کشور مستقل فلسطینی؛ بیم‌ها و امیدها

۲۶ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۷:۴۵ کد : ۱۵۵۲۴ گفتگو
دیپلماسی ایرانی مسئله تشکیل کشور مستقل فلسطینی را در گفت و گو با حمیدرضا دهقانی پوده، رئیس پیشین مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس و نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی ‌بررسی کرده است.
کشور مستقل فلسطینی؛ بیم‌ها و امیدها
دیپلماسی ایرانی: این بار عزم فلسطینی‌ها برای طرح مسئله کشور مستقل فلسطینی در مجمع عمومی‌ سازمان ملل جزم شده است. به نحوی که نه نرمش‌های نتانیاهو در بحث مذاکرات صلح توانسته است در عزم آن‌ها خللی ایجاد کند و نه تحرکات امریکا. این تصمیم چه ناشی از تحولات منطقه باشد و چه زاییده مقتضیات درونی فلسطین،‌ گامی‌است که می‌تواند زمینه احقاق حقوق فلسطینیان را فراهم سازد. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با حمید رضا دهقانی پوده، رئیس پیشین مرکز مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس و نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی ‌بررسی کرده است:

 

تا چه حد می‌توان به طرح موضوع عضویت کشور مستقل فلسطین در سازمان ملل امیدوار بود. چه امیدهایی وجود دارد و چه مشکلات و موانعی در این راه دیده می‌شود؟

 

بحث شاسایی دولت فلسطینی از عضویت دولت فلسطین در سازمان ملل متفاوت است. بنابراین ما در مسئله فلسطین با دو مقوله مواجه ایم. اول اعلان تشکیل دولت مستقل فلسطینی و شناسایی آن توسط کشورهای جهان و دوم عضویت دولت فلسطین در سازمان ملل متحد. هر کدام از این مقولات هم روند و رویه خاص خود را دارند.

وقتی بحث قطعنامه تقسیم فلسطین در سال 1947 در مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد مطرح و تصویب شد، در همان زمان نیز مسئله دولت فلسطینی هم تصویب شد. به این معنا که در نوامبر 1947 مجمع عمومی‌سازمان ملل متحد، قطعنامه 181 را که مشهور به قطعنامه تقسیم است، تصویب کرد و در آن فلسطین را به سه قسمت تقسیم کرد؛ نزدیک به نیمی‌از فلسطین را به رژیم صهیونیستی اختصاص داد و کمتر از نیم دیگر را به فلسطینیان اختصاص داد و نزدیک یک درصد از فلسطین یعنی بیت المقدس را تحت اداره ده ساله سازمان ملل قرار داد تا پس از ده سال طی یک همه پرسی مردم بیت المقدس درباره آینده آن شهر تصمیم گیری کنند. می‌توان گفت از همان زمان حداقل بخشی از سرزمین فلسطین به عنوان دولت فلسطینی به رسمیت شناخته شد.

از سال 1988، هنگامی‌که در اجلاس نوزدهم شورای ملی فلسطین، فلسطینیان تصمیم گرفتند که قطعنامه 181 را بپذیرند و دولت در تبعید را تشکیل دهند، برخی از کشورها شناسایی دولت فلسطینی را آغاز کردند و این روند تا به امروز ادامه داشته است به گونه ای که هم اکنون حداقل 122 کشور این دولت را به رسمت شناخته اند.

در دهه نود که دهه مذاکرات صلح بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها بود، دولت فلسطینی یکی از موضوعاتی بود که هم در کنفرانس مادرید و هم در توافقنامه اسلو مطرح بود و قرار شد در پایان مذاکرات و در مرحله نهایی درباره آن صحبت شود. مسئله قدس، پناهندگان نیز در کنار موضوع دولت فلسطینی و مرزهای آن از جمله موضوعاتی بود که مذاکره درباره آن‌ها به گفت و گو‌های نهایی موکول شد. در سال‌های بعد و در همان دهه نود،‌ آقای یاسر عرفات چند بار تهدید کرد که تشکیل این دولت را اعلان خواهد کرد ولی با پادرمیانی برخی از کشورها و با فشار و تهدید برخی دیگر ناچار شد از این تصمیم صرف نظر کند.

