انتخاب اوباما؛ هم فرصت و هم تهديد براى ايران

۲۷ آبان ۱۳۸۷ | ۰۲:۱۵ کد : ۳۱۷۷ اخبار اصلی
گزارشى از سخنرانى صادق خرازى در نشست دانشجويى امريکا پس از انتخابات در دانشگاه تهران
انتخاب اوباما؛ هم فرصت و هم تهديد براى ايران
انتخابات امریکا بدون شک نه تنها در ایران که در سراسر جهان موضوع مهمی به شمار می رود. امریکا جزء معدود کشورهایی است که انتخابات ریاست جمهوری در آن به گونه ای جامعه بین المللی را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد. گمانه زنی در خصوص آینده روابط ایران و امریکا پس از انتخابات ریاست جمهوری، به‌وى‍ژه پس از انتخاب باراک اوباما، کاندیدای حزب دموکرات از جنبه های مختلف قابل بحث و بررسی است.
برخی این انتخاب را تهدیدی برای ایران می دانند و عده ای دیگر نيز آن را فرصت قلمداد مى‌کنند. اما محمدصادق خرازی با تجربه ای که در امور دیپلماسی دارد معتقد است که انتخاب باراک اوباما در امریکا می‌تواند برای ایران هم در حکم فرصت باشد و هم در حکم تهدید. اینکه ایران چگونه در مقابل شرایط جهانی مانور خواهد داد، این تغییرات را به فرصت و یا تهدید تبدیل خواهد کرد.
 
صادق خرازی با حضور در جلسه انجمن اسلامی دانشگاه تهران اظهار داشت که با توجه به شرایط ژئوپلیتیک ایران نباید اجازه بدهیم دیگران با کارت ما بازی کنند و باید با شناخت جایگاه خود، درست و سنجیده عمل کنیم.
انتخاب باراک اوباما
انتخابات امریکا یک خاستگاه و یک نیاز واقع بینانه ای است که افکار عمومی جهان و دولت های جهان انتظار آن را داشتند. در طول تاریخ آن چیزی که امریکایی ها را از کشورهای دیگر متمایز کرده است این توانایی است که در هر مقطعی می توانند با انتقاد از خود، راه گریز و راه برون رفت از بحران را برای خودشان طراحی و اجرا کنند. به عقیده من آنچه که اتفاق افتاد و محصول این اتفاق، انتخاب باراک اوباما است هم ضرورت جامعه امریکا است و هم نیاز و ضرورت جامعه جهانی.
بدون شک امریکا مهمترین بازیگر صحنه سیاسی و بین المللی جهان است و با توجه به تصویر نادرستی که امریکا طی دوران پس از جنگ سرد از خودش به وجود آورد و فاقد استراتژی و فلسفه سیاسی و برنامه برای سیستم جدید بین الملل بود، این تصويری‌های ناصواب، خود به خود یک سری تاثیرات منفی و یک سلسله بی نطمی هایی را در جهان به وجود آورد که نتیجه آن هم وضعیت موجود جهان در ابعاد امنیتی، سیاسی، اقتصادی است که همگی قابل تحلیل هستند.
 
سوال مهمی که در مقابل ما قرار دارد این است که آیا آقای اوباما می تواند مانند نیکان خود به قهرمان تبدیل شود؟ مانند جیمز مریسون که توانست قانون اساسی امریکا را طراحی کند و مبنایی برای مباحث حقوقی جهان به وجود آورد؟ آیا می تواند مانند جفرسون که یک پدیده بزرگ در تاریخ سیاسی جهان بود تحول بزرگی را ایجاد کند و منشور توسعه و سازندگی و اندیشه امریکا را پایه گذاری کند؟ آیا می تواند مانند آبراهام لینکون در تاریخ بماند و سرنوشت امریکا و سرنوشت تاریخ را به گونه ای دیگر رقم بزند؟
پاسخ به این پرسش ها بسیار سخت است و بعید می دانم که انسان باهوشی پیدا شود که بتواند رسد خانه ای را در ذهن خودش داشته باشد که با توجه به پیچیدگی نظام سیاسی در داخل امریکا و عناصر و فاکتورهایی که امروز در جامعه امریکا نقش دارند و تاثیر گذارند بتواند به این سوال ها پاسخ دهد.
درست است که آقای اوباما با توجه به الکتروکالج ها رای خوبی را از آن خود کرده است، اما باید بپذیریم که حدود 47 درصد از آرا متعلق به جناح مقابل آقای اوباما است. این رای بسیار خطرناکی است. این رای، رای بسیار منسجمی است در مقابل اوباما. این نشان می دهد که هنوز طرفداران جنگ با توجه به شکست های فاحشی که به وجود آمده است بالای 40 درصد در امریکا رای دارند.
 
