سیاست خارجی احمدی نژاد ناموفق بوده است

۲۵ مرداد ۱۳۸۹ | ۱۹:۰۳ کد : ۸۲۷۵ گفتگو
گفتگوی دیپلماسی ایرانی با دکترسید محمد صدر معاون عربى و آفريقايى وزارت امورخارجه در دوران اصلاحات.
سیاست خارجی احمدی نژاد ناموفق بوده است

دیپلماسی ایرانی: به نظر شما تحولات عراق به چه سمت و سویی پیش می‌رود؟ وضعیتی که در چند ماه گذشته و پس از انتخابات عراق بر فضای سیاسی عراق حاکم شده و در حال حاضر به بن بستی سیاسی تبدیل شده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این وضعیت نشان دهنده تداوم بحران‌های سیاسی و امنیتی در عراق است؟

به دموکراسی عراق اصطلاحا دموکراسی توافقی گفته می‌شود. یعنی بدون این که این مسئله در قانون اساسی آمده باشد توافق شده که سه پست ریاست جمهوری، نخست وزیری و ریاست مجلس بین سه گروه شیعه، سنی و کرد تقسیم شود. بنابراین مشکلاتی که برای تشکیل دولت در حال حاضر ایجاد شده چندان عجیب نیست، چرا که هیچ گروهی به تنهایی نتوانسته اکثریت پارلمان را به دست بیاورد. خصوصا این که در درون هرکدام از این گروه‌ها چندین ائتلاف وجود دارد و این گونه نیست که 3 حزب باشند که به راحتی بتوانند با هم ائتلاف کنند و دولت ائتلافی تشکیل دهند.

نکته مهمی‌ که در مورد عراق وجود دارد این است که عراق اکنون و به تازگی در حال تجربه کردن دموکراسی است. عراق دارای سابقه طولانی دیکتاتوری است و به همین جهت سیاستمداران عراقی تجربه دموکراسی را ندارند و تازه چند سال است که فضای دموکراتیک را تجربه کرده‌اند. همانطور که می‌دانید دموکراسی و دموکراسی‌ خواهی بیش از آنکه یک بحث سیاسی باشد، ریشه‌های فرهنگی مهم دارد. تا موقعی که آن ریشه‌های فرهنگی نهادینه نشوند، نمی‌تواند آنگونه که باید و شاید کارا باشد و عملی شود. این موضوع یعنی نهادینه شدن دموکراسی یک شبه اتفاق نمی‌افتد و ممکن است که حتی چند نسل طول بکشد، چنانچه در اروپا 200 سال طول کشید.

بنابراین باتوجه به نهادینه نشدن دموکراسی در عراق این اختلاف نظرها و بن بست چندان غیرطبیعی نیست. به این جهت که سیاستمداران و گروه‌های سیاسی باید مراحل طولانی را گذرانده باشند تا به این نتیجه برسند برای نجات کشور و برای حل معضلات سیاسی و اقتصادی کشور نیاز به تعامل با گروه‌های دیگر است. به این معنی که نفس تعامل، خصوصا در داخل کشور مسئله بسیار مهمی‌ است. این چیزی است که در ایران هم هنوز وجود ندارد که دلیلش همان نهادینه نشدن فرهنگ دموکراسی است. یعنی شما شاهد این هستید که مثلا آقای احمدی نژاد مخالفانش را خس و خاشاک می‌نامد. این به این معنی است که نه تنها دموکراسی نهادینه نشده بلکه بعضی افراد اساسا دموکراسی را قبول ندارند. مثل خود آقای احمدی‌نژاد که رسما اعلام کرد که ایران را نمی‌توان با دموکراسی اداره کرد.

پس شما نقش کشورهای خارجی را در شرایط به وجود آمده و بن بست جاری نفی می‌کنید؟

همانطور که گفتم اصلی‌ترین دلیل همین نهادینه نشدن دموکراسی در عراق است ولی با این حال مسائل دیگر و خصوصا کشورهای دیگر هم در این موضوع تاثیرگذارند. آمریکا به دنبال حاکمیت گروه‌های غیراسلامی ‌در عراق است و علاقه‌ای ندارد که یک دولت اسلامی‌ و گروه‌های اسلامی ‌در عراق حاکم شوند. ترجیح آمریکا این است که افراد و گروه‌های غیرمذهبی حاکم شوند، هرچند که این عملی نیست ولی تلاش آنها و علاقه آنها این است که این گروه‌ها بر گروه‌های مذهبی تفوق داشته باشند. تلقی من این است که در حال حاضر بهترین فرد برای آمریکا ایاد علاوی است. علاوی هم حمایت آمریکا را دارد و هم حمایت همسایگان عرب عراق نظیر عربستان، سوریه، اردن و حتی ترکیه را با خود دارد. طبیعی است که این کشورها به دنبال حاکمیت سنی‌ها در عراق هستند همانطور که برای دهه‌ها این گونه بود و اگرچه به لحاظ جمعیتی در اقلیت بودند بیشترین بخش قدرت را در دست داشتند. طبیعی است که ایران با این نظر مخالف باشد و هم از گروه‌های شیعه و هم از کردها حمایت کند. قطعا این خواسته‌ها هم در وضعیت ایجاد شده تاثیرگذار است. هرچند من مسائل داخلی را بیشتر تاثیرگذار می‌دانم با این وجود این حمایت‌ها و نقش کشورهای خارجی نیز در این وضعیت موثر است.

