پکن خود در وضعیت سختی قرار گرفته است

آزمون سخت چین در تنش‌های هسته‌ای ایران و غرب

۲۰ مرداد ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۴۴۶۴ اخبار اصلی آسیا و آفریقا پرونده هسته ای
استراتژی چین برای پوشش ریسک، برای حوزه هسته‌ای نامناسب بوده است. در اینجا، ابهام یک سپر نیست، بلکه مسئولیتی است که اعتبار پکن را از بین می‌برد و باعث تشدید تنش می‌شود. برخلاف ترتیبات تجاری یا امنیتی متعارف، دیپلماسی هسته‌ای فضای کمی برای فرار دیپلماتیک فراهم می‌کند. عدم اقدام به خودی خود به یک انتخاب تبدیل می‌شود و عواقب فزاینده‌ای دارد.
آزمون سخت چین در تنش‌های هسته‌ای ایران و غرب

دیپلماسی ایرانی: رویدادهای تابستان امسال در خاورمیانه، جهان را به نقطه عطف خطرناکی در دیپلماسی هسته‌ای جهانی نزدیک‌تر کرده است. اعمال مجدد تحریم‌های «اسنپ‌بک» سازمان ملل متحد علیه ایران در ۲۵ اکتبر، شکاف عمیق‌تری را در رژیم جهانی عدم اشاعه نشان می‌دهد. برای همه قدرت‌های بزرگ نگران گسترش سلاح‌های هسته‌ای، خطرات افزایش یافته است. به ویژه برای چین – که مدت‌هاست سعی کرده بین حمایت از عدم اشاعه و ابهام استراتژیک تعادل برقرار کند، پیامدهای آن ممکن است بسیار مهم باشد.

درگیری ماه گذشته بین اسرائیل، ایالات متحده و ایران به ویژه نه تنها به دلیل مقیاس تشدید، بلکه به دلیل زمینه‌ای که در آن آشکار شد – در بحبوحه فرسایش مداوم نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون، غیرقابل پیش‌بینی بودن سیاست خارجی ایالات متحده در دولت ترامپ و رقابت فزاینده بین واشینگتن و پکن، آشکارکننده بود. این پویایی‌ها صرفاً پس‌زمینه نیستند؛ آنها واکنش چین به بحران ایران را شکل می‌دهند و توسط آن شکل می‌گیرند.

دیپلماسی هسته‌ای چین: بین اصول و عمل‌گرایی

ردیابی تکامل رویکرد چین در قبال برنامه هسته‌ای ایران به روشن شدن اهمیت این برهه کمک می‌کند. در طول دو دهه گذشته، پکن تلاش کرده است تا حمایت رسمی خود از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را با علاقه‌ای عمل‌گرایانه به حفظ دسترسی خود به نفت ایران، حمایت از توسعه زیرساخت‌های خارج از کشور و حفظ قدرت مانور دیپلماتیک خود تطبیق دهد.

برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) در سال ۲۰۱۵، نقطه عطفی برای دیپلماسی چین بود و رویکرد چندجانبه این کشور را برای حل بحران‌های گسترش سلاح‌های هسته‌ای الگوبرداری کرد. این توافق همچنین در را برای گسترش سرمایه‌گذاری انرژی و زیرساخت‌های چین در ایران باز کرد. با این حال، این تعهد دوگانه – حمایت از عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای از یک سو و دفاع از حقوق کشورها برای فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز از سوی دیگر – اغلب پکن را در تقابل با قدرت‌های غربی، به ویژه ایالات متحده، قرار داده و نقش آن را به عنوان میانجی در مسائل هسته‌ای پیچیده کرده است.

