اصغر فرهادی در مراسم اسکار از فرهنگ ایران سخن گفت

فرصتی که «جدایی» ایجاد کرد

۰۸ اسفند ۱۳۹۰ | ۱۵:۴۶ کد : ۱۸۹۸۴۳۷ نگاه ایرانی
احمد مسجد جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به موفقیت فیلم "جدایی نادر از سیمین" در مراسم اسکار اشاره می کند و معتقد است این موفقیت و سخنان اصغر فرهادی فرصتی برای دیپلماسی ایران فراهم کرده است.
فرصتی که «جدایی» ایجاد کرد

 دیپلماسی ایرانی: در عرصه فرهنگ و سیاست ما نگاهی وجود دارد که موفقیت های هنرمندان ایرانی در جشنواره های فرهنگی و هنری را به سیاست نسبت می دهد. تلاش این نگاه بر این است که بگوید این هنرمندان و این آثار به این دلیل مورد توجه قرار می گیرند و جشنواره ها به این دلیل به آنها بها می دهند که چهره ایران را سیاه نشان می دهند. این نگاه در همه دوره ها دارای هوادارانی بوده است و توسط گروههایی نیز مورد حمایت قرار گرفته است. اما تصور من این است که کسانی که این حرف ها را می زنند چندان به حوزه هنر آشنا نیستند. یعنی این افراد ارزش و اثر کار هنری را مورد توجه قرار نمی دهند  اثر هنری را در مجموعه خود نمی بینند بلکه آن را مورد تجزیه قرار می دهند. تجریه اثر هنری آن را به نوعی بی هنری محض تبدیل می کند. چرا که هر اثر هنری وقتی تجزیه شود هم اثر از بین می رود و هم در بسیاری از اجزاء حرفها و پیام های متفاوت و حتی متضاد نمودار می شود.

مشکل دیگر این نوع نگاه این است که جایگاه فرهنگ و هنر ایران را در نظر نمی گیرد. یعنی صاحبان این نوع نگاه به موفقیت های هنری ایران در جهان، به این موضوع توجه نمی کنند که عقبه فرهنگ و هنر ایران دارای چه توانمندی و ظرفیتی است و این ظرفیت تا چه اندازه می تواند در جهان امروز نقش آفرین باشد. نادیده گرفتن ظرفیت غنی فرهنگی ما مشکلی است که این نوع نگاه از آن رنج می برد. به نظر من موفقیت هایی که ما در حوزه بین المللی به نسبت آنچه که باید به دست بیاوریم بسیار کم است. یک دلیل آن این است که به جای این که از این فرصت ها قدردانی کنیم آن را به حساب سیاه نمایی می گذاریم. در مورد همین فلیم "جدایی نادر از سیمین" آقای اصغر فرهادی هم همین موضوع صادق است.  این فیلم جز ظرفیت های درونی خود، از کدام حمایت ها برخوردار بوده است؟ آیا ما سرمایه گذاری ویژه ای برای تولید این فیلم کرده ایم؟ موفقیت این فیلم نشان دهنده آن ظرفیتی است که نادیده گرفته می شود.

باطل بودن این نگاه وقتی بیشتر مشخص می شود که به این واقعیت توجه کنیم که اتفاقا برخی از کسانی که بیشترین جوایز بین المللی را در سالهای گذشته کسب کرده اند کسانی هستند که بیشترین جوایز داخلی را دریافت کرده اند. به عنوان نمونه ما در بیست و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از هنرمندان برگزیده سالهای گذشته تقدیر کردیم. در انتخاب این هنرمندان، ملاک های جهانی و ایرانی در نظر گرفته شد. یعنی کسانی که بیشترین جوایز بین المللی و داخلی را کسب کرده بودند، مورد توجه قرار دادیم. پس از بررسی مشخص شد که در حوزه سینما آقایان مجید مجیدی و عباس کیارستمی بیشترین جوایز بین المللی را دریافت کرده بودند و در مقام های کسب شده هم طراز بودند. نکته قابل توجه این بود که آقای مجیدی بیشرین جوایز داخلی را نیز از آن خود کرده بود. یعنی این سوال باید از افرادی که صاحب این نوع نگاه هستند پرسیده شود که چطور ممکن است کسی که بیشترین جوایز ملی را به دست آورده است، به دنبال سیاه نمایی همان وضعیتی باشد که از آن بیشترین جایزه را گرفته و اینقدر مورد تمجید و تحسین قرار گرفته است. قطعا چنین نگاهی دارای تعارض جدی است.

با این وجود فضای عمومی جامعه به قدری نسبت به چنین نگاه و رویکردی بی اعتماد شده است که مخالفین و کسانی که این حرفها را می زنند یا بسیار اندک شده اند و یا این که کلامشان تاثیر خود را از دست داده است. از این روست که رسانه های رسمی هم هرچند با تاخیر موفقیت های فیلم جدایی نادر و سیمین فرهادی را تبریک گفتند. این نشان می دهد که فشار افکار عمومی و نخبگان آنها را به سمت پذیرش این موضوع و تغییر نوع نگاه حرکت داده است. به هر حال ظرفیت های هنری جای خود را باز می کند و حتی خود را به کسانی هم که آن را انکار می کنند، می قبولاند. این مسئله بیانگر این است که هنر و اثر هنری، اگر واجد عناصر والای انسانی باشد در هر شرایطی راه خود را به دلها می یابد. فرهنگ و هنر ایرانی در طول قرنها همانند درخت تناور پر شاخ و برگی بوده که در شرایط مختلف و حتی در کویر هم رشد کرده است. طبعا این پشتوانه و عقبه ای است که در شرایط دشوار جهانی نیز راه خود را باز می کند و به بار می نشیند.

