تحولات مصر امريکايى‌ها را شوکه کرده است

۱۰ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۹:۰۴ کد : ۱۰۱۶۴ اقتصاد و انرژی
مدت‌هاست که فضاى داخلى مصر نشان از آبستن تحولاتى تازه است. اما هيچ کس چه در داخل و چه در خارج انتظار نداشت که اين تحولات به اين سرعت بروز کند.گفت‌وگوى ديپلماسى ايرانى با محمد ايرانى سفير سابق ايران در لبنان و اردن.
تحولات مصر امريکايى‌ها را شوکه کرده است

ديپلماسى ايرانى: مصر روزهاى سختى را سپرى مى‌کند. اين کشور در آستانه انقلابى است که تنها با سقوط شخص مبارک تحقق مى‌يابد. همه چيز به سقوط اين پيرمرد 84 ساله بستگى دارد. در همين رابطه گفت‌وگويى با محمد ايرانى سفير سابق ايران در لبنان و اردن که در زير مى‌خوانيد:   

حسنى مبارک در وضعيت نا به سامانى به سر مى‌برد. مصر روزهاى بحرانى‌اى را مى‌گذراند و مبارک براى خود جانشين تعيين کرده. از طرفى مقام‌هاى مصرى نيز يک به يک در حال ترک کشورند. اوضاع مصر را چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟

مدت‌هاست که فضاى داخلى مصر نشان از آبستن تحولاتى تازه است. اما هيچ کس چه در داخل و چه در خارج انتظار نداشت که اين تحولات به اين سرعت بروز کند. حتى اين غافلگيرى را در ميان امريکايى‌ها نيز مى توان ديد. يعنى اين که خود امريکايى‌ها هم نمى‌دانستند که با اين مسئله بايد چگونه برخورد کنند. کلا رژيم مصر هم غافلگير شد و به هم ريختگى در نظام مديريتيش از سه‌شنبه تا به امروز مشهود است. تصميمات هيئت حاکمه نيز همگى غير منطقى و غير معقولى بوده است. حتى در اعلام زمان سخنرانى آقاى مبارک چند بار زمان سخنرانى به تعويق افتاد به اندازه‌اى که تا ساعاتى پس از نيمه شب کشيده شد. يا مثلا در نوع اعلام حکومت نظامى که بالاخره بايد چه استان‌هايى را در بر بگيرد همين آشفتگى را شاهد بوديم. اين به هم ريختگى کاملا ناشى از غافلگيرى‌اى سرعت تحولات مصر بود. اما به هر حال به نظر مى رسد که به رغم اقداماتى که آقاى مبارک انجام داده است همچنان سطح مطالبات مردم بالاتر است.

حتى مهمترين چهره‌هاى اپوزيسيون نيز همچنان سخن از تغيير نظام مى‌دهند. منتها اين مسئله بدين معنا نيست که رژيم مبارک دست روى دست بگذارد و نظاره‌گر محو و نابودى خودش باشد. اين تغيير دولت و تعيين معاون رئيس جمهور نيز در همين راستاست. به هر حال عمر سليمان فرد مقتدرى در مصر محسوب مى‌‌شود و پست معاونت رياست جمهور نيز ساليان سال خالى بوده و در دوران مبارک در اختيار هيچ کس قرار نداشته است. در چنين شرايطى اين پست در اختيار عمر سليمان قرار مى‌گيرد که حکايت از پيش‌بينى همه احتمالات در آينده است...

چه چيزى پيش‌بينى مى‌شود؟

ديکتاتور‌ها اصولا به سادگى تسليم نمى‌شوند. قطعا مبارک با شيوه مسالمت‌آميز از طريق انتخابات و آراى عمومى حاضر نبود از قدرت کنار رود. حتى اين اواخر بحث جانشينى جمال فرزندش به شدت مطرح بود. اما در عين حال براى انتخابات 2011 حاضر نشد فرزندش را کانديدا کند بلکه خودش را کانديد کرد. مى‌خواهم بگويم که ديکتاتورها تا چه اندازه مقاومت مى‌کنند. اما حوادث اخير جهت‌هاى موثر خارجى را در مصر از جمله امريکايى‌ها را به اين سمت سير داد که برگه عمر سليمان را فعلا براى مرحله بعد آماده کنند. ياد جمله‌اى از آقاى مصطفى الفقى رئيس کميسيون امنيت ملى و سياست خارجى مجلس سناى مصر مى‌افتم که يک بار گفت: تعيين هر فردى براى رهبرى در آينده مصر بى‌گمان بايد مورد موافقت ايالات متحده امريکا و اسرائيل باشد...