با عمیق‌تر شدن منافع چین در خاورمیانه، استراتژی آن به شکلی پیچیده از حفاظ تبدیل شده است. فراتر از همکاری استراتژیک با ایران، رهبران متوالی چین روابط محکمی با عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل برقرار کرده‌اند و به دنبال جلوگیری از درگیر شدن در رقابت‌های منطقه‌ای و حفظ انعطاف‌پذیری هستند. این رویکرد توسط سه منافع اصلی پکن هدایت می‌شود: امنیت انرژی، توسعه اقتصادی و ثبات منطقه‌ای. تنگه هرمز، که بخش عمده‌ای از نفت چین از طریق آن جریان می‌یابد، همچنان یک آسیب‌پذیری حیاتی برای چین است. بی‌ثباتی در خلیج فارس نه تنها منابع انرژی، بلکه همچنین پایداری سرمایه‌گذاری‌های طرح کمربند و جاده چین (BRI) را در سراسر خاورمیانه تهدید می‌کند.

با این حال، استراتژی چین برای پوشش ریسک، برای حوزه هسته‌ای نامناسب بوده است. در اینجا، ابهام یک سپر نیست، بلکه مسئولیتی است که اعتبار پکن را از بین می‌برد و باعث تشدید تنش می‌شود. برخلاف ترتیبات تجاری یا امنیتی متعارف، دیپلماسی هسته‌ای فضای کمی برای فرار دیپلماتیک فراهم می‌کند. عدم اقدام به خودی خود به یک انتخاب تبدیل می‌شود و عواقب فزاینده‌ای دارد.

به عنوان مثال، پس از خروج ایالات متحده از برجام در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، چین همچنان از این توافق حمایت کرد و در عین حال بی‌سروصدا روابط اقتصادی خود را با تهران از طریق مکانیسم‌هایی که برای دور زدن تحریم‌های ایالات متحده طراحی شده بودند، حفظ کرد. با افزایش تنش‌ها در سال ۲۰۲۴ و اوایل ۲۰۲۵، لفاظی‌های رسمی چین بر خویشتن‌داری و از سرگیری مذاکرات تأکید داشت، اما نتوانست هیچ ابتکار دیپلماتیک جدیدی را که بتواند اختلاف اساسی را حل کند، پیشنهاد دهد.

سپس بمب‌های اسرائیلی و آمریکایی شروع به سقوط بر سایت‌های هسته‌ای ایران کردند – و چین غافلگیر شد.

نقطه عطف: حملات ۲۰۲۵ و بحران آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

به اصطلاح «جنگ ۱۲ روزه» که با حملات نظامی ایالات متحده علیه تأسیسات نطنز، اصفهان و فردو به اوج خود رسید، نقطه عطف چشمگیری در اقدام متعادل‌کننده چین بود. آشکارترین تغییر، موضع دیپلماتیک قاطعانه‌تر پکن بوده است. هم‌زمان با آغاز اولین عملیات اسرائیل در ۱۳ ژوئن، فو کونگ، نماینده چین در سازمان ملل، این حملات را به عنوان نقض حاکمیت ایران محکوم کرد و خواستار پایان فوری «اقدامات نظامی پرخطر» شد. به موازات آن، وانگ یی، وزیر امور خارجه، این حملات را نقض «غیرقابل قبول» قوانین بین‌المللی دانست و هشدار داد که آنها «سابقه خطرناکی» ایجاد می‌کنند. وانگ در گفت‌وگوی جداگانه‌ای، از تلاش‌های ایران برای «حفظ حاکمیت ملی، دفاع از حقوق و منافع مشروع خود و تضمین امنیت مردمش» حمایت کرد – موضعی که بعداً توسط رئیس جمهور شی جین پینگ نیز تکرار شد. پکن همواره اقدامات اسرائیل را غیرقابل توجیه دانسته، در حالی که با دقت از انتقاد از واکنش ایران اجتناب کرده است. رسانه‌های دولتی چین حتی تأکید کردند که چین در میان قدرت‌های بزرگ، تنها کشوری است که آشکارا از حق ایران برای اقدام تلافی‌جویانه در دفاع از خود حمایت می‌کند.

