ای کُشته کرا کُشتی

۲۸ اسفند ۱۳۸۶ | ۱۷:۰۵ کد : ۱۱۱۷۳ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: دکتر هرمز همایون پور
سخنی در باب حکم اعدام علی شیمیایی و موضع «اصولی» جلال طالبانی
ای کُشته کرا کُشتی
در خبرها شنیدیم که هیئت دولت عراق حکم محکومیت به اعدام المجید، معروف به «علی شیمیایی»، پسرعموی صدام حسین را تأیید کرده است و، به این ترتیب، وی بزودی مجازات خواهد شد. آقای جلال طالبانی، رئیس جمهوری عراق، بر پایه اعتقاد «اصولی» خود، از امضای احکام اعدام خود داری می کند و، از همین رو، تصمیم گیری درباره مجازات المجید برعهده هیئت دولت عراق قرار گرفته بود.
 
طبق رأی دادگاه، جرم اصلی علی شیمیایی این است که در عملیات موسوم به انفال ظاهراً باعث کشته شدن حدود 180 هزار نفر کُرد، اعم از زن و مرد و کودک ونوجوان، شده است. جرم ها و کشتارهای دیگر او در مدت طولانی حکومت جابرانه صدام حسین به کنار، آیا همین کشتار 180 هزار انسان یا 8 هزار یا 800 یا 80 انسان کافی نیست که موضع «اصولی» آقای طالبانی را در معرض تردید قرار دهد؟
 
داشتن این گونه مواضع اصولی درجوامع متمدن قابل بحث و احتمالاً در مواردی پذیرفتنی است. زیرا اعدام مسلماً مجازاتی نیست که از لحاظ انسانی واخلاقی و روانی در تمام موارد توجیه پذیر باشد. اما قتل عام، بی تردید، مقوله ای دیگر است.
 
در قرن گذشته میلادی، یعنی قرن بیستم، دو نفر از رهبران کشورها به کشتارهای میلیونی شهره بودند: آدولف هیتلر رهبر آلمان نازی و ژوزف استالین رهبر اتحاد شوروی سابق. در ایام نزدیک تر به ما، جنایتکارانی مثل اسلوبودان میلوسویچ رهبر یوگسلاوی و (بعد از تجزیه آن کشور) صربستان را داریم و «ژنرال های» او که در بوسنی و هرزه گوین، که در آن زمان از جمهوری سازای یوگسلاوی بودند، رسماً مسلمانان سارایوو، شهر زیبای تاریخی و مرکز آن جمهوری، و نیز شهر موستار را به خاک و خون کشیدند.
 
میلوسویچ در مراحل پایانی محاکمه خود در دادگاه بین المللی لاهه با سکته قلبی درگذشت و ازمجازات نجات یافت، اما دو «ژنرال» سرکردة او هنوز فراری اند و دولت کنونی صربستان از دستگیری و تسلیم آنها به دادگاه بین المللی لاهه سرباز می زند.
 
جنایت های این « ناسیونالیست های» صرب منحصر به سارایوو و موستار نبود. آنها در برخی دیگر از جمهوری های آن زمان یوگسلاوی نیز با قهر و خشونت و کشتار در صدد تحقق برتری مطلق قوم صرب برآمدند و در نتیجه موجبات تجزیه یوگسلاوی و تشکیل جمهوری های مستقل کروآسی و اسلوونی را فراهم کردند.
 
بنا بر گزارش ها، آتش افزوزی های این «ناسیونالیست ها» - بخوانید خونخواران صرب -، دهها هزار نفر را از پای در آورد و میلیون ها نفر را آواره و سرگردان کرد- که هنوز هم اکثریت آنها نتوانسته اند به خانه و زندگی خود بازگردند. کشور خود، یعنی یوگسلاوی را هم که نابود کردند. آیا براستی در برابر چنین جنایت ها و جنایتکارانی می توان- و عادلانه است که - مواضع «اصولی» گرفت و سخن از بیهودگی اعدام به میان آورد؟
 
تنبیه و تنبه
ممکن است نظر فوق قابل بحث باشد. اصراری هم بر درستی گفته خود ندارم. اما اگر جنایتکار واقعی اعدام نشود، این مجازات زیبنده چه کسی است؟ اگر فرد یا افرادی آگاهانه و با سوء استفاده از قدرت خود به کشتار دیگران یا نسل کشی دست زنند و بعد هم خیالشان از اعدام خود راحت باشد، سرنوشت آنها چگونه باعث تنبه جنایتکاران بالقوه دیگر خواهد شد؟
 
اما گویا سخنی یاوه می گویم و این «تنبه» درعرصه بین المللی کنونی جایی ندارد. چون اکنون مدتی است که اسرائیل با حملات پی در پی هوایی و زمینی به کشتار مردم بی گناه باریکه غزه مشغول است و ظاهراً به عملیات خود خیلی هم افتخار می کند و می گوید این عملیات را تا وقتی که « تروریست ها» بکلی منهدم شوند ادامه خواهد داد. اول باید گفت که این « تروریست ها» در انتخاباتی کم وبیش آزاد برنده شده اند.
 
