دوره بی‌اعتمادی گذشته است

۲۹ شهریور ۱۳۸۹ | ۱۸:۱۴ کد : ۱۱۵۴۸ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: سید محمد صادق خرازی
یادداشتی از سید صادق خرازی.
دوره بی‌اعتمادی گذشته است

دیپلماسی مفهوم رایج و برخوردار از سلسله مراتبی است که در مناسباتدوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی خودنمایی می‌کند و می‌تواند مفاهیم واولویت‌های دولت‌ها، ممالک و حتی شرکت‌ها و موسسات فرهنگی- اقتصادی، صنعتی،مطالعاتی و سیاسی را مشخص کند.

جهان امروز نسبت به جهان گذشتهدچار تحولات جدی و ماهوی شده است. رشد دانش و ارتقاء دامنه آگاهی جوامع بههیچ وجه با جهان گذشته قابل مقایسه نیست. نقش سترگ و بزرگ رسانه‌ها وشکل‌دهی به افکار عمومی در دوران مدرن، جایگاه دیپلماسی را مهم‌تر و نقش آنرا با گذشته متفاوت‌تر کرده است.

به همان مقدار که آگاهی مردم رشدیافته باشد مقدار تاثیر‌گذاری و تفهیم مفاهیم و ترمینولوژی‌هایی که درراستای امنیت ملی و منافع ملی هر کشوری باشد، با پیچیدگی و دشواری‌های جدیروبه‌رو می‌شود. سرعت و گسترش تحولات جهانی به ویژه وقوع مکتب‌های جدیدسیاسی بین‌المللی مقتضیات فراوانی را خود به خود به سیستم‌های سیاسی و رسمیتحمیل کرده است. دیپلماسی امروز زمانی می‌تواند کاربرد جدی داشته باشد کههدفمند، پویا، فعال، مشارکت‌پذیر و آینده‌نگر باشد.

برای دستیابیبه اهداف کلان صرفا نمی‌توان به دیپلماسی سنتی و متعارف آن بسنده کرد ومتدها و روش‌های دیپلماسی دیرینه و قدیمی دیگر نمی‌توانند تامین‌کنندهمنافع ملی باشد. بلکه مدل‌های از دیالوگ و روش‌های جدیدی در دیپلماسی ازپیوستگی و تعامل میان دیپلماسی رسمی، دیپلماسی غیررسمی، دیپلماسی نیمه رسمیو نهایتا دیپلماسی عمومی در اقناع و تاثیر‌گذاری برمخاطبان بهره گرفت.

دیپلماسینیمه‌رسمی دسته دو track two diplomacy و دیپلماسی غیررسمی را لابیLOBBY  می‌نامند. لابی نقش فزاینده‌ای در به‌کارگیری ‌ساز و کارها و بهره‌گیریازمناسبات و تبیین منافع و تاثیر و تاثر‌گذاری در خیل مخاطبان اعم از خاص وعام دارد.

منش و روش دیپلماسی عمومی public diplomacy نقشفزاینده‌ای در شکل‌دهی به افکار عمومی و تفهیم و تبیین استراتژی وسیاست‌های ملی و کلان دارد.

لذا در مفهوم کلی، دیپلماسی کهن و سنتیصرف دیگر نمی‌تواند پاسخگوی منافع ملی باشد بلکه با به بهره‌گیری وبه‌کارگیری دیپلماسی رسمی face to face دیپلماسی غیررسمی و پنهان lobby ودیپلماسی نیمه رسمیtrack two diplomacy  به همراه دیپلماسی عمومی می‌تواناولویت‌های سیاست خارجی را ترسیم کرد. برای استفاده از ‌ساز و کار‌هایمناسب و بهره‌گیری از تمامی توانمندی‌های ملی برای دستیابی به اهدافاستراتژیک ضرورت تغییر در سیستم‌های ناکارامد سیاسی لازم‌الاجراست. شناختدقیق امکانات ملی و عملیاتی کردن این قبیل راهکارهای مدرن، دستیابی بهاهداف توسعه همه‌جانبه را هموارتر می‌کند.

امروزه تنها دولت‌ها ودستگاه‌های سیاست خارجی طرف مقابل گفت‌وگو با یکدیگر نیستند. بلکه بایدمراکز فکرساز مثل اتاق‌های فکر در موسسات بین‌المللی و سیاسی به نام  think tankها را شناخت و با آنها و دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی‌ای که در تولیدفکر و تصمیم‌سازی اولویت‌های امروز جهان نقش اساسی دارند, رابطه برقرارکرد. دانشگاه‌ها و مراکز مهم سیاست‌گذاری با بهره‌گیری از دانش و بینشنخبگان و متخصصان، دارای موقعیت ممتازی برای دولت‌های پیشرفته شده‌اند کهدر تبیین توانمندی‌ها و راهبردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی نقشاساسی دارند. گسترش همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی و تولید ادبیات مهم سیاسیو بین‌المللی با تلاش جمعی همین صاحب نظران در این مراکز انجام می‌گیرد.

