واشینگتن باید بر این مشکلات غلبه کند
چهار مانع اصلی توافق ایران و امریکا
نویسنده: اریک لاب (Eric Lob)، فارغالتحصیل دانشگاه جان هاپکینز و محقق غیرمقیم در برنامه خاورمیانه کارنگی و دانشیار سیاست و روابط بینالملل در دانشگاه بینالمللی فلوریداست. لاب همچنین نویسنده کتاب «جهاد بازسازی ایران: توسعه روستایی و تثبیت رژیم پس از سال ۱۹۷۹» (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۲۰) است. او همچنین پژوهشگر پستدکترا در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه برندیس بوده است. او علاوه بر زبان انگلیسی به زبانهای فارسی و عربی نیز مسلط است.
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه
بین آوریل و مه ۲۰۲۵، ایالات متحده و ایران در پنج دور مذاکرات هستهای شرکت کردند و دور ششم برای اواسط ژوئن برنامهریزی شده است. دو روز قبل از شروع این دور، در ۱۳ ژوئن، اسرائیل با کمک آمریکا به زیرساختها و پرسنل نظامی و هستهای ایران و سایر اهداف حمله کرد. ۹ روز بعد، ایالات متحده با بمباران تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز، مستقیماً در جنگی که به جنگ دوازده روزه معروف شد، مداخله کرد. در طول جنگ، تهران با حمله به اماکن نظامی و غیرنظامی اسرائیل با پهپاد و موشک تلافی کرد. در ۲۴ ژوئن، واشنگتن پس از شلیک موشکهای تهران به یک پایگاه هوایی آمریکا در قطر، آتشبس برقرار کرد. در ایران، حملات اسرائیل چندین دانشمند هستهای و فرماندهان ارشد نظامی را هدف گرفت. اسرائیلیها همچنین ۱۱۹۰ نفر را کشتند، ۴۴۷۵ نفر را زخمی کردند و دهها هزار نفر دیگر را آواره کردند. در اسرائیل، پهپادها و موشکهای ایرانی، علیرغم دفاع هوایی پیشرفته اسرائیل، به اماکن نظامی و غیرنظامی حمله کردند. آنها همچنین حداقل ۲۸ نفر را کشتند، بیش از ۳هزار نفر را زخمی کردند و بسیاری دیگر را آواره کردند.
این مقاله در پی روشن کردن چگونگی و چرایی درگیری نظامی غیرمستقیم و مستقیم ایالات متحده و ایران در حین پیگیری دیپلماسی هستهای است. این مقاله استدلال میکند که چهار عامل زیر چالشهایی را برای مذاکرات ایجاد کرده و به درگیری کمک کردهاند:
- چرخه معیوب اجبار آمریکا و رویارویی ایران، تنشها را تشدید کرد و اعتماد بین دو طرف را در طول مذاکرات از بین برد.
- ترجیح واشنگتن برای مذاکرات مستقیم و جامع و تمایل تهران برای مذاکرات غیرمستقیم و موقت در تضاد بود.
- واشنگتن در طول مذاکرات رویکردی حداکثری نسبت به سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران داشت.
- مقامات اسرائیلی و قانونگذاران آمریکایی در مذاکرات نفوذ و دخالت کردند.
اگر ایالات متحده و ایران تصمیم به از سرگیری مذاکرات بگیرند، باید این چهار عامل را برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک و جلوگیری از جنگ دیگر مورد توجه قرار دهند.
زورگویی آمریکا و رویارویی ایران
اولین عاملی که برای مذاکرات هستهای ایالات متحده و ایران چالش ایجاد کرد، زورگویی آمریکا و رویارویی ایران بود که تنشها را تشدید و اعتماد بین دو طرف را از بین برد. زورگویی آمریکا افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران، حتی پس از وعده توقف آنها در طول مذاکرات و تهدید اسرائیل و ایالات متحده به اقدام نظامی در صورت عدم دستیابی به توافق را شامل میشد. دونالد ترامپ اندکی پس از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری خود در اوایل فوریه ۲۰۲۵، به مشاوران نظامی خود اجازه داد در صورت ترور او توسط ایران، به ایران حمله کنند. او همچنین یک فرمان اجرایی امضا کرد که کمپین فشار حداکثری بر این کشور را که در زمان سلفش، جو بایدن، متوقف شده اما به طور کامل پایان نیافته بود، دوباره برقرار کرد.
در اوایل ماه مارس، و به شیوهای قهرآمیز، گفته میشود ترامپ نامهای به آیت الله سید علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب ایران، ارسال کرد و به او شصت روز فرصت داد تا یک توافق هستهای را به سرانجام برساند یا با عواقب جدی در قالب حملات نظامی روبهرو شود. تهران در ابتدا با امتناع از مذاکره با واشنگتن و تهدید اسرائیل به اقدام نظامی در صورت حمله به ایران، به نامه ترامپ پاسخ داد. واکنش تهاجمی تهران، تنشها با واشنگتن را بیشتر کرد؛ ترامپ را تحریک کرد تا تحریمهای بیشتری اعمال کند، قول پایان دادن به صادرات نفت ایران را بدهد و دوباره به اقدام نظامی تهدید کند.
