همایون کاتوزیان در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی:

اعراب باید بازی دموکراسی را بپذیرند

۲۲ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۶:۴۸ کد : ۱۰۵۷۰ اخبار اصلی
گفت‌وگوى ديپلماسى ايرانى با همايون کاتوزيان

ديپلماسى ايرانى: همایون کاتوزیان جنبش‌های دموکراسی‌خواه کنونی خاورمیانه را آتشی می‌داند که دیر یا زود می‌بایست از زیر خاکستر جهان عرب سر برآورد. وی اگر چه به تکثرپذیری نوظهور اسلام‌گرایان جهان عرب به عنوان عاملی امیدبخش در مسیر تحقق دموکراسی در کشورهای عربی می‌نگرد، ولی دغدغه و نگرانی اصلی خود در قبال آینده سیاسی کشورهای عربی را میزان توسعه‌یافتگی جوامع عرب و ظرفیت نیروهای سیاسی و اجتماعی این جوامع در پذیرش "بازی دموکراسی" می‌داند.

تحلیل جنابعالی از ماهیت جنبش‌های اعتراضی کنونی جهان عرب چیست؟

جنبش‌های اعتراضی در جهان عرب در حکم شعله‌ور شدن آتش زیر خاکستر بودند که خیلی از کارشناسان و تحلیل‌گران از آن آگاهی داشتند. اما اگر چه انگیزه‌های آنها تقریباً یکسان است ولی جزئیات مهم شرایط و انگیزه‌ها در هر کشوری ویژگی‌های خود را داشتند.

آزادی‌خواهی و دموکراسی خواهی در جهان عرب، از حیث تقدم و تاخر تاریخی و نیز کیفیت. سمت و سوی مطالبات سیاسی، چه تفاوتی با دموکراسی خواهی و آزادی‌خواهی ایرانیان دارد؟

البته توجه دارید که جهان عرب یکسان و یکپارچه نیست. مثلاً مصر نه تنها تمدنی چندهزار ساله دارد، بلکه جنبش‌های مدرن سیاسی آن به نیمه دوم قرن نوزدهم بازمی‌گردد و از این نظر به ایران شباهت دارد. نظام تاریخی مصر استبدادی بود، با ویژگی‌های محلی خودش، که بالاخره زیر سلطه رژیم سلطانی – استبدادی عثمانی قرار گرفته بود. از اواخر قرن نوزدهم که مصر عملاً به کشوری نیمه استعماری بدل شد، رژیم استبدادی به نسبت تخفیف یافت و روشنفکران و نخبگان مصر برای بدست آوردن استقلال سیاسی، تجدد و – بعضاً – تجدد اسلامی کوشش می‌کردند. دیکتاتوری جمال عبدالناصر که نزدیک به 60 سال پیش پدید آمد، استقلال مصر را بدست آورد و اگر چه در میان مردم پایگاه نیرومندی داشت، اما لیبرال‌ها و کمونیست‌ها و اسلام‌گرایان با آن مخالف بودند. دیکتاتوری انور سادات که جانشین ناصر شد چندان محبوبیتی نداشت و دیکتاتوری حسنی مبارک به دنبال سادات – دست کم در سال‌های اخیر – سخت منفور بود.

جنبش‌های ایرانی از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد به دنبال امحاء استبداد و استقرار حکومت قانون بودند تا تجدد امکان‌پذیر شود. البته حکومت قانون الزاماً دموکراتیک نیست ولی بعضی از مشروطه‌خواهان هوادار دموکراسی هم بودند، و در نتیجه قانون اساسی مشروطه در مجموع شالوده نظامی دموکراتیک را در بر داشت. ولی چنان‌که مشهور است به جای مشروطه و دموکراسی هرج و مرج تاریخی کشور را فراگرفت، و این منجر به دیکتاتوری و بازگشت استبداد، سپس جنگ جهانی دوم و نهضت ملی (که هدف اصلی‌اش استقلال و دموکراسی بود) و سپس کودتای 28 مرداد که منجر به دیکتاتوری سال‌های 32 تا 42 شد و آن نیز به استبداد 42 تا 57 انجامید. و سپس انقلاب و حوادث بعدی ...

به یک کلام، جنبش‌های این کشورها – و نه فقط در مصر و ایران – خواهان استقلال کامل، حکومت قانون، آزادی و دموکراسی بودند ولی صرف نظر از انگیزه و اقدامات دیکتاتورها و استبدادیان، جامعه نیز آمادگی تاریخی برای رژیم‌های سیاسی مدرن نداشت.