ثانیاً، به فرض که ادعای اسرائیل درباره ماهیت آنها درست باشد، این موضوع چه ربطی به جان ومال و خانه و زندگی مردمان عادی و بی گناه دارد؟ بالاخره اگر بپذیریم که هر واکنشی در هر زمینه باید متناسب با کُنش اولیه باشد، موشک اندازی معدود و منقطع حماس به داخل اسرائیل را، که به ادعای خود اسرائیلی ها حداکثر باعث کشته شدن چندنفر شده است، چطور می توان با تهاجمی همه جانبه که در هفته گذشته فقط ظرف 5 روز حدود یکصد نفر را به قتل رسانده است مقایسه کرد؟ ( آمار کشته شدگان پنج روز مزبور را کلیه خبرگزاری ها و رسانه های بین المللی مخابره کردند.)
 
ثالثاً، به فرض که این ادعای دیگر اسرائیلی ها که حماس مخلوق دولت های خارجی و از جمله جمهوری اسلامی ایران است پذیرفته شود، آیا این تصور عاقلانه است که جریان یا جنبشی را که به هر حال در یک انتخابات عمومی پیروز شده و دست کم از حمایت اکثریت جمعیت 5/1 میلیونی باریکه غزه برخوردار است- کرانه باختری و سایر مناطق خاورمیانه فعلاً به کنار- یکسره ساخته دست خارجی ها دانست؟
 
درس تاریخ
درست است، اکنون اسرائیل ظاهراً از موضعی نیرومندتر برخوردار است، و با اتکا به حمایت آمریکا از محکوم شدن عملیات غیرانسانی خود از طرف شورای امنیت هم نگرانی ندارد.
 
اما حاصل این عملیات چه تواند بود؟ آیا بدبینی نسبت به قوم یهود را که سابقه ای دیرین دارد و اکنون به سبب این گونه سیاست های دولت اسرائیل در بسیاری از کشورها رو به گسترش نهاده است تخفیف می دهد؟ آیا تا همین جا باعث از دست رفتن نسبی طرف دیگر فلسطینی، یعنی فتح و دولت مستقر دو کرانه باختری، نشده است؟
 
محمود عباس و دولت او که مشغول مذاکره و آماده سازش با اسرائیلی ها بودند، طبیعی بود که در برابر کشتار هموطنان خود موضع گرفته و مذاکرات را مُعلق کنند. پس، بجز افراطیون و نیز «بنیادگرایان» یهودی چه کسی سود می برد؟
 
اکنون دولت اسرائیل کم و بیش متشکل از همه گروهها و احزاب اصلی اسرائیل است. شیمون پرز، که داعیه« سازش و صلح طلبی» دارد رئیس جمهور است. آقای باراک که زمانی ظاهراً در برابر نتانیاهوی« افراطی» موضع گیری می کرد، اکنون وزیر جنگ است، یعنی کسی است که مستقیماً دستور حملات و آدم کشی ها را صادر می کند. ایهود اولمرت، نخست وزیر، هم که ظاهرا مدعی است می خواهد ماجرای غم انگیز و تراژدی فلسطین را پایان دهد!
 
اساساً باید دید این گونه سیاست ها در طول تاریخ چه وقت نتایجی قطعی و مثبتی از دیدگاه مهاجمان به بار آورده است؟ در اروپا به زمان هیتلر، در اروپای شرقی به زمان استالین، در اوگاندای آقای عبدی امین، در انقلاب فرهنگی چین کمونیست، در عراق دوران صدام حسین ، یا.... ؟ غیض و کینه های خفه شده و فروخفته آیا، به هر ترتیب، روزی نزدیک یا دور، فرصت انتقام جویی نخواهند یافت؟
 
تاریخ به ما آموخته است که هیچ قدرتی پایدار نمی ماند، وهر عمل جنایتکارانه عمومی بالاخره واکنش خود را حاصل خواهد کرد. درست است که ظاهراً همه دیکتاتورها وهمة رژیم های قاتل، خود را تافته جدا بافته می پندارند و از تاریخ درس نمی گیرند، اما آیا تجربه های قرون گذشته تاکنون ثابت نکرده است که بالاخره روز حسابرسی به صورتی فرا خواهد رسید؟
 
فلاکت سران رژیم نازی در دادگاه های نورنبرگ و درماندگی صدام در محاکمه اش پس از سی سال سروری و حیات شاهانه و سفاکانه کافی نیست که روز ناگزیر را به یاد آدم کشان و اعوان و انصار و بستگان آنها بیاورد؟ عملیات اسرائیل و همتایان آن ظاهراً می گوید که پاسخ این پرسش منفی است، ولی همه سفاکان تاریخ چنین ا ستدلال می کردند!
 
حال، در این بحث، آیا جای آن نیست سؤال کنیم که موضع « اصولی » آقای طالبانی در نهایت باعث راحتی خیال چگونه آدم ها و چگونه رژیم هایی خواهد شد؟ مایلم نظر خوانندگان را بدانم.
 
خوانندگان دیپلماسی ایرانی می توانند دیدگاه خود را از طریق پنجره " تماس با ما" در صفحه اول سایت با ما در میان بگذارند
 
 

نظر شما :