کسانی که در امریکا زندگی کرده اند، می دانند که جامعه امریکا یک جامعه فوق العاده دینی و ملی است. مردم امریکا به عناصر هویتی خودشان مانند ملیت و مذهب توجه دارند. امروز آنها سرخورده از نگاه پر از تنفر جهان نسبت به خودشان هستند. امریکایی ها امروز به دنبال تغییر هستند تا این نگاه را تغییر دهند.
امروز اوباما به چهره ای محبوب در جهان تبدیل شده است. بعد از پیروزی، کل قاره افریقا این پیروزی را جشن گرفتند، برخی در دنیای اسلام خوشحالند که اوباما به پیروزی رسیده است، قسمتی از دنیای درحال توسعه حضور وی را خوشامد گفته اند و قسمتی از آسیا نیز از این پیروزی خوشحالند. برای اولین بار انتخابات ریاست جمهوری امریکا توانسته است قسمتی از لایه های عاطفی افکار عمومی جهان را به خودش جذب کند. آیا در این شرایط آقای اوباما توان حل مسائل جهانی را دارد؟ با پدیده امنیت چه می تواند بکند؟ آیا طرحی برای خروج از عراق دارد؟ برای آینده افغانستان چه چیزی در نظر دارد؟ برای پروسه صلح اعراب و اسراییل چه برنامه ای دارد؟ آیا او برای سیستم نظم جهانی صاحب نظریه و حرف جدیدی است؟ با لابی های قدرت در امریکا چه خواهد کرد؟ همان لابی هایی که امروز یک سرش لابی اسراییل است و سر دیگرش لابی اعراب و سر دیگرش اقلیت های قدرتمند قومی قرار دارند. با بحران بسیار پیچیده ای که در امریکا وجود دارد چه خواهد کرد؟ آیا اوباما می تواند دولتی را به وجود آورد که این دولت مایه وحدت ملی و یک رجعتی برای امریکا به سمت واقعیت های موجود شود؟ پاسخ به این پرسش ها، سخت است و من تصور نمی کنم که اوباما در مرحله اول بتواند شجاعانه اقدام کند و بتواند به بسیاری از ابهامات و پرسش ها پاسخ دهد.
 
اما در یک مسئله باور دارم که سیاست خارجی اوباما، سیاست خارجی مبتنی بر بین المللی کردن مسائل است. شاید بتوانیم بگوییم که سیاست خارجی امریکا، آتلانتیسیته می شود. همان‌گونه که با حضور سارکوزی در صحنه قدرت در فرانسه و سیاست خارجی فرانسه را برای اولین به آتلانتیک هدایت می کند، باور من این است که اوباما و امریکای دموکرات امروز، گرایشش گرایش همگرایی است تا یکجانبه گرایی.
آیا این تحولی که در امریکا به وجود آمده است برای ما فرصت است یا تهدید؟ جواب به این سوال را نمی توانیم یک شبه و یا به صورت ذهنی بدهیم و راه حلمان ما را از تصوراتی که داریم به سمت تصورات جدید سوق دهد. اما بر اساس نگاه اولمان، باور من این است که اوباما مشکلات فراوانی را در پیش رو دارد. یک همکاری جهانی در برابر اوباما وجود دارد. بدان معنا که یک نوع گرایش همکاری با امریکا در جهان وجود دارد که امریکا دموکرات، امریکای اوباما را از امریکای بوش جدا می کند. آیا ما می توانیم به گونه ای عمل کنیم که مسئله امریکا نشویم؟ مانورها، تاکتیک ها و استراتژی…ما نمی توانیم اینها را از یکدیگر تشخیص دهیم. نمی‌دانیم که کدام حرکتمان مانور است، کدام حرکتمان تاکتیک و کدام حرکتمان برخواسته از استراتژی است. این یک واقعیت است که امروز نوع آشفتگی را در کارهایمان می بینیم.
 