با این حال، مهم‌تر از لفاظی‌های چین، گسستگی نهادهای بین‌المللی منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای پس از جنگ بوده است. در پی بمباران‌های ایالات متحده در فوردو، نطنز و اصفهان، رئیس جمهور مسعود پزشکیان اقدام به اجرای قانون مجلس برای تعلیق همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کرد و بینش بازرسان را در مورد برنامه هسته‌ای تهران محدودتر کرد. سپس قانونگذاران ایران دو شرط برای از سرگیری همکاری کشور تعیین کردند: تضمین ایمنی زیرساخت‌ها و پرسنل هسته‌ای ایران، و به رسمیت شناختن آنچه تهران ادعا می‌کند حق آن طبق قوانین بین‌المللی برای غنی‌سازی اورانیوم برای اهداف صلح‌آمیز است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، با استناد به نگرانی‌های امنیتی، متعاقباً بازرسان خود را از ایران خارج کرد و آخرین رشته نظارت بین‌المللی را قطع کرد. امروزه، جامعه بین‌المللی عملاً نسبت به وضعیت قابلیت‌های هسته‌ای ایران کور است.

اکنون دو ناشناخته اصلی چشم‌انداز هسته‌ای را شکل می‌دهند: آیا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای تأیید وضعیت تأسیسات کلیدی ایران دوباره دسترسی پیدا خواهد کرد، و اگر چنین است، به چه شکلی؟ بدون وجود پروتکل‌های نظارتی مؤثر، هیچ توافقی نمی‌تواند به طور معتبری مبنایی برای بازرسی‌های آینده یا محدودیت‌های اورانیوم غنی‌شده تعریف کند. دوم، آیا ایران تلاش خواهد کرد از NPT، سنگ بنای قانونی کنترل تسلیحات جهانی، خارج شود - و اگر چنین است، عواقب آن چه خواهد بود؟

در این میان، سوالاتی در مورد بقای ذخایر اورانیوم غنی‌شده با خلوص بالا در ایران نیز بی‌پاسخ مانده است. در ایالات متحده، نگرانی‌هایی از سوی آژانس اطلاعات دفاعی مطرح شده مبنی بر اینکه این حملات ممکن است فقط قابلیت‌های هسته‌ای ایران را به تأخیر انداخته باشد – نه اینکه آن طور که رئیس جمهور ترامپ در ابتدا ادعا کرد، آن را "از بین برده باشد".

در همین حال، مقامات ایرانی بر نمادگرایی برنامه هسته‌ای به عنوان نشانه‌ای از حاکمیت جمهوری اسلامی تأکید کرده‌اند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، به CBS News گفت که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران منبع "غرور و شکوه ملی" است و مردم ایران "به راحتی از غنی‌سازی عقب‌نشینی نخواهند کرد." مجید تخت روانچی، معاون وزیر امور خارجه، در مصاحبه‌ای با NBC، "حق" ایران برای غنی‌سازی تحت NPT را تأیید کرد و اظهار داشت که ایران "آماده تعامل... گفت‌وگو در مورد دامنه، سطح، ظرفیت" برنامه خود با ایالات متحده است.

در این زمینه، درخواست اخیر وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، برای دستیابی به یک «توافق بین‌المللی جدید» نشان دهنده تلاشی برای احیای دیپلماسی هسته‌ای پیرامون حقوق حاکمیتی کشورهاست – حقوقی که در ادامه، اسرائیل و ایالات متحده در جریان حملات خود به ایران نقض کردند. با این حال، هیچ پیشنهاد مشخصی ارائه نشده است و به نظر می‌رسد پکن تمایلی به صرف سرمایه سیاسی معنادار برای بازگرداندن ایران به پایبندی به تعهداتش ندارد.

البته این ممکن است تغییر کند. اگر اوضاع حتی بی‌ثبات‌تر شود، برخی در پکن ممکن است وسوسه شوند که روابط امنیتی خود را با ایران گسترش دهند و اهرمی برای تعدیل رفتار تهران به دست آورند. اما هرگونه همکاری از این دست، خطر بیگانه شدن با پادشاهی‌های خلیج فارس – که پکن نیز به دنبال آنهاست – را به همراه دارد و می‌تواند انتقام شدیدتر ایالات متحده علیه تهران را برانگیزد. اگر چین این مسیر را دنبال کند، هرگونه کمکی که پکن ارائه می‌دهد – به عنوان مثال فناوری پهپاد، ابزارهای سایبری یا سیستم‌های دفاع هوایی – باید محدود، محتاطانه و ساختارمند باشد تا از قرار گرفتن در معرض تحریم‌های ایالات متحده جلوگیری شود.