در مورد خروج نیروهای آمریکایی از عراق نظرتان چیست؟ به نظرتان بحران کنونی تاثیری در این موضوع خواهد گذاشت؟

به نظر من آقای مالکی در این زمینه خوب عمل کرد. او در جهت زمینه سازی برای خروج نیروهای آمریکا از عراق و عدم دخالت بیش از حد آمریکا در عراق فعال و تا حد زیادی هم موفق بود و همانطور که اوباما اعلام کرده است عدم تشکیل دولت نقشی در خروج نیروهای آمریکایی ندارد.

شما سیاست ایران در عراق را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا سیاست خارجی ما درعراق موفق بوده است؟

به نظر من سیاست خارجی آقای احمدی نژاد در عراق بسیار ناموفق بوده است. مهم‌ترین دلیل این عدم موفقیت هم رای آوردن گروه علاوی و کاهش آرای دوستان ایران در انتخابات اخیر است. هیچ کس پیش بینی نمی‌کرد که آقای علاوی رای اول را بیاورد و هرچند اکثریت پارلمان را به دست نیاورد ولی بیشترین کرسی را در پارلمان به خود اختصاص داد. من این را شکستی برای سیاست خارجی ایران می‌دانم چرا که علاوی در رقابت‌های انتخاباتی به شدت علیه ایران حرف می‌زد و اساسا می‌گفت که آمده است که جلوی دخالت ایران در مسائل عراق را بگیرد. متاسفانه باید بگویم که سیاست آقای احمدی نژاد در عراق مثل سیاست ایشان در کل منطقه خلیج فارس و همانند سیاست خارجی ایشان در دنیا ناموفق بوده است.  

نظرتان در مورد نشست اخیربیروت و همراهی بشار اسد و ملک عبدالله در سفر به لبنان چیست؟

در وهله اول باید بگویم که همانطور که خیلی‌ها مطرح کردند جای ایران در این اجلاس خالی بود. خالی بودن جای ایران به ویژه با دوستی‌ که سوریه و شخص بشار اسد با ایران دارد و به خصوص با سابقه دوستی که ملک عبدلله و عربستان با ایران به خصوص در دوران آقای خاتمی ‌داشت و با تاثیرگذاری که ایران در مسائل خاورمیانه و به خصوص لبنان دارد و با وجود رابطه و دوستی ایران با حزب الله و گروه‌های دیگر لبنان نظیر سنی‌ها و مسیحی‌ها، جای ایران در این نشست بسیار خالی بود و عدم حضور ایران در این اجلاس را باید در همان چارچوب ناموق بودن سیاست خارجی دولت ارزیابی کرد و آن را یکی از جلوه‌های شکست سیاست خارجی آقای احمدی‌نژاد دانست.

اما در مورد اهداف سفر مشترک ملک عبدالله و بشار اسد به لبنان باید بگویم تحلیل‌ها و نظرات متفاوتی وجود دارد اما یکی از تحلیل‌هایی که وجود دارد این است که این سفر برای جدا کردن سوریه و بشار اسد از ایران صورت گرفته که اگر درست باشد اتفاق بسیارنگران کننده‌ای برای ایران خواهد بود.

شما فضای منطقه را چقدر فضای جنگی می‌دانید؟ آقای احمدی‌نژاد اخیرا پیش بینی کرده‌اند که اسرائیل به دو کشور دوست ایران حمله می‌کند که برخی آنها را سوریه و لبنان ارزیابی کرده‌اند. به نظر شما حمله اسرائیل به سوریه و لبنان چقدر محتمل است؟

من نمی‌دانم مبنای حرف آقای احمدی نژاد چه بوده ولی باید بگویم منطقه خاورمیانه همواره یک منطقه بحرانی بوده است. به این جهت در شرایط مختلف می‌تواند بحران‌هایی داشته باشد اما من حمله اسرائیل به سوریه را در شراط فعلی محتمل و نزدیک نمی‌بینم. چرا که سوریه در چهار سال گذشته توانسته است در چارچوب یک دیپلماسی عاقلانه خودش را از خطراتی که این کشور را به ویژه بعد از قتل رفیق حریری در لبنان تهدید می‌کرد خارج کند و دوباره خود را در صحنه خاورمیانه فعال نشان دهد.

