خطر جنگ‌های داخلی در کمین خاورمیانه

۱۸ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۵:۴۱ کد : ۱۱۶۷۰ اخبار اصلی
انقلاب‌های عربی روز به روز رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرند. به رغم این که ناتو ظاهرا اعلام کرده است که از انقلاب لیبی حمایت می‌کند و برای سرکوب معمر قذافی نیروی نظامی بسیج کرده ولی همچنان رویکرد غرب نسبت به تحولات عربی غامض است
خطر جنگ‌های داخلی در کمین خاورمیانه

دیپلماسی ایرانی: انقلاب‌های عربی روز به روز رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرند. به رغم این که ناتو ظاهرا اعلام کرده است که از انقلاب لیبی حمایت می‌کند و برای سرکوب معمر قذافی نیروی نظامی بسیج کرده ولی همچنان رویکرد غرب نسبت به تحولات عربی غامض است.

شب گذشته ژنرال عبدالفتاح یونس، رهبر نظامی انقلابیون در طرابلس به جمع خبرنگاران آمد و ضمن انتقاد شدید از نیروهای ناتو گفت که آنها متاسفانه هیچ حرکت مثبتی انجام نمی‌دهند و اجازه داده‌اند که نیروهای معمر قذافی وارد شهرها شده و هر گونه جنایتی که می‌خواهند انجام دهند. وی گفت که مزدوران معمر قذافی در شهر مصراته هر گونه جنایتی را انجام می‌دهند و این شهر رسما در معرض نسل‌کشی قرار گرفته است. عبدالفتاح یونس همچنین ضمن انتقاد شدید از تاکتیک‌های نظامی نیروهای ناتو و این که نه اجازه می‌دهند انقلابیون از جنگنده‌هایشان استفاده کنند و نه جنگنده‌های آنها به دادشان می‌رسند، گفت: «اگر بنا باشد نیروهای ناتو به همین ترتیب عمل کنند، از شورای امنیت خواهیم خواست که عملیات نظامی خود را در لیبی متوقف کنند.»

ساعاتی قبل از آن، ژنرال بوچارد فرمانده نیروهای عملیات نظامی لیبی در ناتو به خبرنگاران گفت که جنگنده‌های این سازمان تنها توانسته‌اند 30 درصد توان نظامی قذافی را نابود کنند. این نشان می‌دهد که اظهارات یونس چندان هم پر بی‌راه نیست.

اظهارات یونس نخستین پرسشی را که به ذهن متبادر می‌کند، این است که آیا غربی‌ها با این اهمال‌کاری مایلند که معمر قذافی همچنان بر سر کار باقی بماند و آنچه در حال حاضر انجام می‌دهند فقط تلاش برای نابودی توانایی‌های او است تا وی بعدا وابسته به غرب شود؟

مشکل می‌توان باور کرد که غربی‌ها چنین قصدی داشته باشند. چرا که اگر واقعا غربی‌ها چنین قصدی داشتند، تلاش نمی‌کردند که اطرافیان او را جذب کرده و راضی به استعفا کنند و در عین حال نمایندگان قذافی را آواره پایتخت‌های کشورهای درجه دو و سه اروپایی کنند و دائما هم آب پاکی را به روی دستشان بریزند که قذافی گزینه‌ای جز کناره‌گیری از قدرت ندارد. یا در نشست لندن که هفته پیش برگزار شد و نمایندگان کشورهای بزرگ دنیا در آن شرکت داشتند، اجماع نظر شود که قذافی باید به هر قیمتی از قدرت کنار برود. این نشان می‌دهد که غربی‌ها به هیچ وجه تمایلی به حفظ قذافی ندارند.

پس قصه از چه قرار است؟ اگر نگاهی به آغاز عملیات ناتو بیندازیم، به روشنی می‌بینیم که ناتو از روز اول یک اهمال‌کاری‌را در دستور کار خود قرار داده بود. در حالی که نیروهای معمر قذافی شهر به شهر به پیش می‌آمدند و با حمام خونی که راه انداخته بودند، شهرها را یک به یک از انقلابیون می‌گرفتند، مقامات غربی همچنان در سالن‌‌های وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های مختلف در حال رایزنی و گفتگو بودند و هیچ مشخص نبود که اگر انقلاب مردم لیبی را به حق می‌دانند و نسبت به جنایت‌های قذافی انتقادی ندارند، پس چرا این قدر اهمال می‌کنند. مذاکرات آنها بر سر لیبی بیش از سه هفته به طول انجامید. تازه هنگامی که نیروهای قذافی از غرب در حال ورود به بنغازی بودند تا آخرین شهر تحت کنترل انقلابیون را آزاد کنند، جنگنده‌های ناتو وارد عمل شدند و به کمک انقلابیون آمدند. یک دلیل این تعلل می‌تواند این باشد که غربی‌ها می‌خواستند با این کار بر سر انقلابیون منت بگذارند که ما اگر نبودیم شما از بین رفته بودید. اما به نظر می‌رسد این همه چیز نیست. غربی‌ها هدف دیگری را نیز دنبال می‌کردند. ولی آن هدف چیست؟