بعد از 11 سپتامبر عربستان سعودی و امارات متحده عربی و پاکستان، کشورهایی بودند که متهم اول پرونده القاعده و طالبان بودند. از میان این کشورها حادثه 11 سپتامبر طراحی و برنامه‌ریزی شد. چه اتفاقی افتاد که این کشورها توانستند ظرف مدت 5-6 ماه خودشان را بازسازی کنند و خود را پنهان کنند؟ و کشوری که خودش متعهد استراتژیک امریکا در مبارزه علیه تروریسم و القاعده بود به محور شرارت تبدیل شد؟
ما اولين کشور در ميان کشورهاى اسلامى بوديم که حادثه يازده سپتامبر را محکوم کرده بوديم اما اين سوال مطرح است که چه شد امروز به اين نتيجه رسيده‌ايم؟ با وجود همکارى‌هايى که در کنار زدن طالبان در افغانستان داشتيم و اساسا بدون همکارى ما کابل قابل تصرف نبود، حتى ما در به رسميت شناخته شدن حامد کرزاى نقش اساسى داشتيم و اين مهم با ريش سفيدى ما اتفاق افتاد، اما چرا در محور شرارت قرار گرفتيم؟ این نشان می دهد که یک لابی قدرتمند عربی، یک لابی قدرتمند اسراییلی پشت صحنه است و از طرف دیگر هدایت دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی اعراب، پاکستان توانستند خودشان را از یک صحنه نجات دهند و به متحد استراتژیک امریکایی ها تبدیل شدند و مارا مورد هدف قرار دادند.
امروز باید مواظب باشیم که ایران که موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک دارد. جهان به ما نیازمند است. آیا می توانیم یک چوب حراج به این موقعیت استراتژیک خودمان بزنیم؟ افراط‌گری در دیدگاه های سلبی و ایجابی می تواند منافع ما را مورد سوال قرار می دهد.
 
من حضور آقای اوباما را در سلسله حوادث جهان مهم می دانم. در امریکایی که سه یا چهار دهه قبل یک سیاه پوست قدرت معلم شدن را نداشت امروز می تواند رییس جمهور شود، همان‌طور که دیروز یک سیاه پوست وزیر امور خارجه این کشور بود. آن روزی که نلسون ماندلا وارد امریکا شد، انقلاب عظیمی در نگاه امریکا به مسائل جهانی رخ داد. من باورم این است که آن تحولی که امروز در جامعه امریکا رخ داده است در روزی که نلسون ماندلا به امریکا قدم گذاشت مرتبط است. آن روز پایان تفکر آپارتاید بود. آن روز کلید این واقعیت زده شد که رنگین پوستان می توانند در حیات سیاسی امریکا نقش داشته باشند.
 
اوباما و سیاست خارجی
حدود 380 نفر بر روی برنامه سیاست خارجی امریکا کار می کنند. احتمال اینکه جان کری به عنوان وزیر امور خارجه امریکا انتخاب شود وجود دارد. حتی کسانی که جز جمهوری‌خواهان هستند و دارای نظرات و ایده‌های خوبی هستند، امروز با اوباما همکاری می کنند. اما رهبری مسائل سیاست خارجه به‌خصوص در مسائل خاورمیانه در اختیار جو بایدن قرار دارد. آقای بایدن نظرات خاص خودش را دارد. تصور من این است که آن نگاه ایدئولوژیکی که در سیاست خارجی امریکا وجود دارد، از آن نگاه ایدئولوژیک نومحافظه کارانه بیرون خواهد آمد.
 
اگر ایران سیاستگذاری، برنامه ریزی و جهت گیری اش بر اساس منافع ملی باشد و برخواسته از منافع گروهی نباشد، و اگر خودمان را بازاری زده نکنیم، امکان استفاده از این فرصت برایمان وجود دارد. این انتخابات برای ایران هم می تواند فرصت باشد و هم تهدید.
 
اما به نظر من ما می تواتیم در این شرایط مانورهای جدی بدهیم و می توانیم با مانورهایمان، منافع ملی خودمان را تضمین کنیم اما این به شرط که قدر خودمان را خوب بدانیم و بدانیم که در کجای دنیا قرار گرفته ایم.

نظر شما :