اگرامروز مکتب‌های سیاسی و بین‌المللی در جهان به تولید ادبیات جهانی شدن،جهانی‌سازی، بین‌المللی‌سازی و مفهوم‌سازی جدید از امنیت بین‌المللی ومنطقه‌ای همت گمارده‌اند نتیجه اهمیتی است که بانیان قدرت به اهمیت اینبنگاه‌ها و باشگاه‌های بین‌المللی می‌دهند، این مفاهیم و پارادیم‌ها درهمین اتاق‌های فکر صورت می‌گیرد. مهمترین مراکز فکر‌ساز برای بخش‌هایراهبردی و کاربردی در سیاست خارجی همین مراکز علمی تصمیم‌ساز هستند که حتیاولویت‌ها را به دولت‌ها و سیستم‌های سیاسی تحمیل می‌کنند و حتی بعضا آنهابرای استقرار یک پارادایم جدید خود به خود وارد فاز دیالوگ و دیپلماسی ازانواع آن می‌شوند تا آن مفهوم و استراتژی را نهادینه کنند.

بی‌تردیددولت‌ها و نهادهای رسمی بین‌المللی و سیاسی، مخاطب همین اتاق‌های فکر ومحصول نظریه‌پردازان هستند. تحقق این رویه و ‌سازوکارها مهمترین نگاه منطقیدستگاه دیپلماسی هر کشوری به موهبت اندیشه و فکر است. بحث عمده دیگری وجوددارد و آن هم دیپلماسی عمومی است. چیستی و چرایی مفهوم دیپلماسی عمومیدارای مشخصه کاربردی در حوزه نفوذ بر مخاطبین کلی یک جامعه یعنی مردم است. به برکت جهان انفورماتیک و عصر اطلاعات مردم خواهان آگاهی و دانایی بیشتر وشفاف‌تر هستند. عموم جامعه در پی دانستن نظرات به صورت دسته اول و کشفحقایق هستند.

دقیقا چالش جدی فراروی دولت‌های بزرگ و کوچک به ویژهدر میان جوامع و ملت‌های توسعه‌یافته است که دیگر مثل گذشته نمی‌توانندبرای مخاطبان و آگاهی دادن به ایشان به صورت قالبی عملی کنند. مهمتریندغدغه دولت‌ها و دستگاه‌های ذی‌ربط تامین نظرات و خواسته‌های مخاطب عمومیخود اعم از ملت خود یا ملت‌هایی که قرار است مخاطب نظرات آنها باشند، است.

بهویژه نظام‌ها و سیستم‌های سیاسی‌ای که در جهان دارای پیام هستند ایدئولوژیو مفاهیم خاص خود را دارند. آنها برای خود نقشی فراتر از مرز‌های سیاسی وجغرافیایی ممالک خود قائل هستند و مسؤولیت و رسالتی عظیم‌تر در معادلاتمنطقه و نظام بین‌المللی برای خود در نظر گرفته‌اند و فراتر از مناسباتدوجانبه، اولویت‌های خود را تنظیم و ترسیم کرده‌اند. صاحبان ایده و تفکرجدی راهبردی در نظام بین‌المللی می‌خواهند برای جهان الگو‌سازی و مدل‌سازیکنند. با برخورداری از قدرت نرم و قدرت سخت و به مدد دانش و تکنولوژی وبهره‌مندی از منابع استراتژیک دارای موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیکهستند و ناچارند برای تنویر ذهن مخاطبان خود به ابزارهای دیپلماسی عمومیپناه آورند.

تقویت بنیادهای فکری و نهادینه‌سازی اصول استراتژیکتوسط صاحبان تئوری و نظریه و ایدئولوژی سیاسی قابل عرضه است. هر اقداماستراتژیک نیازمند بهره‌گیری از تاکتیک‌هاست. تفهیم ترمینولوژی خاصی بامفهوم استراتژیک که دارای عقبه و ریشه‌های ایدئولوژیک هم باشد نیازمندگام‌های اولیه برای جذب مخاطبان، اعم از افکار عمومی، صاحب‌نظران،نظریه‌سازان و تصمیم‌سازان و عناصر اجرایی است. بی‌تردید روابط عمومی،بهره‌گیری از امکانات مجازی و الکترونیک و شناخت طبقات مختلف مخاطبمی‌تواند به احیای هویت و اثبات وجهه عمومی صاحب آن نظریه و ایدئولوژی کمککند. استراتژی‌های بلند‌مدت، نیازمند درک دقیق و آگاهی منطقی و تبیینسیاست‌های واقع‌بینانه و از همه مهم‌تر مدیریت موثر آن است. تحقق چنینآرمانی، هماهنگی همه ابزارهای کلاسیک، سنتی و مدرن در دیپلماسی اعم ازدیپلماسی رسمی، غیررسمی، پنهان و عمومی است. تحقق چنین برنامه‌ای پیوستگی ورابطه منطقی و مدل ریاضی بیان استراتژی و اجرای هدفمند آن است یعنی بهعبارتی دیپلماسی‌های چندگانه د رخدمت حمایت از استراتژی امنیت ملی تعریفمی‌شوند. اگر اهداف استراتژیک یک کشور، دولت یا یک شرکت، جامع و کامل باشدآنگاه فرصت امکان‌سنجی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود خود را نشان می‌دهد. دوره بی‌اعتمادی به افکار عمومی گذشته است.