خاورمیانه جدید

اگر نگاهی به رسانه‌های خبری ظرف یکی دو روز اخیر بیندازیم یک نکته را در میان اخبار به خوبی مشاهده می‌کنیم. شبکه الجزیره در گفتگو با رهبران ارتش نظامی لیبی به آنها می‌گوید ظاهرا کشورتان به دو بخش تقسیم شده، لیبی شرقی که در اختیار شماست و لیبی غرب که در اختیار مزدوران قذافی است و کوه‌های الغربی نیز میان شما مرز ایجاد کرده است.

یا این که شبکه خبری سی‌ان‌ان سه‌شنبه شب در گزارش لیبی در گفتگو با عبدالرحمن محمد شلقم، نماینده سابق لیبی در سازمان ملل و نماینده فعلی دولت انتقالی این کشور در این سازمان گفت که ظاهرا شما شرق لیبی را به طور کامل در اختیار دارید و در حال اداره امور هستید و آقای قذافی بر غرب لیبی حکومت می‌کند و کوه‌های الغربی نیز رسما مرز شما شده است.

در عین حال دو طرف نیز دائما برای یکدیگر پیغام می‌فرستند که حاضر به قبول آتش‌بس با شرایطی که پیشنهاد می‌کنند، هستند. در حال حاضر هم رایزنی‌ها در این زمینه ادامه دارد. این چانه زنی یک احتمال بزرگ را پررنگ می‌کند، تقسیم لیبی.

مشابه چنین وضعیتی را در یمن نیز شاهدیم. در یمن عملا درگیری‌ها به بحث‌های قومیتی کشیده شده و لازم به یاداوری نیست که بگوییم الحوثی‌ها به دنبال جدایی صعده هستند و اسلام‌گراها نیز به فکر جداسازی عدن یا جنوب یمن از دولت مرکزی و چپ‌گراها نیز به فکر احیای یمن شرقی‌اند. در این میان غرب دست بسته نشسته و فقط نظاره‌گر ماجرا است. امریکایی‌ها به علی عبدالله صالح گفته‌اند که دیگر راهی جز واگذاری قدرت ندارد. بسیاری از کارشناسان معتقدند با کنار رفتن علی عبدالله صالح از قدرت قوم‌های مسلح و جدایی‌طلبان فرصت تازه‌ای یافته و به دنبال احیای خواسته‌های خود خواهند رفت.

در سوریه برای نخستین بار بحث قومیت‌ها مطرح شده‌‌است. در این کشور کسی حرف از علوی بودن، سنی بودن یا مسیحی بودن نمی‌زند. سوریه از نظام سکولاری برخوردار است که بحث دین و قومیت‌ها در آن چندان مطرح نیست. ولی برای نخستین بار می‌بینیم و می‌شنویم که گفته می‌شود بشار اسد، چون علوی است سنی‌ها نسبت به او اعتراض دارند! ادوارد ووکر، سفیر سابق ایالات متحده امریکا در مصر در مصاحبه‌ای گفت: «تظاهراتی که در سوریه شاهد آن هستیم هم‌پیمانی اجتماعی علوی‌ها که اقلیت سوریه را تشکیل می‌دهند با اکثریت سنی را به لرزه در آورده است. در درون حکومت سوریه افراد بسیاری هستند که نسبت به وضعیت موجود در کشور اعتراض دارند و خواستار اعمال آزادی‌های سیاسی و اصلاحات اقتصادی در کشورند.علوی‌‌ها اقلیت مکروهی در سوریه هستند و در صورتی که قدرت از دستشان خارج شود و حکومت را به انقلابیون واگذارند ممکن است یکی از مهمترین پشتوانه‌های سیاسی – اجتماعی خود را از دست بدهند!»