در طول دهه اول قرن بیست و یکم هم که آقای ابومازن مسئولیت دولت خودگردان را بر عهده داشت، همواره این مسئله مطرح بود. در سال‌های اخیر و با توجه به این که گفت و گو‌های صلح در اثر مخالفت‌های رژیم صهیونیستی به بن بست رسیده و هیچ گونه امیدی به پیش رفت آن نیست، آقای محمود عباس در چند مرحله اعلام کرد که اگر گفت و گوها به بن بست برسد، دولت خودگردان راه‌های دیگری را در پیش خواهد گرفت و از جمله آن راه‌ها مراجعه ‌مراجعه به مجمع عمومی،‌ مراجعه به شورای امنیت و راه‌های دیگری که از آن به عنوان راه‌های هفت گانه یاد می‌شد بود.

طرح موضوع در هر یک از ارکان سازمان ملل، به میزان زیادی به نظر و رای قدرت‌های صاحب حق وتو بستگی دارد. به ویژه در شورای امنیت اگر هر یک از کشورهای دارنده حق وتو از این حق استفاده کنند و به درخواست فلسطینی‌ها که توسط خود آن‌ها یا‌ اتحادیه عرب یا سازمان همکاریهای اسلامی‌مطرح خواهد شد، رای منفی دهند، مسئله امکان تصویب ندارد و بنابراین در شورای امنیت به بن بست می‌رسد.

اما در مجمع عمومی‌و با توسل به قطعنامه اتحاد برای صلح و با رای نصف به علاوه یک تصمیم گیری امکان پذیر است. فلسطینی‌ها امیدوارند که بتوانند از طریق این مصوبه طرح دولت فلسطینی را در مجمع عمومی‌مطرح کنند و با توجه به حمایت حداقل 122 رای،‌ آن را به تصویب برسانند.

البته اعلان دولت فلسطین و به رسمیت شناخته شدن آن توسط  دولتهای جهان از عضویت در سازمان ملل متفاوت است. در حال حاضر سازمان آزادی بخش فلسطین عضو ناظر سازمان ملل است و در صورتی که مسئله عضویت کامل دولت فلسطینی در سازمان ملل مطرح باشد، نیاز به روند خاصی دارد که در آن موضوع در شورای امنیت و مجمع عمومی‌مطرح می‌شود و در آن حالت قطعا به رای شورای امنیت نیازمند است. تهدید‌هایی که امریکایی‌ها برای مطرح نکردن موضوع از سوی فلسطینی‌ها ارائه می‌کنند، در واقع اشارات آشکاری است بر این که دولت امریکا قصد دارد در موضوع عضویت دولت فلسطینی در سازمان ملل از حق وتوی خود استفاده کند.

 

جنبش‌های اخیر خاورمیانه تا چه حد در جهت منافع فلسطینی‌ها حرکت کرده است؟

 

اول این که در برخی از کشورهایی که شاهد حرکت‌های مردمی‌هستند مانند مصر،‌ به دلیل این که با رژیم صهیونیستی رابطه داشته اند و یا مانند تونس از کشورهایی نبوده اند که با مقاومت همراه باشند، دوستان رژیم صهیونیستی از کار برکنار شده اند و این به طور طبیعی نقش مثبتی در پرونده فلسطین دارد.

دوم این که به میزانی که در این کشورها مردم حاکمیت را در دست بگیرند،‌ به دلیل این که مردم طرفدار حقوق فلسطینی‌ها هستند،‌ به همان میزان نقش موضوع فلسطین در آن کشورها پررنگ می‌شود و دولت‌ها و نظام‌هایی که بعد از سرنگونی دولت‌های قبلی سر کار می‌آیند به میزانی که به رای مردم بیشتر وابسته باشند و بیشتر برآمده از رای مردم باشند، به همان میزان هم همراهی آن‌ها هم با مسئله فلسطین بیشتر خواهد بود. بنابراین از این حیث هم فلسطینی‌ها از این جنبش‌ها بهره برده اند.

سوم این که خود فلسطینی‌ها هم از تحولاتی که رخ داده بی بهره نبوده اند. به این معنا که نگاه رهبران فلسطینی به رهبران عرب این بود که اگر این رهبران زودتر اصلاحاتی را انجام داده بودند و زودتر به مطالبات مردم توجه کرده بودند، کار به مرحله ای نمی‌رسید که مردم خواستار سرنگونی آن‌ها شوند و شعار "الشعب یرید اسقاط النظام" را سر دهند. از این جهت هم فلسطینی‌ها هوشیار شدند و توافقنامه ای که بین فتح و حماس امضا شد تا حد زیادی مدیون تحولاتی است که در خاورمیانه رخ داده است. هم محمود عباس و دولت خودگردان در رام الله و هم آقای هنیه و حماس در غزه، برای پرهیز از این که تحولات منطقه بر فلسطینی‌ها هم تاثیر گذارد و فلسطینی‌ها هم خواستار تغییر در مسئولان خود شوند، سریع تر اقدام کردند و با یکدیگر مصالحه کردند.