ما در دوره پسامدرنزندگی می‌کنیم. در دوره پسامدرن دیگر هنجارهای استعماری با اهدافجهانگیرانه‌اش در اعمال اقتدار و کاربرد قدرت سخت خلاصه نمی‌شود. قدرت نرمتاثیرات بیشتری در این جهانگیری دارد. تامین اهداف و منافع و دسترسی بهآرمان‌ها در هر کشوری دارای اهمیت و اولویت است ولی اگر این اهداف و منافعیک سویه باشد و با برداشت‌ها و تحمیل ایسم‌های ایدئولوژیک متعارف درنظامسیاسی غرب آمیخته و آموخته شود و همانند فرهنگ لیبرالیسم که تداعی‌گرمفاهیم استعماری البته از نوع جدیدش خواهد بود.

هنر سیستم‌هایتبلیغاتی و تحقق یک چنین برنامه‌هایی یعنی پیوستگی و وابستگی و رابطه منطقیو مدل ریاضی میان استراتژی و اهداف و تاکتیک و اجرای آن و به عبارتیدیپلماسی‌های چندگانه قبلا توضیح داده شد اینک درخدمت حمایت از اهداف وارمان‌ها و استراتژی امنیت ملی تعریف می‌شوند. درک خاستگاه افکار عمومی وارزیابی از نیاز جامعه و تطبیق دادن آن با اصول و اهداف کلان و استراتژیکضرورت امنیت ملی است.

اجرای دیپلماسی عمومی مهم‌ترین گام برایتامین منافع ملی و اعتماد‌سازی و احیای ظرفیت‌ها و بهره‌گیری ازموقعیت‌هاست. دیپلماسی عمومی هدف روشنگری دارد و تاثیر و تاثران بر افکارعمومی متعامل است؛ گاه می‌تواند به تبیین ایدئولوژی در برابر مخاطب خودبپردازد و گاه می‌تواند قدرت نرم را که قدرت برتری ذهن و چالش فکری است بهگونه‌ای دراندیشه مخاطب جا بیندازد که خود دچار یک تحول و فرجام آن پدیدهمهم سیاسی شود. تصرف ذهن مخاطب در جنگ نرم مهم‌ترین بخش دیپلماسی عمومیاست. استحکام بخشی رفتار دیپلماسی کلاسیک منوط به مانورهای پیرامونی است. در جهان مدرن امروز وقتی یک پارادایم در سیاست خارجی هدف‌گذاری می‌شود همهبازوهای جانبی و اطراف و اکناف نیروهای عملکرد‌کننده مستقیم به کارمی‌افتند. تا خاستگاه جامعه تسخیر کرد دیپلماسی پنهان و بهره‌مندی از لابی ودیپلماسی غیررسمی از جنس دست دوم و نهایتا دیپلماسی عمومی اگر همه در کنارو با قدرت بالاییاز مانور به کار افتند آنگاه می‌توان به فرجام آنپارادایم خوشبین بود. نباید حوزه عملکرد دیپلماسی عمومی را تنها حوزهکلاسیک سیاست خارجی دانست، بلکه فرهنگ و اقتصاد همه در دیپلماسی عمومی ازجایگاه ویژه‌ای برخوردارند.

فرهنگ، زیربنای قدرت نرم است و جایگاهیبس بااهمیت و باپرستیژ در میان ملت‌ها دارد. اقتصاد بخش جذاب وتعیین‌کننده دیپلماسی‌های جهانی است. همه اینها نیازمند ابزارها ومکانیسم‌های خاص خود است.

رفتارسنجی غرب در مواجهه با کشورهای رقیبو ساماندهی شبکه‌های پیرامونی تاثیر‌گذار کاملا می‌تواند منتج به یکتاثیرگذاری از جنس بازگشت استعمار تعریف شود و از این منظر خطرناک است. میزان مخاطرات در چالش‌های قدرت نرم و حوزه دیپلماسی عمومی، آگاهی ازتاریخ، دانش کامل علم سیاست، برخورداری از فرهنگ رایج و قدرت مانور واعتماد به نفس در ایفای دیپلماسی رسمی است. سخن گفتن رو در رو با مخاطبانخارجی اگر توام با شبکه‌سازی، استفاده از قدرت نرم و بهره‌گیری ازسازمان‌های غیردولتی در مناسبات کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه باشدکاملا باید هوشیاری و بیداری لازم را در این راستا به کارگزاران آن نمود.