اگرچه زورگویی آمریکا تنشها با ایران را افزایش داد، اما تهران را نیز به آمدن پای میز مذاکره ترغیب کرد. علیرغم گفتمان جسورانهاش، رهبر ایران تا پایان ماه مارس، پس از آنکه مشاورانش به او هشدار دادند که تحریمهای بیشتر ایالات متحده و حملات نظامی خطر سرنگونی نظام را به همراه دارد، مسیر مذاکرات را تغییر داد. از زمان آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ایران با افزایش تنشها با اسرائیل و ایالات متحده، تضعیف نیروهای نیابتی و شرکای خود در سراسر منطقه و سقوط سریع بشار اسد و رژیم او در سوریه، به عقبنشینیهای استراتژیک دچار شده است. برخی از محققان و تحلیلگران این تحولات را «سال وحشتناکی» برای ایران نامیدند. با توجه به این شرایط، رهبر انقلاب ایران انجام مذاکرات را پذیرفت.
در حالی که اجبار آمریکا ایجاد گشایش دیپلماتیک با ایران را باعث شد، ادامه این اجبار، همراه با رویارویی ایران، تشدید خصومتها پیش از دور اول مذاکرات را باعث شد. در اوایل آوریل، قبل از شروع مذاکرات و حتی پس از توافق هر دو طرف برای مذاکره، تنشها حتی بیشتر شد. ترامپ اعلام کرد که اگر برنامه هستهای ایران به طور کامل برچیده نشود، اسرائیل رهبری حمله به آن را بر عهده خواهد گرفت. سپس مقامات ایرانی با جسارت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را اخراج و تهدید کردند که نیروگاههای هستهای بیشتری خواهند ساخت و حتی ممکن است به فکر دستیابی به سلاح هستهای بیفتند. همانطور که انتظار میرفت، چنین اظهاراتی زنگ خطر را در واشنگتن، تلآویو و سایر پایتختها به صدا درآورد.
در طول دور دوم مذاکرات در رم در ۱۹ آوریل، ایالات متحده پیشنهاد ایران برای سرمایهگذاری در بخش هستهای خود را رد کرد. سپس، در طول دور سوم در مسقط در ۲۶ آوریل، واشینگتن دوباره به دنبال تعیین مهلت شصت روزه برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک و جلوگیری از اقدام نظامی بود. تهران این ضربالاجل را به دلیل بیاعتمادی عمیقی که بین دو طرف وجود داشت و این واقعیت که چندین ماه طول کشیده بود تا بین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ مذاکره و توافق هستهای ایران، که رسماً برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نامیده میشد، امضا شود، غیرمنطقی میدانست. در طول دور سوم، رد این ضربالاجل از سوی ایران و اصرار آن بر دریافت تخفیف جزئی تحریمها قبل از انهدام یا انتقال ذخایر اورانیوم غنیشده با خلوص بالا، باعث شد دولت ترامپ فشار را دو برابر کند. آنها این کار را با افزایش تحریمهای ثانویه و هشدار مجدد به ایران مبنی بر حمله نظامی در صورت عدم نتیجهبخش بودن دور بعدی انجام دادند.
در پاسخ، تهران دور چهارم مذاکرات را به تعویق انداخت. مانند گذشته، تهران از شعارهای «مرگ بر آمریکا» حمایت کرد و ایالات متحده و اسرائیل را در صورت حمله به ایران به اقدام نظامی تهدید کرد. در همین حال، ترامپ با اعلام اینکه دولت ایالات متحده نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر خواهد داد، حتی اگر در نهایت از این طرح عقبنشینی کند، به ایرانیان از هر گرایش سیاسی توهین کرد.
پس از دور چهارم مذاکرات در مسقط در ۱۱ مه، دولت ترامپ به اعمال زور خود ادامه داد. اگرچه در طول مذاکرات قول داده بود که تحریمها را متوقف کند، اما تحریمهای بیشتری را علیه تهران در زمینه تحقیقات هستهای و موشکهای بالستیک اعمال کرد. اواخر همان ماه، ایران تحریمهای آمریکا را محکوم و دوباره اعلام کرد که حملات اسرائیل علیه آن با «پاسخی ویرانگر و قاطع» مواجه خواهد شد.
پس از دور پنجم مذاکرات در رم در ۲۳ مه، دولت ترامپ سرانجام در اوایل ژوئن تحریمها را متوقف کرد. این توقف به عنوان یک اقدام حسن نیت برای ترغیب تهران به پذیرش پیشنهاد توافق در نظر گرفته شده بود. با این حال، چند روز بعد، دولت تحریمهای ثانویه را علیه دهها فرد و شرکت ایرانی اعمال کرد که در رد پیشنهاد توسط ایران نقش داشت.