اين چه چيزى را نشان مى‌دهد؟

اين نشان مى‌دهد که بايد انتظار داشت امريکا به زودى با تمام توان و قدرت وارد کارزار سياسى مصر شود تا جلوى يک انقلاب واقعى را در اين کشور بگيرد...

اگر موفق نشود چه؟

اين که موفق شود يا نشود بحث ديگرى است؛ و تاکيد بر اهميت مصر در خاورميانه و شمال آفريقا براى امريکايى‌ها است.

شما گفتيد که امريکايى‌ها حتى از اين وضعيت پيش آمده شوکه شدند ولى مصر ماه‌ها است شاهد اعتراض‌ها مردمى است و حتى با بازگشت البرادعى اين اعتراض‌ها رنگ و بوى تازه‌اى به خود گرفته است.

سرعت تحول که البته ناشى از تحولات در شمال آفريقا به خصوص تونس نيز مى‌شود، به حدى بود که کسى انتظار آن را نداشت. يعنى همه توقع داشتند که با يک سرى تغييرات تدريجى روند به سمتى رود که در آخر شيوه مسالمت‌آميزى براى کنترل کشور حاصل شود تا مردم به آمدن به خيابان‌ها تحريک نشوند. اين شيوه‌اى بود که مبارک با هماهنگى‌ امريکايى‌ها در پيش داشت. اما سرعت تحولات اين اجازه را نداد. آقاى البرادعى پس از پايان پست قديمش در آژانس بين‌المللى هسته‌اى به مصر باز ‌گشت و از ابتداى امر هم صحبت‌هايى وجود داشت مبنى بر اين که وى احتمالا رهبر آينده مصر باشد. اما کسانى که تحولات مصر را دنبال مى‌کردند، مى‌دانستند که به دلايل بسيارى البرادعى جانشين مناسبى براى آينده مصر نيست. اما مخالفان البرادعى هم بر اين عقيده بودند که البرادعى خود گزينه غربى‌ها و امريکايى‌ها است. در حالى که البرادعى خود ادعاى جانشينى نداشت. او فقط صحبت از تغيير قانون اساسى مى‌کرد.

از اين رو تصور مى‌کنم که در مرحله بعد امريکايى‌ها اگر مجبور شوند از چهره‌هايى مثل آقاى البرادعى استفاده مى‌کنند. اولويت اول استفاده از افرادى است که در اردوگاه امريکايى‌ها سير مى‌کنند و اعتقادى به زير و رو کردن مسائل اساسى در مصر ندارند. به هر صورت مصر پايگاه استقرار جهان اسلام، عرب و ستون فقرات خاورميانه است. از نظر امريکايى‌ها نقش منطقه‌اى مصر بسيار مهم است. آنها نظامى را تحمل نمى‌کنند که مخالف رژيم صهيونيستى و پيمان کمپ‌ديويد باشد. به راحتى مى‌توان تصور کرد که اگر وضعيت از کف امريکايى‌ها در مصر خارج شود، فلسطين، تشکيلات خودگردان و وضعيت غزه به چه شکلى در خواهد آمد.

آيا فکر مى‌کنيد در حال حاضر که البرادعى خود نيز تمايل بر به عهده گرفتن رياست دولت انتقالى شده غربى‌ها همچنان حاضر به دادن نقشى به او نباشند؟

در درجه اول رژيم تا زمانى که در راس کار است استفاده از عناصر داخلى خود را اولويت قرار مى‌دهد؛ مثل کسانى که تا کنون انتخاب شده‌اند. اما اگر فضا از وضعيت فعلى‌اش سخت‌تر شود غربى‌ها اجازه نمى‌دهند که مبارک و افراد مرتبط با او بخواهند نقش‌آفرينى کنند. گزينه آنها مى‌تواند آقاى البرادعى به همراه بخشى ديگر از رهبران معارضه که به هر حال مورد تاييد امريکايى‌ها هستند، باشد. الآن افراد بسيارى که در راس معارضه‌اند مورد تاييد امريکايى‌ها هستند و در گذشته با امريکايى‌ها رابطه بسيار خوبى داشته‌اند. از اين رو اگر اوضاع از اين بدتر شود يک گزينه مى‌تواند اين باشد که آقاى البرادعى و بخشى از رهبران معارضه در شرايطى احتمالا کميته موقت مديريت کشور را تشکيل دهند و بعد انتخاباتى در آينده برگزار شود و روند را هدايت کنند تا به وضعيتى برسند که مورد خواست غربى‌ها باشد.