دردیپلماسی رسمی و کلاسیک میدان مانور و دامنه تاثیرات آن مشخص است و باابزارها و مکانیسم‌های پیرامونی‌ای که قبلا گفته شد همانند دیپلماسی‌هایپنهان، غیررسمی، نیمه رسمی و عمومی می‌توان دایره نفوذ را بسط و گسترش داد وکمک جدی‌ای به مخاطبان کرد تا بهره کامل از استراتژی و مفاهیم و تولیداتفکری در مناسبات دوجانبه و منطقه‌ای و حتی بین‌المللی را ببرند. اعتمادسازی، اتحاد استراتژیک، بهره‌گیری از فشار افکار عمومی و تبدیلمطالبات حکومتی به مطالبات مردمی از معجزات کار بران دیپلماسی است و درصورت تاثیرگذاری، رفتار کنشگران سیاسی را هم می‌توان تغییر داد. لازمه برد وموفقیت در دیپلماسی‌های پیرامونی داشتن سیاست و استراتژی قدرتمند منطقیواقع‌بینانه است دیپلماسی عمومی موفق می‌سازد. تولید مجهولات و ابهامات وادبیات غیرمتعارف و غیرمرسوم نه تنها نمی‌تواند در دیپلماسی عمومی موفقباشد بلکه افکار عمومی را تحریک می‌کند تا به‌گونه‌ای دیگر داوری و قضاوتداشته باشند. در یک نگاه دیپلماسی فعال، استراتژی‌های مشخص با ابزارها ومکانیسم‌های عینی و کاربردی و ادبیات متعارف و غیرانتزاعی به مثابه پیوندپل‌های یک جزیره است که همه را به هم متصل و پیوند داده است.

دردیپلماسی عمومی مهم‌ترین بخش اعتماد و اهمیت دادن به نظر مخاطبان بادیدگاه‌های گوناگون است. رسانه به عنوان مهمترین ابزار دیپلماسی عمومی بایددر طبقه‌بندی مخاطبان کاملا هوشیار عمل کند.

به هر صورت انسان درجهان امروز در مصاف با پدیده‌ها زندگی می‌کند. باید میزان موفقیت درعملکردها را مرتبط با شناخت دقیق‌تر از مفاهیم دانست و آنگاه شناخت‌هایواقعی را با ابزارها و مدل‌ها سیاسی پیوند داد. پیدایش پدیده‌ها الزاماخطرآفرین نیستند بلکه بی‌توجهی و عدم آگاهی به آن خطرناک است.

دیپلماسیعمومی ضرورت زندگی سیاسی ایران امروز است. استقلال و استغناء و بی‌توجهیبه اربابان قدرت در جهان، نیازمند شناخت بینش و آگاهی است، ایران در بعدسیاست خارجی دارای ایدئولوژی است و الزاما ایدئولوژی در سیاست خارجی پدیدهمضمومی نیست. آمریکا و روسیه، اروپا و بسیاری از ممالک جهان دارای باورهایایدئولوژیک در سیاست خارجی خود هستند. ایران امروز دارای ظرفیت‌های مهممنطقه‌ای و جهانی است و بی‌تردید نبایست مرعوب پیچیدگی‌های نظام سلطه شد. در ابعاد منطقه‌ای فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان، امنیت منطقه‌ای، امنیتانرژی، ژئوپولوتیک تشیع دامنه نفوذ و تاثیرگذاری ایران روشن است.

چاره‌اینیست جز اینکه ضرورت اجتناب‌ناپذیر است تا همه در تنویر ذهن مخاطبان وافکار عمومی تلاش کنند. بایست تصویر ثوابی از عظمت و شکوه ایران و اسلام وانقلاب ساخت و از زنگارها، سیاهی‌ها و آلودگی‌ها پاک کرد، دانشگاه‌ها،مراکز تحقیقاتی، نظریه‌پردازان و متفکران، مخاطبان خاص و افکار عمومی جامعهجهان و دنیای اسلام و ایران مخاطبان امروزهستند که حتما با بهره‌گیری ازمدل‌های متفاوت با ابزارهای به روز شده از آن می‌توان منافع ملی رابهره‌مند ساخت گرفت.

*منتشر شده در همشهری ماه شماره 53
سید محمد صادق خرازی

نویسنده خبر

سید محمد صادق خرازی سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه (۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد

اطلاعات بیشتر


نظر شما :