البته منظور از بیان این موضوع آن نیست که مصالحه فلسطینی‌ها صرفا به دلیل تحولات منطقه است و قطعا عوامل دیگری هم در این موضوع مداخله و تاثیر داشته است. ولی یکی از مهم ترین عوامل آشتی ملی و مصالحه فلسطینی‌ها تحولات خاورمیانه و بیداری مردم در خاورمیانه است.

چهارم این که مصر به عنوان یکی از کشورهای صاحب نفوذ در منطقه، در سال‌های اخیر از هرگونه ایفای نقش در بین کشورهای عربی و اسلامی‌حتی در موضوع فلسطین عاجز شده بود. بنابراین گرچه مصر از ابزار‌های خود برای فشار به فلسطینی‌ها استفاده می‌کرد تا آن‌ها را دور هم جمع کند و توافقی صورت گیرد اما چند ماه بیشتر طول نمی‌کشید که آن مصالحه یا آشتی ملی به شکست می‌انجامید.

روی کار آمدن جنبش حماس در غزه به طور طبیعی ناشی از ضعف مصر در منطقه بود. به این دلیل که جنبش حماس امتدادی از جنبش اخوان المسلمین است و مسئولان سابق مصر علاقمند نبودند چنین جنبشی در کنار مرزهای آن‌ها روی کار آید. روی کار آمدن این جنبش نشان دهنده این بود که نفوذ مصر در منطقه و به ویژه در موضوع فلسطین در حال افول و نزول است.

با تحولاتی که در مصر رخ داد به نظر می‌رسد اصلاحات هرچند اندکی که صورت گرفت و اصلاحاتی که در داخل مصر در حال انجام است و روز به روز مطالبات بیشتری هم مطرح می‌شود باعث شد که بازتعریفی از نقش مصر انجام شود و مصر مجددا نفوذ خود را در منطقه بازیابد. لذا به نظر می‌رسد که اصلاحات در داخل منجر به نفوذ در خارج خواهد شد و شاید بتوان گفت این مسئله هم یکی از عواملی بود که بر مسئله فلسطین موثر بود. چرا که وقتی تحولات در داخل مصر صورت گرفت، پرونده فلسطین هم فعالتر شد و توجه مصر به این پرونده بیشتر شد. بازگشایی گذرگاه رفح و هم چنین نشاندن رهبران فلسطینی در کنار هم و امضای توافقنامه و مصالحه یک موفقیت بزرگ برای مصر بود که ناشی از اصلاحاتی بود که در داخل انجام شده بود.

 

وضعیت داخلی اسرائیل و اعتراضاتی که در داخل سرزمین‌های اشغالی در جریان است را چقدر موثر می‌دانید تا در این مقطع منازعه اعراب و اسرائیل به سرانجام برسد؟

 

به نظر نمی‌رسد که بتوان در دوره زمانی محدودی در آینده نزاع چندین ساله فوق حل و فصل شود و اساسا انتظار نمی‌رود این موضوع در آینده نزدیک حل شود.

اما درباره این که تحولات در رژیم صهیونیستی به کجا می‌انجامد به نظر می‌رسد هیچ دولتی از تحولاتی که در خاورمیانه می‌گذرد مصون نیست. شاید بتوان گفت آن چه در خاورمیانه در حال انجام است و ممکن است به کشورهای دیگر خارج از محدوده این منطقه هم سرایت کند، کما این که این اتفاق افتاده است، ناشی از انفجار اطلاعاتی است که دولت‌ها در سال‌های گذشته مانع از دستیابی مردم به این اطلاعات بوده اند. بنابراین با گسترش اطلاعات و انفجار اطلاعات، مردم حقوقی را مطالبه می‌کنند که در گذشته از آن‌ها منع می‌شدند.

رژیم صهیونیستی هم به عنوان رژیمی‌که اگر چه اساسا مشروعیت ندارد و مردمی‌در خانه‌های مردم دیگری سکنی گزیده اند، با این حال در رفتار با مردم خود نیز تبعیض آمیز عمل می‌کند. علاوه بر تبعیض، این رژیم در سال‌های گذشته دروغ و فریب به آن‌ها تحویل داده است. این انفجار اطلاعات باعث می‌شود که حتی این رژیم هم از این تحولات متاثر شود و می‌توان گفت بطور کلی اداره کشورها در آینده به آسانی رهبری و اداره آن‌ها در سال‌های گذشته نخواهد بود.

 

نظر شما :