در گذشته همواره یک طرف قضیه مسائل خاورمیانه سوریه بود. به ویژه به دلیل نفوذش در لبنان و ائتلافش با حزب الله و ارتش مفصلی که در لبنان داشت. اما در آن قضایا و به دلیل قطعنامه سازمان ملل مجبور شد ارتشش را از این کشور خارج کند و در وضعیت بدی قرار گرفت و به لحاظ بین‌المللی منزوی شد.

معمولا کشوری مورد حمله خارجی قرار می‌گیرد که به لحاظ بین‌المللی منزوی باشد. به همین جهت 4 سال پیش احتمال حمله به سوریه بیشتربود ولی الان کمتر شده است. اتفاقا خردگرایی که رهبران سوریه انجام دادند همین بود که این وضعیت را درک کردند و به گونه‌ای عمل کردند که به مرور زمان از انزوای سیاسی که بعد از قتل حریری به آنها تحمیل شده بود خارج شدند و در حال حاضر مثلا فرانسه رابطه خوبی با سوریه دارد. یا به طور مثال نفس این که ملک عبدلله به سوریه سفر می‌کند و همراه با بشار اسد به لبنان می‌رود نشان دهنده این است که هم در پی بهبود رابطه عربستان با سوریه است و هم نقش سوریه را در لبنان به رسمیت می‌شناسد. این درحالی است که ملک عبدلله دوست اصلی و شماره یک رفیق حریری بود، سوریه هم متهم شماره یک ترور حریری بود.

مجموعه این وقایع نشان می‌دهد که فعلا چنین حمله‌ای چندان محتمل به نظرنمی‌رسد. ضمن این که همانطور که عرض کردم اولا خاورمیانه جای پیچیده‌ای است و ثانیا اسرائیل کشوری است که بر مبنای تجاوز به وجود آمده است و اشغالگری جز ذات این کشور است و خصوصا این که در حال حاضر در این کشور دولتی بر سر کار است که دولت نتانیاهو و احزاب موئتلفش از افراطی‌ترین گروه‌های اسرائیل هستند.

به نظر شما اهرم‌های سیاست خارجی ایران در منطقه نظیر اتحاد‌ها و دوستانی که ما در منطقه داشته‌ایم تقویت شده یا تضعیف شده است؟

به طور طبیعی هر کشوری در جهان دوستانی دارد و اهرم‌هایی در سیاست خارجی خود دارد. با این حال به دلیل سیاست خارجی ناموفقی که به آن اشاره کردم به مرور زمان خیلی از این اهرم‌ها از دست می‌رود.

6 سال پیش یعنی در دولت اصلاحات تمام کشورهای عربی خلیج فارس نه تنها جزء دوستان ما بودند که جزء متحدان ما محسوب می‌شدند. یعنی ما نه تنها روابط خوب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با آنها داشتیم بلکه با بیشتر آنها موافقتنامه امنیتی امضا کرده بودیم. ببینید الان روابط ما در چه وضعیتی است؟ روابط ما مثلا با عربستان چگونه شده است؟ یعنی اگر بخواهد جنگی رخ دهد الان شرایط دولت احمدی نژاد به گونه‌ای است که اگر کشورهای عربی با حمله نظامی ‌آمریکا و اسرائیل به ایران هماهنگ نشوند و با آن همراهی نکنند، حداکثر بی‌طرف می‌شوند. در صورتی که می‌دانیم در آن زمان خود عربستان که در واقع در راس کشورهای عربی محسوب می‌شد همیشه آمریکا را از حمله نظامی‌ به ایران بازمی‌داشت.

درمورد سوریه که یکی از دوستان ما در منطقه است چنان که پیش از این اشاره شد اگر هدف ملک عبدالله از سفر به سوریه جدا کردن این کشور از ایران باشد، حتی اگر به این هدف خود هم نرسند فشارشان را وارد خواهند کرد. هرچند به نظر من جدا شدن سوریه از ایران ممکن نیست چرا که ایران مساوی با احمدی نژاد نیست و جمهوری اسلامی ‌ایران معنای دیگری دارد و سوریه این را به خوبی می‌فهمد.