پس از رد پیشنهاد توسط تهران، و حتی با وجود دور ششم مذاکرات که قرار بود در ۱۵ ژوئن در مسقط برگزار شود، اعمال زور آمریکا به مرحله آمادهسازی برای اقدام نظامی وارد شد. ترامپ در سخنرانیها و اظهارات خود، تهران را به خاطر تهاجمیتر شدن در مذاکرات سرزنش کرد و اعتماد کمتری به انجام توافق ابراز داشت. او همچنین هشدار داد که احتمال جنگ بین اسرائیل و ایران به طور فزایندهای افزایش یافته است و تلفات قابل توجهی خواهد داشت. طبق گزارشها، ترامپ طیف وسیعی از گزینههای فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM) را برای حمله آمریکا به ایران در صورت توقف یا شکست مذاکرات بررسی کرده بود. ارتش ایالات متحده با تخلیه پرسنل و جابهجایی تجهیزات از سفارتخانهها و پایگاههای خود در بحرین، عراق و کویت، خود را برای چنین سناریویی آماده کرد. در همین حال، ایران با تقویت پدافند هوایی خود و واردات سوخت چینی برای موشکهای بالستیک، آمادگی نظامی خود را افزایش داد. تهران بار دیگر و مطابق با موضع مقابلهجویانه خود، هشدار داد که اگر مذاکرات هستهای به شکست بینجامد و درگیری نظامی رخ دهد، به پایگاههای آمریکایی در منطقه حمله خواهد کرد.
در ۱۳ ژوئن، زورگویی آمریکا با حملات هوایی اسرائیل علیه ایران به عنوان آغاز جنگ دوازده روزه به اوج خود رسید. اگرچه دولت ترامپ در ابتدا اصرار داشت که درگیر نبوده، اما بعداً گزارش شد که ایالات متحده با به اشتراک گذاشتن اطلاعات و سایر کمکها، به اسرائیل اجازه ضمنی برای انجام این حمله داده است. ترامپ متعاقباً اعلام کرد که از این حمله حمایت میکند و آن را با گفتن اینکه مهلت شصت روزه برای توافق به پایان رسیده است، توجیه کرد. او همچنین به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، گفت که به حمله به ایران ادامه دهد.
در همان زمان، ترامپ هشدار داد که این حمله میتواند تلاشها برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را تضعیف کند و گفت که امیدوار است توافق دیپلماتیک با تهران همچنان حاصل شود. برای این منظور، ترامپ با تهران امکان از سرگیری مذاکرات هستهای و جلوگیری از درگیری بیشتر را بررسی کرد. با این حال، او این کار را به شیوهای قهری با استفاده از احتمال اقدام نظامی آمریکا به عنوان اهرمی برای درخواست تسلیم بیقید و شرط ایران انجام داد. بسیاری در داخل ایران معتقد بودند که واشینگتن عمداً تهران را فریب داده و با سوء نیت با آن مذاکره کرده و از مذاکرات به عنوان پوششی برای حملات هوایی اسرائیل استفاده کرده است. صرف نظر از اینکه این برداشت دقیق باشد، اعتماد بین ایالات متحده و ایران را بیش از پیش از بین برد و چشمانداز توافق دیپلماتیک یا توافق مذاکرهای بر سر برنامه هستهای ایران را به طور قابل توجهی کمرنگتر کرد.
در همین حال، تهران با تهدید دوباره به حمله به منافع منطقهای ایالات متحده در صورت دخالت بیشتر در این درگیری، به موضع تقابلی خود ادامه داد و تنشها بین دو طرف را بیشتر کرد. علیرغم این تهدید، ترامپ در ۲۱ ژوئن دستور حملات ایالات متحده با استفاده از موشکهای موسوم به سنگرشکن و کروز علیه تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز را صادر کرد. ایران برای حفظ آبرو و کاهش تنشها، دو روز بعد یک حمله محدود با موشکهای بالستیک به بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه، العدید در قطر، انجام داد. پس از این حمله و در بحبوحه درگیریهای بیشتر بین اسرائیل و ایران، ترامپ در ۲۴ ژوئن آتشبس را خواستار شد تا از یک درگیری تمام عیار منطقهای جلوگیری کند.
در پی جنگ، زورگویی آمریکا ادامه یافت و ترامپ اعلام کرد که تمام تلاشها برای کاهش تحریمها علیه ایران را کنار گذاشته است. این اعلام پس از آن انجام شد که ترامپ پس از ادامه اظهارات تقابلی در مورد احتمال حمله ایران به پایگاههای آمریکایی بیشتر، به آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب ایران در مورد تأثیر این درگیریها توهین کرد.
ترجیحات متفاوت
عامل دومی که مذاکرات هستهای ایالات متحده و ایران را از مسیر خود خارج کرد، اختلاف نظر بین ترجیح واشنگتن برای مذاکرات مستقیم و جامع و تمایل تهران به مذاکرات غیرمستقیم و موقت بود. از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ و حتی قبل از شروع مذاکرات، او تمایل خود را برای مذاکره مستقیم با ایران بر سر برنامه هستهایاش ابراز کرد. در حالی که ترامپ مستقیم بودن مذاکرات را خواستار بود، تهران اصرار داشت که مذاکرات غیرمستقیم باشد، همانطور که در مذاکرات متوقف شده با دولت بایدن در سال ۲۰۲۲ انجام داده بود. مذاکرات ۲۰۲۵ عمدتاً غیرمستقیم و با میانجیگری عمان انجام شد، اگرچه گاهی اوقات شامل ارتباط مستقیم بین مقامات آمریکایی و ایرانی به رهبری استیو ویتکوف، فرستاده ویژه ایالات متحده و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، نیز میشد.