معضلات استراتژیک چین در چهارراه هسته‌ای

اساساً، درگیری اخیر، آسیب‌پذیری مسیرهای تأمین انرژی چین را آشکار کرده است. تهدیدات ایران برای ترافیک دریایی در تنگه هرمز، پکن را بر آن داشته است تا برنامه‌های احتمالی را برای تنوع بخشیدن به واردات نفت خود تدوین کند. با این حال، موقعیت منطقه‌ای فزاینده و ناامیدکننده ایران، این سؤال را نیز مطرح کرده است که آیا چین می‌تواند در امنیت خلیج فارس همچنان یک ناظر باقی بماند یا خیر. یک مسابقه تسلیحات هسته‌ای گسترده‌تر، که احتمالاً شامل عربستان سعودی یا امارات متحده عربی نیز می‌شود، می‌تواند منطقه را به یک بشکه باروت هسته‌ای تبدیل کند – که در صورت بازگشت منطقه به خشونت، عواقب فاجعه‌باری برای چین خواهد داشت. چین می‌تواند با ایفای نقش فعال‌تر در دیپلماسی خلیج فارس، از تشدید تنش‌های هسته‌ای جلوگیری کند و امنیت انرژی خود را بهبود بخشد – اما این مستلزم آن است که از نقش دیرینه و سودآور خود به عنوان شریک تجاری بی‌طرف برای همه طرف‌ها دست بکشد.

علاوه بر این، تصویر پکن به عنوان یک قدرت مسئول و قهرمان چندجانبه‌گرایی که با دقت پرورش یافته، در حال فرسایش است. ناتوانی – یا عدم تمایل – آن برای تأثیرگذاری بر وضعیت هسته‌ای ایران، تردیدهایی را در مورد توانایی آن برای اعمال رهبری واقعاً جهانی ایجاد می‌کند. علاوه بر این، شکاف بین لفاظی و عمل چین در مورد مسائل هسته‌ای، اعتبار چین را به عنوان مدافع NPT تضعیف می‌کند. ابهام استراتژیک پکن، که زمانی به عنوان یک مزیت دیپلماتیک دیده می‌شد، اکنون توسط جامعه بین‌المللی گسترده‌تر به عنوان پذیرش ضمنی گسترش سلاح‌های هسته‌ای توسط کشورهای دوست با چین تفسیر می‌شود.

پکن اغلب تمایل خود را برای رهبری یک نظم چندقطبی که ریشه در تأکید بر حاکمیت ملی و دیپلماسی چندجانبه دارد، ابراز کرده است. اما بحران ایران، محدودیت‌های قدرت‌نمایی و نفوذ نهادی چین در نظم موجود را آشکار می‌کند. بدون ابزارهای مؤثر و پرهزینه برای تسهیل بازرسی‌ها، اجرای تعهدات یا برگزاری مذاکرات، پکن در معرض خطر کنار گذاشته شدن از چارچوب‌هایی است که امیدوار است شکل دهد.

چین برای فرار از محدودیت‌های موضع محدود فعلی خود، ممکن است در همکاری با پادشاهی‌های خلیج فارس برای تثبیت مسیر هسته‌ای منطقه و بازسازی اعتبارنامه‌های منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خود، مزیت استراتژیک پیدا کند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی – دو بازیگر کلیدی با روابط انرژی دیرینه با پکن – هر دو علاقه خود را به فناوری هسته‌ای غیرنظامی نشان داده‌اند و در مورد ریاض، حتی به احتمال دنبال کردن غنی‌سازی در صورت فراتر رفتن ایران از مرزهای NPT اشاره کرده‌اند.