یا مثلا در مورد حزب الله، در زمانی که ما در وزارت خارجه بودیم به دلیل موفقیت‌هایی که حزب الله در مقابل اسرائیل داشت، سید حسن نصرالله یک قهرمان ملی برای جهان عرب بود. به نحوی که موقعیت او از موقعیت عبدالناصر درزمان خودش بهتر بود ولی به مرور زمان و با سیاست‌هایی که اعمال شد و به دلیل مسائل داخلی لبنان، الان در آن موقعیت نیست، علی‌رغم این که سید حسن نصرالله سیاستمدار بسیار پخته‌ای است که منافع لبنان و منطقه را به خوبی درک می‌کند. این‌ها نشان دهنده کاهش و تضعیف اهرم‌های سیاست خارجی ایران است. ولی به هرحال این گونه شده است و من متاسفم که سیاست خارجی ایران به گونه‌ای بوده است که نه تنها نتوانسته از این اهرم‌ها به خوبی استفاده کند بلکه در جهت کاهش اثر این اهرم‌ها حرکت کرده است.

نظر شما درمورد اظهارات اخیر مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در مورد آمادگی ارتش آمریکا برای حمله به ایران چیست؟ و چرا کشورهای منطقه به طور جدی به این سخنان واکنش نشان نداده و آن را محکوم نکردند؟

حرفهای مایک مولن بسیار مهم است و رسما می‌گوید که نقشه حمله به ایران آماده شده است و آن را در اختیار کاخ سفید قرار داده‌اند. اگر دولت آقای احمدی نژاد یک دولت منزوی نبود الان باید یک عکس‌العمل بسیار شدیدی در کل منطقه و یک جنجال منطقه‌ای به راه می‌افتاد و کشورهای منطقه محکوم می‌کردند. چرا که بحث جنگ اگر شروع شود امنیت منطقه به خطر می‌افتد. نه تنها کشورهای منطقه بلکه کشورهای دیگر، حتی اروپایی‌ها باید مخالفت خود را اعلام می‌کردند. یا سازمان کنفرانس اسلامی ‌اجلاس فوق‌العاده می‌گذاشت و محکوم می‌کرد. یا غیرمتعهدها می‌توانستند واکنش نشان دهند. این که این اتفاق نیفتاده نشانه‌ای دیگر از ناموفق بودن سیاست خارجی آقای احمدی نژاد است.

به نظر شما سیاست «نگاه به شرق» به عنوان یک استراتژی سیاست خارجی در دولت نهم و دهم بوده؟ و آیا این استراتژی با توجه به تحولات اخیر بعد از صدور قطعنامه و لحن نسبتا تند ایران و روسیه نسبت به هم تغییر کرده است؟

اگر این «نگاه به شرق» وجود هم داشته به صورت انتخابی نبوده است بلکه دولت نهم و دهم ناچار به این رویکرد بوده است. چرا که ما با آمریکا که رابطه نداشته‌ایم. رابطه با اروپا هم که به طور مداوم در این سالها کاهش پیدا کرده است. به این جهت ایران ناچارا برای جبران این موضوع به طرف روسیه و چین می‌رود و البته با خوشبینی‌های غیرکارشناسانه. من داشتن رابطه با چین و روسیه را نفی نمی‌کنم و بد نمی‌دانم. اساسا دولتی غیرمنزوی است که با همه کشورهای مهم و تاثیرگذار رابطه داشته باشد. سیاست خارجی موفق سیاستی است که با همه کشورهای تاثیرگذار روابط سیاسی، اقتصادی و ... داشته باشد. بر این اساس طبیعی است که باید با چین و روسیه هم رابطه داشت. ولی باید سیاست خارجی آن کشور را فهمید و بر اساس آن حرکت کرد. باید دانست همانطور که وزیرخارجه روسیه هم گفت این کشورها به دنبال منافع خود هستند. این که این تصور وجود داشت که روسیه و چین در شورای امنیت قطعنامه تحریم علیه ایران را وتو می‌کنند ناشی از این است که شناخت دقیق و کارشناسانه وجود ندارد و این هم یکی دیگر از ویژگیهای سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد است که اقدامات ایشان کارشناسانه نیست.

آقای احمدی نژاد در روزهای گذشته درخواست مذاکره مستقیم با اوباما در مقابل رسانه‌ها را مطرح کرد. نظر شما در این باره چیست؟

مذاکره اشکالی ندارد ولی اصولی دارد. وقتی روز قبل رئیس ستاد مشترک آمریکا از آماده شدن نقشه حمله به ایران سخن گفته مطرح کردن این پیشنهاد جای بحث دارد. یا مثلا در مورد قطعنامه‌ها ایشان می‌گوید قطعنامه ورق پاره‌ای بیش نیست. آیا با گفتن این حرف اثر این قطعنامه‌ها و آثار تحریم‌ها از بین می‌رود؟ تحریم‌هایی که به واسطه سیاست خارجی ناموفق آقای احمدی نژاد به مرور زمان آثار خود را در اقتصاد کشور نشان می‌دهد. همانطور که گفتم این‌ها همه نشان دهنده اقدامات غیرکارشناسانه است.


نظر شما :