همچنین بین انتظارات هر دو طرف از مذاکرات اختلاف نظر وجود داشت. از یک طرف، ترامپ پس از خروج یکجانبه از برجام در دوره اول ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۸، آرزوی دستیابی به توافق جامعی را داشت که بهتر از آن باشد. بر اساس اظهارات ترامپ، چارچوب چنین توافقی، غنیسازی صفر، برچیدن هستهای و توقف حمایت ایران از گروههای نیابتی در ازای کاهش تحریمها و عادیسازی روابط با ایالات متحده خواهد بود.
از طرف دیگر، ایران قصد داشت قبل از رسیدن به توافق جامع، یک توافق موقت یا مجموعهای از آنها را که اقدامات اعتمادساز را شامل باشد، منعقد کند. تهران در همان دور اول مذاکرات در مسقط در ۱۲ آوریل، با ارائه یک طرح سه مرحلهای که شامل امتیازات متقابل به صورت تدریجی بود، ترجیح خود را برای این نوع توافق نشان داد. به عنوان اولین گام در این طرح، تهران به طور موقت سطح غنیسازی خود را برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز به ۳.۶۷ درصد کاهش میداد و واشینگتن داراییهای مالی ایران را آزاد و صادرات نفت آن را مجاز میکرد. در مرحله دوم، ایران غنیسازی در سطح بالا را به طور دائم متوقف میکرد، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر میگرفت و پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را که امکان بازرسیهای سرزده در سایتهای اعلام نشده را فراهم میکرد، اجرا میکرد. در عوض، ایالات متحده برخی از تحریمها را لغو میکرد و امضاکنندگان اروپایی یا E3 برجام را متقاعد میکرد که تحریمهای سازمان ملل علیه تهران را که قرار بود پس از توقف توافق، اجرایی شوند، فعال نکنند. به عنوان گام سوم، ایران ذخایر اورانیوم غنیشده با خلوص بالای خود را به یک کشور ثالث منتقل میکرد و واشینگتن تحریمهای باقیمانده را لغو میکرد. علاوه بر این، کنگره ایالات متحده این توافق را تصویب میکرد تا نتوان آن را با دستور اجرایی تغییر داد یا لغو کرد، همانطور که ترامپ در سال ۲۰۱۸ با برجام انجام داد. اگر واشینگتن قول میداد که به کارزار فشار حداکثری خود پایان دهد، ایران با خلع سلاح نیروهای نیابتی خود، از جمله حماس، حزبالله، حشد الشعبی و حوثیها، تنشهای منطقهای را کاهش میداد.
حداکثرگرایی آمریکایی
سومین عامل پیچیدهکننده، حداکثرگرایی آمریکایی در مورد سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران بود. در طول پنج دور مذاکرات، واشینگتن موضع حداکثری غنیسازی صفر در مقابل عدم تسلیحاتیسازی را اتخاذ کرد که برای تهران غیرقابل قبول بود. ایران به عنوان یکی از امضاکنندگان NPT، خود را دارای حق حاکمیتی برای غنیسازی اورانیوم برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز میدانست، حتی اگر پس از خروج ترامپ از برجام، از آن سطوح فراتر میرفت. ترامپ در نامه خود به رهبر انقلاب ایران در اوایل ماه مارس، از تهران خواست که به غنیسازی اورانیوم پایان دهد، برنامه هستهایاش را برچیند و حمایت از گروههای نیابتی منطقهای را در ازای کاهش تحریمها و عادیسازی روابط متوقف کند. حداکثرگرایی آمریکایی در اوایل آوریل، قبل از دور اول مذاکرات، زمانی که ترامپ اعلام کرد اگر ایران برنامه هستهای خود را برچیند، اسرائیل به آن حمله خواهد کرد، ادامه یافت.
ایالات متحده، مانند سطح غنیسازی ایران، موضع حداکثری در مورد ذخایر اورانیوم با غنای بالا اتخاذ کرد. در طول دور سوم مذاکرات، واشینگتن اصرار داشت که تا زمانی که این ذخایر از بین نرود یا صادر نشود، هیچ تحریمی را لغو نخواهد کرد. طبق طرح سه مرحلهای پیشنهادی ایران، تهران از واشینگتن میخواست که به عنوان یک گام موقت و اقدام اعتمادساز، در ازای توقف غنیسازی در سطح بالا توسط ایران، از سرگیری بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اجرای پروتکل الحاقی NPT، برخی از تحریمها را لغو کند. تنها پس از آن، ایران در ازای لغو تحریمهای باقیمانده توسط ایالات متحده، ذخایر را از بین میبرد یا آن را به کشور ثالثی منتقل میکرد. تا آن زمان، تهران اصرار داشت که ذخایر را در صورتی که واشنگتن نتواند دو مرحله اول طرح را دنبال کند، حفظ کند.
