیدا کرد. در آن زمان مانند حالا یک گروه از نخبگان کرملین سرمست از افزایش قیمت های نفت، نابخردانه واکنشی مقابله ای در منطقه و در سطح جهان آغاز کردند.

 

حقیقت این است که ما در قرن نوزدهم نیستیم، قرنی که در آن رویدادهايى نظیر مداخله اخیر روسیه یکی از اقدامات رایج برای قدرت های بزرگ قلمداد می شد. در واقع 50 سال پیش با جدیت و خشونتی بیش از مسکو به مستعمره های خود – در الجزایر، ویتنام، کنیا، قبرس – چسبیده بودند.

 

اما در عصر حاضر این اولین بار پس از فروپاشی شوروی است که روسیه نیروهای خود را به یک کشور همسایه اعزام می کند ( کشوری که از سال 1801 بر آن حکمرانی می کرد ). این اقدام رقت انگیز است، اما واکنش – جهانی – به آن نشانه ای از تحولی است که در قوانین رخ داده است. به نظر می رسد که جورج بوش وقتی از رفتار غیرقابل قبول روسیه در قرن بیست و یکم صحبت می کرد، به این نکته کاملا واقف بود.

دیپلمات ها اکنون در حال جستجو برای یافتن راه هایی هستند که روسیه را مجبور به پاسخگویی نسبت به این اقدامات کنند. اقداماتی که موجب کاهش اعتبار اين کشور در مجامع بین الملل، تعلیق برخی از توافقنامه ها و امور مشترک ساير کشورها با آن، خواهند شد.

 

مشکل اين نيست که به دليل عدم تابعيت روسيه به نظم جهانى، اين نظم قادر به جلوگيرى از اقدامات مسکو نشده است، بلکه مسئله اين است که روسيه کاملا خود را از نظم جهانى منفک کرده و به همين دليل احساس مى کند پس از نقض قانون چيزى را از دست نخواهد داد.

 

شايد يکى از دلايل در انزوا قرار گرفتن مسکو رويه موجود در سياست خارجى کشورهاى غربى باشد – که بى شک اين برداشتى از سوى روسيه است – اما علت اصلى وقوع چنين وضعيتى نفت است. پس از آن که قيمت هاى نفت و ساير منابع گازى طى دهه گذشته افزايش پيدا کرد، فساد، ديکتاتورى و جسارت فزونتر نيز روسيه را فرا گرفت و ثروت هاى نفتى – از ونزوئلا گرفته تا ايران و روسيه – موجب استقلال از هنجارها، قوانين و بازارهاى بين المللى و بى تفاوتى نسبت به آنها شد.

 

بهترين و تنها راهبرد براى کشاندن روسيه به جهان متمدن اين خواهد بود که قيمت هاى نفت به شدت کاهش پيدا کند. اين وضعيت روسيه را محبور خواهد کرد که به جهان بپيوندد يا اين که بى حرکت بماند. به موازات آن ما بايد از گرجستان حمايت کرده و به کشورهايى نظير لهستان و اوکراين يارى برسانيم. همزمان بايد روابط خود را با روسيه حفظ کنيم تا بتوانيم به همکارى در مورد موضوعاتى مشترک ادامه دهيم. اما درعين حال بايد اهرم هاى موجود عليه اين کشور را توسعه بخشيم. راهبردى که به انزواى بيشتر مسکو بينجامد، تنها به کاهش اهرم هاى ما براى تاثير بر رفتار اين کشور منجر خواهد شد.

 

تصور کنيد که ما روسيه را از جى 8 بيرون مى کرديم و – همان طور که جان مک کين، نامزد جمهوريخواهان براى انتخابات رياست جمهور و بسيارى از نئومحافظه کاران بارها تاکيد کرده اند – روابط مان را با مسکو قطع مى کرديم. در آن صورت زمانى که روس ها به گرجستان حمله مى کردند، ما تنها دو راه پيش رو داشتيم – عقب نشينى يا جنگ. 


نظر شما :