آیا جوامع عرب نیز گرفتار چرخه تاریخی استبداد – هرج و مرج – استبداد بوده اند؟

پاسخ این سئوال را دقیقاً یا - بهتر است بگویم - به جزئیات نمی‌دانم. مسلم این که نظام‌های تاریخی این کشورها با نظام‌های تاریخی اروپایی تفاوت اساسی داشتند و استبداد و هرج و مرج در تاریخ آنها نیز رایج بود.

احتمال اینکه سرنگونی رژیم غیر دموکراتیک مبارک در مصر به بازتولید ساختار سیاسی استبدادی در این کشور بیانجامد، چقدر است؟ چه عواملی می‌توانند موجب پیدایش چنین وضعیتی شوند؟

استبداد را نمی‌دانم ولی احتمال اینکه مآلاً یک نظام دیکتاتوری جانشین وضع فعلی شود کم نیست. و یکی از دلایل مهم آن همان کم توسعگی سیاسی جامعه است، که مثلاً در آن خیلی‌ها ممکن است تلقی‌شان از دموکراسی همان هرج و مرج و بی انضباطی باشد که، مانند گذشته، فرصت را برای خواهندگان دیکتاتوری - که بی‌شک هنوز نیروی بزرگی هستند - فراهم آورد.

احتمال برپایی دولت اسلامی در مصر و تونس را در چه حد ارزیابی می‌کنید؟ مهمترین انگیزه‌ها و موانع تاسیس چنین دولتی در مصر و تونس چیست؟

این بستگی به نیروی سیاسی جریان­های داخلی و قدرت‌های موثر خارجی خواهد داشت. گذشته از این، خیلی از اسلام‌گرایان این کشورها – چنانکه خودشان می‌گویند – به تکثر سیاسی عقیده دارند ولو اینکه مثلاً مانند ترکیه تعهد مذهبی داشته باشند.

خشونت عریان و گسترده قذافی در لیبی چه نسبتی با سنت سیاست ورزی در جهان عرب دارد؟

توسعه سیاسی و اجتماعی در لیبی به مراتب از برخی کشورهای عربی دیگر کمتر است و این بر میزان اعمال قهر خشونت تاثیر زیادی دارد. اما رفتار حافظ اسد را در سی سال پیش در کشتار حتماً فراموش نکنیم. بعثی‌ها و صدام حسین و حلبچه و ... که جای خود دارند.

آیا مداخله دموکراسی‌خواهانه دولت‌های غربی در تحولات کنونی جهان عرب می‌تواند به شکل گیری کشورهای عربی دموکراتیک بیانجامد؟

البته با فرض اینکه دخالت­ها دموکراسی‌خواهانه باشند می‌توانند در آن جهت تاثیر داشته باشند. ولی بیشترین نگرانی من به عنوان یک مورخ و تحلیل‌گر اجتماعی میزان آمادگی و توسعه‌یافتگی خود این جوامع است – دست کم در درجه اول.

در تاریخ سیاسی معاصر، مهمترین نیروهای اجتماعی در کشورهای عربی به طور عام و در مصر به طور خاص کدام نیروها بوده‌اند؟

 

در سه دهه اخیر مهمترین طبقات اجتماعی این کشورها طبقات متوسط (اعم از سنتی و مدرن) بوده‌اند. کشاورزان یا "فلاحین" مصر هنوز از نظر تعداد بزرگترین طبقه مصراند اما نیروی سیاسی آنها به نسبت چندان نیست.

پیش بینی شما از تحولات کنونی خاورمیانه و جهان عرب چیست؟ آیا به شکل‌گیری نظام سیاسی دموکراتیک در این کشورها امیدوارید؟

باز هم باید به همان موضوع آمادگی و توسعه­یافتگی نسبی بازگردم. اگر خیلی از طبقات متوسط و جریان­های سیاسی مهم این کشورها برای "‌بازی "یعنی کثرت‌گرایی، اعتدال و مدارا، آمادگی برای تعامل سازش، عدم رویا و بلندپروازی‌های دور از دسترس، حفظ نظم و انضباط اجتماعی و ... – آمادگی داشته باشند، البته توسعه سیاسی دوام خواهد یافت و دیر یا زود به دموکراسی خواهد انجامید. به یاد داشته باشیم که دموکراسی یک پروژه ایستا نیست بلکه یک فرایند پویاست.


( ۱ )

نظر شما :