در طول دور چهارم مذاکرات، و به شیوهای حداکثری، ایالات متحده پیشنهاد ایران برای ایجاد یک کنسرسیوم مشترک غنیسازی هستهای با کشورهای عربی و سرمایهگذاری آمریکایی را به عنوان جایگزینی برای برچیدن برنامه هستهای رد کرد. چند روز بعد، دونالد ترامپ در جریان سفر خود به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی در اواسط ماه مه، با اصرار مجدد بر غنیسازی صفر، حتی پس از ارسال پیشنهادی به تهران که ظاهراً در مورد این موضوع مصالحه کرده بود، حداکثرگرایی خود را حفظ کرد. بیانیه ترامپ باعث شد تهران این پیشنهاد را صرف نظر از محتوای آن رد کند و از چشمپوشی از حق غنیسازی اورانیوم، حتی اگر این کار خطرات درگیری نظامی را افزایش دهد، خودداری کند. در عین حال، و به عنوان راهی برای تشویق ایالات متحده به کنار نگذاشتن دیپلماسی، ایران بار دیگر تمایل خود را برای از بین بردن یا صادرات ذخایر اورانیوم با غنای بالا در ازای لغو تحریمهای ایالات متحده تکرار کرد. با این وجود، در طول دور پنجم مذاکرات، زیادهخواهی آمریکا ادامه یافت و واشینگتن بار دیگر موافقت تهران با غنیسازی صفر و برچیدن کامل آن را خواستار شد. ایران مانند گذشته این درخواست را رد کرد و هشدار داد که این امر فروپاشی مذاکرات را باعث خواهد شد.
دولت ترامپ پس از حفظ موضع حداکثری در طول پنج دور مذاکرات و با برنامهریزی دور ششم در اواسط ژوئن، موقتاً امتیاز مهمی داد که میتوانست یک پیشرفت بزرگ و مسیر بالقوه برای یک توافق باشد. در اوایل ژوئن، پیشنهاد دیگری را برای تهران ارسال کرد که طبق گزارشها، پیشنهاد کمک به ایران در ساخت نیروگاههای هستهای و اجازه غنیسازی اورانیوم به صورت محدود برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز تا زمان ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای را میداد. با این حال، چند روز بعد، دولت ترامپ با اصرار بر اینکه ایران اجازه غنیسازی اورانیوم در هیچ سطحی را نخواهد داشت، به حداکثرگرایی خود ادامه داد. همانطور که تهران قبلاً انجام داده بود، آخرین پیشنهاد ترامپ را هم رد کرد. حتی اگر این پیشنهاد حاوی امتیازی بود، اظهارات حداکثری دولت باعث شد مقامات ایرانی آن را رد کنند و حق خود را برای غنیسازی اورانیوم، حفظ ذخایر و حفظ برنامه تأیید کنند.
نفوذ و دخالت اسرائیل و کنگره
چهارمین و آخرین عاملی که از انجام مذاکرات هستهای ایالات متحده و ایران مانع شد و تنشها بین هر دو طرف را افزایش داد، نفوذ و دخالت اسرائیل و کنگره ایالات متحده بود. در اوایل ماه آوریل، پیش از دور اول مذاکرات، نتانیاهو ترامپ را تحت تأثیر قرار داد تا اعلام کند که اگر برنامه هستهای ایران به طور کامل برچیده نشود، اسرائیل به آن حمله خواهد کرد. این درخواست با اشاره به موافقت معمر قذافی، رهبر فقید لیبی، با برچیده شدن برنامه هستهای، پیش از سرنگونی رژیمش توسط مداخله ناتو و شورش محلی، «مدل لیبی» نامیده شد. این اعلام، تنشها با تهران را افزایش داد، زیرا نه تنها حق ایران برای غنیسازی اورانیوم و حفظ یک برنامه صلحآمیز تحت NPT را رد میکرد، بلکه تمایل به تغییر رژیم را نیز ابراز میکرد.
پیش از دور چهارم مذاکرات، جمهوریخواهان کنگره اعلام کردند که هرگونه توافقی که به تأیید آنها نیاز داشته باشد، مستلزم آن است که ایران به تمام غنیسازی اورانیوم پایان دهد و برنامه هستهای خود را به طور کامل برچیند، علاوه بر اینکه به طور مناسب به موشکهای بالستیک و گروههای نیابتی منطقهای رسیدگی کند. پس از دور چهارم و در جریان سفر ترامپ به خاورمیانه، جمهوریخواهان کنگره نامهای به او تحویل دادند که مجدداً غنیسازی صفر و برچیدن کامل آن را خواستار میشدند. آنها این کار را کردند تا در صورت مصالحه ترامپ در مورد غنیسازی، از پیشنهاد جدیدی که ترامپ به تهران ارسال کرده بود، جلوگیری کنند.