باید اشاره کرد که سیاست های کلان ما در زمینه دیپلماسی فرهنگی تبیین شده است، ولی متاسفانه در اجرا با مشکلاتی مواجه بوده است. برنامه چهارم توسعه به قواعد مدونی رسید و حتی تجربه عملی و اجرایی هم در مورد اینها وجود داشته است ولی متاسفانه به همان برنامه ها و راهکارهای مصوب و مدون هم با سوء ظن نگاه شده است. یکی از دغدغه های دیپلماسی فرهنگی، حضور در عرصه سازمانهای جهانی فرهنگی و هنری است. ما برای عضویت در یونسکو، یا سازمان کنفرانس اسلامی یا آیسیسکو هر سال هزینه زیادی پرداخت می کنیم. اما سوال این است که چقدر در مدیریت این سازمانها نقش آفرین هستیم ؟ یعنی غیر از حضور معمول در مجامع این سازمانها و پولی که هر ساله می دهیم چه ظرفیتی را فعال می کنیم؟ در صورتی که حتی کشور های همسایه ما هم در این مجامع فعال هستند و عرصه را برای ما تنگ کرده اند. ظرفیت فرهنگی و هنری ایران قطعا از این کشورها همسایه فراتر است. این مسئله به این برمی گردد که ما در حوزه دیپلماسی ضعیف هستیم و در این سالها ضعیف تر شده ایم. مثال های زیادی برای این موضوع وجود دارد که در این جا مجال بیان آنها نیست.

به هر حال باید توجه داشت که حوزه فرهنگی ما این ظرفیت را دارد که حضور فعالتری در جهان داشته باشد. حوزه فرهنگی ما به عنوان یک حوزه تمدنی مطرح است و کشور ما یک  چهار راه تمدنی است. یکی شخصیت های صاحبنظر تعبیری را به کار می برد که ما زمانی در فضای جاده ابریشم تاریخی نقش اول را ایفا می کرده ایم و امروز هم ما می توانیم در فضای جاده ابریشم جدید با تکیه بر فرهنگ و فناوری اطلاعاتی، این نقش را داشته باشیم. در صورتی که این نقش را نداریم و بسیار با ایفای این نقش فاصله داریم. این وضعیت نشان می دهد که در برخی جاها دچار مشکل هستیم. قطعا این مشکل به فرهنگ و تمدن ایرانی مربوط نیست و باید راجع به آن بحث و بررسی شود.

بنابراین نکته ای که امروزه مطرح است و باید به طور جدی به آن توجه شود این است که فهم ما در بازار فرهنگ و هنر جهانی چقدر است؟ یعنی در ایوان و پیشخوان فرهنگ و هنر جهان چقدر نقش آفرین هستیم و حضور داریم. در صورتی که ما ظرفیت والا و برجسته ای در این حوزه  داریم. موفقیت های "جدایی نادر از سیمین" یکی از نمونه های کوچک این ظرفیت است که نشان می دهد ما بیش از پیش باید به آن در دیپلماسی خود توجه کنیم.

همواره بحث می شود که ما باید در دیپلماسی خود به مردم و افکار عمومی بها دهیم. اقبال افکار عمومی جهان به اثری هنری از ایران برای دیپلماسی ما ظرفیتی ایجاد می کند. چرا ما این ظرفیت را نفی می کنیم. در جایی که اتفاق سیاسی می افتد، مثلا جنبش اشغال وال استریت، ما از صدای مردم سخن می گوییم اما در مواجهه با اقبال مردم و افکار عمومی به اثری از کشور خودمان که توسط هنرمندان کشورمان ساخته شده و نماینده فرهنگی هنری کشور ما است  و این همه توفیق به دست می آورد، آن را به سیاست نسبت می دهیم. اگر مردم جهان اهمیت بیشتری نسبت به دولت های آنها دارند، موفقیت هایی از این قبیل هم باید برای ما ارزشمند باشد.

سخنان آقای فرهادی هنگام دریافت جایزه اسکار قطعا بیش از هر سخن سیاسی توسط افکار عمومی جهان مورد توجه قرار می گیرد. اشاره آقای فرهادی در این مراسم به این که «مردم ایران خوشحالند چون در روزهایی که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ باشکوه فرهنگ به زبان می‌آید» فرصتی برای دیپلماسی ایران و سیاستمداران ایرانی ایجاد می کند که بر صلح دوستی ایران تاکید شود و به اصلاح تصویری بپردازند که از ایران در ذهن افکار عمومی جهان ساخته شده است.

اشاره اصغر فرهادی به این که مردمی ایران مردمی هستند «که به همه‌ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام می‌گذارند و از دشمنی کردن و کینه ورزیدن بیزارند.» از بسیاری از اقدامات سیاسی موثر تر کارساز تر  است و بازتاب بسیاری بیشتری از سخنان سیاسی در افکار عمومی بین المللی دارد. این جاست که سیاسمتداران باید از این اتفاق حسن استفاده کنند نه این آن را نفی کنند و نادیده بگیرند. اصغر فرهادی به عنوان هنرمندی از این خاک، کار خود را برای دور کردن بلاها و خطرها کرده است، حال این نوبت سیاستمداران است که باید از این ظرفیت ها استفاده کنند و از فرصتی که فرهنگ و هنر ایرانی ایجاد کرده است در راستای دیپلماسی استفاده کنند.  

منبع:‌ تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16 

 

نظر شما :