در اين ميان نقش اخوان المسلمين و اسلام‌گرايان چيست؟

به نکته خوبى اشاره کرديد. گر چه همه ما مى‌دانيم که پايگاه اصلى جريان اخوان المسلمين هميشه در مصر بوده است. به عبارت ديگر زايش اين جنبش بزرگ اسلامى که تقريبا گستره آن همه جهان اسلام را در بر گرفته در مصر بوده است. اما شيوه برخورد اين جنبش با مسائل سياسى و اجتماعى شيوه ميانه‌رو و مسالمت‌آميزى بوده است. اين نکته مهم را بايد در نظر داشته باشيم که اخوان‌ المسلمين بيشتر دنبال رفرم و اصلاحات فرهنگى و اجتماعى در جامعه مصر است تا اين که هدايتگر يک انقلاب فراگير دينى باشد. يعنى اخوان المسلمين در حد معارضه براى شرکت در قدرت فعاليت مى‌کند اما طرح خاصى را براى رهبرى جامعه در اختيار ندارد. ما بايد به اين بيشتر توجه داشته باشيم. يعنى رهبران آنها هم بارها اشاره کرده‌اند که در پى در اختيار گرفتن قدرت سياسى به معناى اين که يک جريان انقلابى و دينى را در جامعه مصر حاکم کنند، نيستند. گرچه پايگاه مردمى‌شان پايگاه گسترده‌اى است اما اهدافشان همينى است که گفتم. اکنون هم مانند ديگر گروه‌ها مشارکت و حضور فعال دارند و عده‌اى از رهبران و اعضاى آنها نيز دستگير شده‌اند ولى اين هرگز به معناى اين نيست که قادر باشند کل جامعه مصر را در اختيار بگيرند.

ارتش يکى از ارکان مهم در نظام مصر محسوب مى‌شود. نظرتان درباره ارتش و حضورش در ميان معرکه چيست؟

ممکن است وضعيت ارتش در مصر با برخى از کشورهاى توتاليتر يا کشورهاى جهان سومى که توسط رهبرى فردى يا حکومت‌هاى فردگرا اداره مى‌شود متفاوت باشد. ارتش در مصر به دلايل تاريخى مورد احترام مردم هم بوده است. همان طور که در بسيارى از تصاويرى که پخش مى‌شود هم ديديم. جداى از درگيرى‌هايش با اسرائيل و افتخاراتى که از خود به جاى گذاشته ارتش مصر دو سابقه خوب از خود بر جاى گذاشته است. يکى در سال 1977 است که چنين وضعيتى در مصر پس از بحث پيمان کمپ‌ديويد و روابط مصر با اسرائيل ايجاد شد. در آن موقع مردم به خيابان‌ها آمدند و تظاهرات کردند و ارتش هم وارد شد ولى با مردم درگير نشد و فقط حفاظت از مراکز حساس دولتى و عمومى را در اختيار گرفت. در سال 1986 نيز وقتى مبارک تغييراتى را در جامعه مصر ايجاد کرد همين وضعيت به وجود آمد. در آن موقع هم باز ارتش وارد شد ولى با مردم درگير نشد و فقط از مراکز مهم دولتى حفاظت کرد.

اين سوابق نشان مى‌دهد که احتمالا اکنون نيز وضعيت به سمتى نرود که ارتش که بسيار مورد احترام مردم است با تظاهرات مردمى درگير شود. اما نکته‌اى را که نبايد فراموش کرد اين است که ارتش مصر يک ارتش کاملا امريکايى است. يعنى مى‌توانيم حدس بزنيم که وقتى اوضاع بيش از پيش پيچيده شود و اگر امر دائر شود بين انتخاب مردم يا مبارک احتمالا اين ارتش حفظ آرامش عمومى را بر ماندن مبارک ترجيح ‌دهد. به نظرم مى‌رسد که ارتش در مصر نمى‌تواند عاملى براى سرکوب مردم باشد. بلکه شايد هم طرح بزرگ‌ترى را دنبال ‌کند و آن اين که احتمالا وضعيت را به سمتى هدايت کند که امور آرام شود ولو به قيمت اين که رژيم مبارک از بين برود و رژيمى که مورد خواست امريکايى‌ها هست به روى کار بيايد.

سفر اخير رئيس ستاد ارتش مصر به امريکا را نيز در همين راستا مى‌بينيد؟

البته ايشان پس از اين تحولات بلافاصله بازگشت. ولى نکته‌اى که وجود دارد سران ارتش مصر به طور مرتب در رفت و آمد به امريکا هستند و بخش عمده‌اى از بودجه سنگين ارتش مصر را به طور سالانه امريکايى‌ها مى‌پردازند. روابط بين ارتش مصر با امريکا روابط قديمى است. پس از کمپ‌ديويد نيز سفرهايى از اين دست مرتبا به طور سالانه انجام مى‌شده و اين سفرهاى اخير نيز در همين چارچوب است.    


نظر شما :