پیش از دور پنجم مذاکرات، نتانیاهو به طور ناموفقی تلاش کرد تا ترامپ را از ادامه مذاکرات منصرف کند. پس از دور پنجم، اسرائیل و اعضای کنگره به ترامپ فشار آوردند تا مسیر خود را در مورد امتیاز غنیسازی اورانیوم تغییر دهد و تحریمها علیه ایران را دوباره اعمال کند. نتانیاهو همچنین تهدید کرد که به سایتهای هستهای تهران حمله خواهد کرد. با این حال، ترامپ به او گفت که از انجام این کار و از ایجاد اختلال بیشتر در مذاکرات خودداری کند. ترامپ ادعا کرد که به نهایی کردن توافقی که منوط به بازرسیهای سرزدهتر است، نزدیک شده است. در ۱۳ ژوئن، دو روز قبل از زمان برنامهریزی شده برای دور ششم مذاکرات، اسرائیل با انجام حملات هوایی گسترده علیه زیرساختها و پرسنل نظامی و هستهای ایران، و همچنین اهداف دیگر، آنها را مختل کرد. این واقعیت که اسرائیل علی شمخانی – که بر مذاکرات نظارت داشت و به رهبر انقلاب ایران در مورد آن مشاوره میداد - را هدف قرار داد، نشان میداد که قصد خرابکاری در مذاکرات را دارد. پس از این حمله، تهران دور ششم را لغو کرد و مذاکرات بیشتر را به طور نامحدود به حالت تعلیق درآورد.
حملات هوایی اسرائیل نه تنها مانعی برای مذاکرات هستهای ایالات متحده و ایران بود، بلکه به طور کلی، رژیم عدم اشاعه را نیز به عقب راند. پس از جنگ دوازده روزه، در دوم ژوئیه، ایران رسماً همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورد. این اقدام پس از آن انجام شد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای اولین بار در بیست سال گذشته، برنامه هستهای ایران را به دلیل نقض NPT محکوم کرد. تهران این رأی را به عنوان انگیزه سیاسی و مشروعیت بخشیدن به حملات اسرائیل یک روز قبل از شروع آنها محکوم کرد. همچنین گمان میکرد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاعات محرمانه و حساسی را در مورد تأسیسات هستهای ایران با ایالات متحده و اسرائیل به اشتراک گذاشته است. اگرچه ایران با غنیسازی اورانیوم در سطوحی فراتر از آنچه برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز مورد نیاز است، NPT را نقض کرده بود، اما حملات علیه تأسیسات هستهای که توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی محافظت و نظارت میشدند را نقض قوانین بینالمللی میدانست.
تعلیق همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند مقدمهای احتمالی برای خروج از NPT و تسلیحاتی کردن برنامه هستهایاش باشد. این اقدامات از این جهت خطرناک خواهند بود که احتمالاً تحریک اقدامات نظامی بیشتر اسرائیل و ایالات متحده را باعث میشوند. در روزها و هفتههای پس از جنگ، آتشبس ایران با اسرائیل همچنان شکننده باقی ماند، در حالی که ترامپ تهدید میکرد در صورت بازسازی و تعمیر برنامه هستهای تهران، دوباره حمله خواهد کرد. برخی از تحلیلگران حتی معتقد بودند که حمله جدید اسرائیل تا پایان سال محتمل است. گذشته از احتمال جنگ دیگری با اسرائیل و ایالات متحده، ایران با واقعیت اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل متحد توسط سه کشور اروپایی که تحت برجام لغو شده بودند و قرار بود در اواسط اکتبر منقضی شوند، روبهرو شد – کاری که واشینگتن از زمان آغاز مذاکرات، اروپاییها را برای انجام آن تحت فشار قرار داده بود.
در پی جنگ، رژیم عدم اشاعه به دلیل سیاست ابهام هستهای ایران، بیش از پیش به عقب رانده شد. این سیاست با اظهارات و ارزیابیهای متناقض از خسارات وارده به تأسیسات هستهای فردو، اصفهان و نطنز امکانپذیر شد. از یک طرف، ترامپ اظهار داشت که حملات ایالات متحده موفقیت چشمگیری داشته و تأسیسات را نابود کرده است. از طرف دیگر، سازمانهای داخلی و بینالمللی، مانند آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با این نتیجهگیری که این حملات برنامه هستهای ایران را تنها چند ماه به جای سالها به عقب انداخته است، ادعای ترامپ را رد کردند. علاوه بر این، ظاهراً تهران این حمله را پیشبینی کرده و ذخایر، سانتریفیوژها و سایر مواد و تجهیزات را از قبل از تأسیسات خارج کرده بود. از آنجایی که ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورد، بازرسان آن به دسترسی به تأسیسات و ارزیابی خسارات قادر نبودند. این مسئله با حمله اسرائیل به جادههای دسترسی به تأسیسات در طول جنگ تشدید شد.