چین با همکاری با این کشورها در زمینه توسعه انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز، افزایش شفافیت و پادمان‌های منطقه‌ای، می‌تواند به مهار خطرات گسترش سلاح‌های هسته‌ای کمک کند و در عین حال جایگاه دیپلماتیک خود را ارتقا دهد. این همکاری لزوماً نباید تکرار رویکردهای تحت رهبری ایالات متحده باشد. در عوض، پکن می‌تواند از چارچوب‌های جدیدی که متناسب با پویایی‌های منطقه‌ای طراحی شده‌اند، مانند بانک سوخت هسته‌ای خلیج فارس، سرمایه‌گذاری مشترک در برنامه‌های غیرنظامی تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، یا یک مجمع منطقه‌ای برای گفت‌وگوی عدم اشاعه به ریاست مشترک اتحادیه عرب، حمایت کند.

چنین تلاش‌هایی به طور همزمان چندین هدف استراتژیک را دنبال می‌کنند. آنها تصویر چین را به عنوان یک قدرت جهانی مسئول تقویت می‌کنند، هزینه‌های اعتباری روابط آن با ایران را کاهش می‌دهند و در برابر خطر یک آبشار هسته‌ای چندقطبی محافظت می‌کنند. به همان اندازه مهم، آنها به چین اجازه می‌دهند تا خود را نه تنها به عنوان منتقد سلطه غرب، بلکه به عنوان یک «معمار سازنده» یک نظم هسته‌ای فراگیرتر و مبتنی بر قانون – نظمی که پاسخگوی واقعیت‌های یک سیستم بین‌المللی در حال تجزیه است – تغییر موقعیت دهد.

لحظه‌ای تعیین‌کننده برای چین

با نزدیک شدن به مهلت بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، چین با یک تصمیم محوری روبه‌رو است: می‌تواند از تحریم‌ها برای حفظ آنچه از چارچوب NPT باقی مانده است، حمایت کند، یا می‌تواند با محدودیت‌ها مخالفت کند و حمایت ضمنی خود را از مسیر هسته‌ای ایران نشان دهد. هر دو مسیر هزینه‌های استراتژیکی را به همراه دارد، اما عدم اقدام، خطر تبدیل شدن بحران هسته‌ای به بحرانی غیرقابل جبران را به همراه دارد.

اگر چین می‌خواهد مرحله بعدی رژیم جهانی عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای را شکل دهد – چه از طریق تقویتNPT، پیشبرد گفت‌وگوهای منطقه‌ای جدید یا راه‌اندازی مدل‌های بازرسی جایگزین – باید اقدامی انجام دهد. اعتبار آن به عنوان یک قدرت بزرگ به طور فزاینده‌ای به تمایل آن برای توسعه مشترک پادمان‌های جدید با شرکایی مانند کشورهای خلیج فارس بستگی دارد که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود آنها در پاسخ مستقیم به جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران در حال افزایش است.

تا کنون، جنگ ۱۲ روزه و واکنش محتاطانه چین، شکنندگی استراتژی منطقه‌ای پکن و ناکافی بودن رویکرد دیپلماتیک سنتی آن برای پرداختن به سیاست ریسک هسته‌ای را آشکار کرده است. بحران ایران ممکن است ساخته و پرداخته چین نباشد، اما به طور فزاینده‌ای به بحرانی تبدیل می‌شود که رهبران چین نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. یک رویکرد پیشگیرانه‌تر می‌تواند هم خلیج فارس را تثبیت کند و هم پکن را به عنوان معمار فعال‌تر نظم هسته‌ای جهانی قرار دهد. اقدامات بعدی چین نه تنها بر آینده دیپلماسی هسته‌ای تأثیر خواهد گذاشت، بلکه به تعریف نقش آن در نظم جهانی نوظهور نیز کمک خواهد کرد.

منبع: گالف اینترنشنال فوروم / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: چین ایران و چین پرونده هسته ای ایران برجام حمله اسرائیل به ایران جنگ ۱۲ روزه منع گسترش تسلیحات هسته ای


( ۱ )

نظر شما :