در بحرین رسما بحث اصلاحات به موضوع شیعه و سنی کشیده شده است. هیئت حاکمه شیعیان را متهم می‌کند که می‌خواهند از اعتراض‌ها سوء استفاده کرده و فقط مطالبات خود را دنبال کنند و اعتراف می‌کنند که از چنان بحرانی رنج می‌برند که به رغم سرکوب شدید معترضان ممکن است هر آن به مرز انفجار برسد. شیخ خالد بن احمد آل خلیفه، وزیر امور خارجه بحرین در گفتگو با روزنامه الحیات می‌گوید: «کشور رسما دچار بحث‌های طایفه‌ای شده و در اوج نقطه بحران است. هر آن امکان دارد کشور به مرز انفجار برسد.»

جنگ داخلی

نمی‌توان به صراحت گفت که خاورمیانه تجزیه خواهد شد یا جنگ داخلی در خواهد گرفت. کما این که هنگامی که تحلیلگران می‌نشستند و تحولات عراق را بررسی می‌کردند، از این که عراق وارد جنگ داخلی شود و در نهایت به تجزیه برسد ابراز نگرانی می‌کردند. عراق تا مرز جنگ داخلی رفت، شمار کشته شدگانش سر به فلک کشید و دجله مملو از جنازه شد ولی عراق تجزیه نشد. شاید بگوییم وضعیتی که در این کشور حاکم است در نهایت به فدرالیسم یا کنفدرالیسم کشیده خواهد شد ولی حداقل تا مدت‌ها صحبت از تجزیه نخواهد شد. مردم عراق دوره تجزیه و جنگ‌های طایفه‌ای را سپری کردند. اما یک اتفاق بزرگ در عراق رخ داد، توانایی‌ها و فعالیت‌های اجتماعی در این کشور آن قدر تحلیل رفت که دیگر تا مدت‌های مدیدی نمی‌توان تصور کرد روزی عراق برای کشوری مزاحمت ایجاد کند. بی‌شک شاخ و شانه کشیدن‌های دوران صدام که یک روز با ایران می‌جنگید، روز دیگر کویت را اشغال می‌کرد، یک روز به کردستان لشکر می‌کشید و روز دیگر برای اسرائیل خط و نشان می‌کشید، پایان یافته و نه تنها تا سال‌ها بلکه تا دهه‌ها تکرار نخواهد شد.

عراق نمونه خوبی برای کشورهای دیگر است. لیبی که روزی در هر حادثه تروریستی رد پای آن را شاهد بودیم، یمنی که از هر 10 عضو القاعده دست کم شش نفر را به خود اختصاص ‌داده، سوریه‌ای که محور شرارت جورج بوش بود و حاضر به همکاری با جورج بوش و پرونده مبارزه با تروریسم نبود، می‌تواند به سرعت به سرنوشت عراق تبدیل شود.

این حقیقت را باید پذیرفت که غرب همچنان از خاورمیانه امروزی ما مطمئن نیست. بر خلاف آن چه گفته می‌شود خاورمیانه به هیچ وجه تحت کنترل غرب نیست. شاید برخی حکام گوش به فرمان غرب باشند ولی آنچه مسلم است و تا کنون نیز ثابت شده، مردم و جامعه خاورمیانه نه تنها گوش به فرمان غرب نیستند بلکه بیش از هر نقطه جهان از غرب متنفرند. این مسئله همانند آتش زیر خاکستری است که تحلیل‌های ناشی از درگیری‌های قومیتی می‌تواند این آتش را برای مدت‌ها خاموش کند.

هنگامی که طرح خاورمیانه بزرگ در دوران جورج بوش مطرح شد، برنارد لوئیس، متفکر و شرق‌شناسی مشهور بریتانیایی گفت: «برای آرام کردن خاورمیانه باید همان تجربه اروپای قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم را تجویز کرد. باید خاورمیانه وارد جنگ‌های داخلی شود تا توان ایذایی آن تحلیل رود.» 

در طرح خاورمیانه بزرگ حتی برای عربستان نقشه کشیده شده است. بر اساس آن طرح عربستان به سه بخش طایف، شرقی و حجاز فعلی تقسیم می‌شد. آیا تظاهراتی که اکنون در این استان‌های عربستان شاهدیم چنین چیزی را به ذهن متبادر نمی‌کند؟ آیا وقت آن رسیده که نسخه برنارد لوئیس اجرا شود؟



نظر شما :