غلبه بر چالشها
حتی پس از توقف مذاکرات و آغاز جنگ دوازده روزه، در دیپلماسی هستهای کاملاً بسته نشد. به نظر میرسید ترامپ هنوز انگیزه دارد تا به وعده انتخاباتی خود مبنی بر انعقاد توافقات و ترویج صلح در مناطقی مانند اوکراین و خاورمیانه عمل کند. با توجه به احتمال از سرگیری خصومتها و تهدید بازگشت تحریمها، ایران گفتمان خود در مورد خروج از NPT و تسلیحاتی کردن برنامه هستهای خود را تعدیل کرد. همچنین در مورد تحریمها و بازرسیها، مذاکرات دیپلماتیک بیشتری با سه کشور اروپایی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام داد. در زمانهای مختلف در طول و پس از جنگ، واشینگتن و تهران تمایل خود را برای از سرگیری مذاکرات ابراز کردند. قبل از انجام این کار، اما هر دو طرف باید به چهار عاملی که در طول مذاکرات چالش ایجاد کرده بود و از دستیابی به توافق مانع شده بود، رسیدگی کنند.
اول، ایالات متحده و ایران باید به چرخه معیوب اجبار و رویارویی در طول مذاکرات پایان دهند. زمان نشان خواهد داد که آیا واشینگتن میتواند پس از تأیید حملات هوایی اسرائیل و بمباران تأسیسات هستهای ایران، هرگونه اعتمادی را با تهران حفظ کند یا خیر. یکی از راههایی که واشینگتن میتواند این کار را انجام دهد، تضمین عدم حمله مجدد و اصرار بر پایبندی اسرائیل به آتشبس است. اگر ایالات متحده و ایران به میز مذاکره بازگردند، باید اجبار و رویارویی را که تشدید تنشها و فرسایش اعتماد بین آنها در طول پنج دور اول باعث شده است، کاهش دهند یا از بین ببرند. برای این منظور، دولت ترامپ میتواند مهلت شصت روزه را که تهران با توجه به مدت زمانی که برای مذاکره و امضای برجام صرف کرده بود، غیرواقعی میدانست، اصلاح یا حذف کند. همچنین باید به وعده خود مبنی بر توقف تحریمها در طول مذاکرات عمل کند. در نهایت، واشینگتن و تهران باید از تهدید یکدیگر به اقدام نظامی خودداری کنند و تا زمانی که پیشرفت و توافق حاصل نشود، اظهارات عمومی را به طور کلی به حداقل برسانند. اجرای این اقدامات به ایجاد اعتماد و اطمینان کمک میکند، که به همان اندازه، اگر نه بیشتر، به اندازه جزئیات فنی توافقات دیپلماتیک مهم است.
دوم، واشینگتن و تهران باید قبل از ادامه مذاکرات، در مورد قالب و انتظارات مذاکرات به اجماع برسند. آنها میتوانند حفظ مذاکرات غیرمستقیم خود با میانجیگری عمان و لحظات گاه به گاه تبادل مستقیم را در نظر بگیرند. این قالب در صورت پیشرفت در مذاکرات غیرمستقیم و در صورت تمایل هر دو طرف برای نهایی کردن جزئیات یک جنبه از توافق، انعطافپذیری ایجاد میکند.
علاوه بر قالب، ایالات متحده و ایران باید در مورد انتظارات خود برای یک توافق به توافق برسند. در طول پنج دور اول، دولت ترامپ آرزوی دستیابی به یک توافق جامع را داشت که در ازای غنیسازی صفر و برچیدن کامل توسط تهران، کاهش تحریمها و عادیسازی روابط با واشنگتن را ارائه دهد – شرایطی که برای ایران غیرقابل قبول بود و در ادامه بیشتر به آن پرداخته خواهد شد. در همین حال، تهران سعی کرد به یک توافق موقت یا مجموعهای از آنها برسد که اقدامات اعتمادسازی و امتیازات مرحلهای از سوی هر دو طرف را شامل باشد. قبل از ادامه مذاکره، ایالات متحده و ایران باید تصمیم بگیرند که آیا به دنبال امضای توافقی جامع یا مترقی هستند. در هر صورت، پنج دور اول مذاکرات نشان داد که دامنه مذاکرات هستهای و یک توافق احتمالی به مجموعهای خاص از مسائل محدود شده است. برای واشنگتن، این مسائل به امنیت محدود میشد و سطح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گروههای نیابتی منطقهای را شامل میشد. برای تهران، این مسائل به اقتصاد محدود میشد و شامل تحریمهای اقتصادی، داراییهای مسدود شده و صادرات نفت، در کنار تأیید کنگره ایالات متحده بود.
سوم، واشینگتن و تهران باید به مسئله حداکثرگرایی آمریکایی در مورد سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران بپردازند. پس از دور پنجم مذاکرات، دولت ترامپ موافقت کرد که به ایران اجازه دهد قبل از ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای، در سطوح غیرنظامی یا صلحآمیز غنیسازی کند. با این حال، به سرعت مسیر خود را تغییر داد و با درخواست مجدد غنیسازی صفر و برچیدن کامل، به حداکثرگرایی بازگشت. واشینگتن میتواند با اجازه دادن به ایران برای غنیسازی اورانیوم در سطوح پایینتر و کمک به آن در ساخت راکتورهای هستهای برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز، دریچهای به سوی یک توافق بالقوه ایجاد کند.
دولت ترامپ همچنین با اصرار بر حذف یا صادرات ذخایر اورانیوم ایران قبل از لغو هرگونه تحریم، موضع حداکثرگرایانهای در مورد ذخایر اورانیوم ایران اتخاذ کرد. این موضع با طرح سه مرحلهای که ایران در دور اول مذاکرات ارائه کرده بود، در تضاد بود. به عنوان گام دوم، تهران پیشنهاد کاهش جزئی تحریمها را در ازای توقف غنیسازی، از سرگیری بازرسیها و اجرای پروتکل الحاقی NPT ارائه کرده بود. تنها در مرحله سوم و پایانی بود که ایران در ازای کاهش کامل تحریمها، ذخایر را نابود یا ارسال میکرد. پس از دور پنجم، تهران اعلام کرد که حاضر است در ازای لغو تحریمها، ذخایر اورانیوم خود را رها کند. با این حال، مشخص نکرد که آیا این کار را بدون دریافت اولیه لغو جزئی تحریمها از واشینگتن به دلیل اعطای امتیازات فوقالذکر از مرحله دوم طرح انجام خواهد داد یا خیر. در چارچوب یک توافق آینده، و به شیوهای متقابل، واشینگتن میتواند در مورد سطح غنیسازی مصالحه کند و تهران میتواند قبل از لغو هرگونه تحریمی، در مورد ذخایر اورانیوم مصالحه کند.
در نهایت، دولت ترامپ باید نفوذ و دخالت افرادی در اسرائیل و کنگره را که مانع مذاکرات شده و تنشها را افزایش دادهاند، کاهش دهد. در طول مذاکرات، اسرائیل و اعضای کنگره به ترامپ فشار آوردند تا موضع حداکثری خود مبنی بر غنیسازی صفر و برچیدن کامل آن را حفظ کند، به ویژه در لحظات حساسی که به نظر میرسید آماده مصالحه است. آنها همچنین با ترغیب ترامپ به اعمال تحریمهای بیشتر علیه تهران پس از وعده توقف مذاکرات، به دنبال خرابکاری در مذاکرات بودند. در نهایت، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مذاکرات را مختل کرد. مورد اخیر نه تنها برای مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، بلکه برای رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای به طور کلی، یک مانع بود.
در طول مذاکرات، تهران به خوبی از این موضوع آگاه بود و از ترامپ خواست تا از دخالت بیشتر اسرائیل جلوگیری کند. در نهایت، این موضوع میتواند دشوارترین موضوع برای ترامپ باشد. او رابطه شخصی نزدیکی با نتانیاهو دارد و نمیتواند لابیهای طرفدار اسرائیل و گروههای ذینفعی را که بر کنگره و سایر نهادها تأثیر میگذارند، نادیده بگیرد. اگر ترامپ به مذاکره با ایران ادامه دهد، نمیتواند کنگره را به طور کامل دور بزند زیرا برای دوام بیشتر توافق، کنگره باید آن را تأیید یا تصویب کند. برای ترامپ، با توجه به اکثریت محدود جمهوریخواهان و غلبه اعضای هر دو حزب که از اسرائیل حمایت میکنند و با ایران مخالفند، احتمال کسب تأیید کنگره کم به نظر میرسد.
نتیجهگیری
با وجود برگزاری پنج دور مذاکرات دیپلماتیک بین آوریل و مه، ایالات متحده و ایران در طول جنگ دوازده روزه در ماه ژوئن درگیر رویارویی نظامی شدند. مذاکرات متوقف شده و جنگ پس از آن نتیجه چهار عاملی بود که در این مقاله به تفصیل شرح داده شده است. اگر ایالات متحده و ایران مایل و قادر به از سرگیری مذاکرات باشند، باید هر چهار عامل را برای رسیدن به یک توافق دیپلماتیک و جلوگیری از جنگ دیگر در نظر بگیرند. برای این منظور، آنها باید چرخه اجبار و رویارویی را بشکنند و تا زمان دستیابی به پیشرفت و توافق، بیانیههای عمومی را به حداقل برسانند. واشینگتن و تهران همچنین باید از قبل در مورد قالب و انتظارات مذاکرات به توافق برسند. علاوه بر این، آنها باید در مورد مسائل حیاتی مانند غنیسازی و ذخایر اورانیوم سازش کنند. در نهایت، دولت ترامپ باید نفوذ افرادی را که در اسرائیل و کنگره با مذاکرات مخالف هستند، کاهش دهد و در عین حال تأیید کنگره را برای توافق به دست آورد تا آن را پایدارتر کند.
در حالی که پرداختن به این چهار عامل یک کار دشوار است، دستیابی به یک توافق به دلیل دامنه محدود مسائل مربوطه، با تمرکز واشنگتن بر امنیت و اولویت تهران بر اقتصاد، امکانپذیر است. در نهایت و فراتر از جزئیات فنی، موفقیت یا شکست مذاکرات آینده در نهایت به اراده سیاسی هر دو طرف و میزان اعتماد آنها به یکدیگر بستگی خواهد داشت.
منبع: کارنگی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱


نظر شما :